بدون تردید شنیده اید که یکی از صفات حضرت باری تعالی شهید است. شهید بر وزن فعیل صفت مشبه است. یعنی گواهی و شهادت خدا مقطعی نیست، بلکه به طور دائم شهید و گواه است. ویژگيِ پایدار و ماندگار.
خدا در بخششی باور نکردنی که تنها از خود او ساخته است، این صفت ممتاز و منحصر به فرد خویش را به گروهی از انسان ها ارزانی داشته است. فقط گروهی از آن ها. کسانی که شایستگی شهادت و گواه بودن را داشتند و دارند. تنها آن هایی می توانند شهید باشند که از درون و برونی صادق و یک دست برخوردارند و تزلزل در وجودشان راه ندارد.
در عرصه ی گیتی، پیکارهای بین درست و نادرست و نبردهای میان مردان الهی و پیروان شیطانی، از جمله همین هشت سال دفاع مقدس ما که گروهی از قابیلیان آن را بر مردم ایران زمین تحمیل کرده بودند، خداوند فرصتی در اختیار بشر گذاشت تا در گروه شهیدان قرار گیرند.
در این میان تعدادی از ساکنین زمین برای دست یافتن به این صفت خاص و ویژه از یگدیگر پیشی گرفتند و عرصه را از آن خود کردند. اینان همان مصداق واقعی آیه السابقون والسابقون بودند و از دو گروه تشکیل می شدند. یک دسته آن هایی که از بخشش الهی بهره مند شدند و مدال شهید را بر گردن آویختند همراه با نام و نشان خویش که بر جهانیان پوشیده نماند. دسته ای دیگر آن هایی بودند که در صف شهیدان و گواهان دائميِ هستی قرارگرفتند، منتهی منهای نام و نشان خویش که جز خدا بر همه ی اهل عالم پوشیده ماند و کسی هم از حکمت و سرّ آن آگاه نبود و نیست.
برخی از افرادِ با کرامات این گروه خود را به مازندران رساندند و در کنار برادران شهید مازندرانی خود کلبه های ساده ای برگزیدند و به مهمان نوازی مردم این دیار و رفاقت با شهدایش خشنودند.
آن ها به این دیار آمدند تا در روز قیامت استوار و پابرجا، بر شافعان مردم سرزمین مازندران بیافزایند و دستشان را هنگام گذر از پل صراط بگیرند و از آن جایی که امروز به گرمی از طرف ساکنین بی ریای کوه و دشت پهناور آن پذیرایی می شوند، فردا روزی، در عرصه ی بی مجال قیامت، برای شان نزد خداوندِ شهید پادرمیانی کنند تا اندک تقصیرات شان را ندیده بگیرد.
گوشه ای از خاک غریب نشین مازندران زیارت گاهی است در مرکز قائم شهر به نام سید نظام الدین از نواده های پاک پیامبر گرامی اسلام که بارگاهش نهان خانه ی عاشقان و حاجتمندان است.
در این گوشه از زمین که آسمان نشینان ملکوت از آن دورها آن را زلال و پرنور می بینند، چهار شفیع روز قیامت در کسوت شهید اقامت گزیدند و درد دردمندان را دوا می کنند. آن هایی که چشم بصیرت شان باز است و دیده ی دل شان بینا، هر شب شاهد عشق بازی این عاشقان با خدای خویش هستند. آن ها با دوستان شهید خود که در همین مکان در چند قدمی آن ها آشیانه ی ابدی دارند، خلوت های پُرباری می سازند و هر دقیقه با یاد و خاطره ی لحظه های جنگ و شوخ طبعی های خاصِ حال و هوای آن روزها یکدیگر را شاد و خرسند می-کنند. آن ها هیچ حرف بیهوده و لغوی نمی زنند و هیچ نمی گویند، الاّ، سلاماً سلاما.