پدر شهید می گوید : رضا علاقه زیادی به رفتن به جبهه داشت وقتی برای ثبت نام برای جبهه رفته بود قبول نکردند به علت سن کمش . آمد پیش من و گریه کرد می گفت شما رضایت بدهید تا من را ببرند . من رفتم رضایت دادم ولی باز هم او را قبول نکردند چون قد او کوتاه بود و سنش کم . بعد از یک سال ایشان با دستکاری بر شناسنامه اش او را اعزام کردند بسیار خوشحال بود وقتی می رفت حالش قابل وصف نبود .
برادر شهید ـ علی اکبر ـ می گوید : بسیار با حجب و حیا، متواضع ، فروتن، خوش مشرب، گشاده رو بود . از جمله خاطرات دوران نوجوانی ایشان حضورشان در قم جهت ادامه تحصیل بود .