روستا

از کلوده که بیرون آمدی بپیچ به سمت طلوع آفتاب. آن قدر برو تا به آبادی برسی که موقعیت جغرافیایی-اش 21 کیلومتری شهر محمودآباد و در حاشیه ی جنوب شرقی آن باشد. همین جا قدری درنگ کن. دستی به آب
بزن و صورت و سیرتت را با وضو منور ساز. آن گاه راه گلزار شهدای روستای زنگی کلا را در پیش بگیر. آن جا خواهی دید که سواران خورشید چه استوار و باصلابت بر پهنه ی هستی می تابند و هر کدامشان با نام و نشانی شُهره اند و آوازه ی شورآفرینی و حماسه های شان عالم گیر.


بنای یادمان شهدای روستای زنگی کلای محمودآباد که مزار مطهر یک شهید گمنام نیز در آن قرار دارد

این جا هیچ حریفی نمی تواند هماورد این دلیرمردان و پهلوانان عرصه ی پیکار و جهاد باشد. اینان گوی سبقت را در عرصه ی عشق و فداکاری از عالمیان ربوده اند و مشمول آیه ی ثلَّتٌ من الآخرین شدند.
این مشعل های فروزان در جوار خود پذیرای شهیدی گمنام  هستند و او را در کلبه دوستی ها و   صمیمیت های خویش به گرمی و شور جای دادند. او اگر چه برای ما خاک نشینان گمنام است و بی نشان، اما برای همرزمان شهید خود در زنگی کلا چهره ای آشنا و با نام و نشان دارد. او شب های زیادی را با شهیدان این آبادی، هم نشینِ سنگر و هم رزم عملیات ها بوده است.
این جا به عمق اندیشه های مردم مازندران و ارج گذاری های شان نسبت به شهدا، پی خواهی برد وقتی زیر سقفی زیبا و روی سکویی مرمرین، پیشگاه قبور شهدا به عنوان بنای یادمان قرار بگیری.


روستا

دوست داریم که باد صبا خاکسترمان را به کربلا ببرد تا جسم سوخته ی مان زیارت عاشورا بخواند.



این جملات سفارش 5 شهید گمنامی است که در 8 کیلومتری محمودآباد به سمت جنوب، در حیاط مسجد روستای کلوده، کنار هم در آرامشی ابدی، خاک غربت بر سر کشیده اند؛ و چه قدر خشنود خواهند شد اگر بتوانی پس از حضور بر سر مزار مطهرشان زیارت عاشورایی برای شان بخوانی.
اینان فرزندان عاشورا و پرچمداران نهضت حسینی اند. خون حسین در رگ های شان جاری بود و عشق حسین در دل های شان می جوشید.



مرقد پاک و مطهر پنج شهید گمنام در حیاط مسجد روستای کلوده محمودآباد

زیارت عاشورا زمزمه ی تنهایی  آن ها بود و فلسفه ی شهادت شان. السلام علیک یا ثارالله و بن ثاره والوتر المَوتُور. السلام علی الحسین و علی اصحاب الحسین و علی اولاد الحسین و علی انصار الحسین.
این شیران شرزه و دلاوران بی پروا، انصار و یاران وفادار حسین بودند و وقتی در زیارت عاشورا به انصار حسین سلام می دهی، آن ها بی درنگ سلامت را پاسخ می گویند و دور از ذهن نیست که در قیامت تو را شفاعت کنند و در کنار خویش زیر درختان پرسایه و در جوار نهرهای زلال و خروشان پذیرا باشند.