نام پدر : درویش علی
تاریخ تولد :1345/04/01
تاریخ شهادت : 1365/10/04
محل شهادت : ام الرصاص

وصیت نامه

*وصیت نامه شهید سلیمان نوری*

 

بسم الله الرحمن الرحیم

نیت بالله ربا و با سلام به محمد صلی الله علیه و آله و به علی. من خوشنودم که خدا پروردگار من و اسلام دین من و حضرت محمد (ص) که درود و سلام خدا بر او و آلش باد پیغمبر من است و حضرت علی علیه السلام امام من است.

سلام و درود خدمت منجی عالم بشریت امام زمان و یار و یاور مستضعفان مهدی موعود (عج) و سلام بر نائب بر حقش امام خمینی و سلام درود بر شهدای صدر اسلام تاکنون که مایه سربلندی اسلام و ایران شدند.

مدتی مانده بود که به خدمت بروم خواستم وصیت کنم اما بهتر آن دیدم که دستی بر سر جنگ و مسائل جنگ بکشم بعد وصیت کنم.

ای خواهران گرامی نقش شما در پیش برد اسلام کمتر از نقش برادران نیست در سرلوحه کارهای شما نشانه تقوا توست نشانه پاکدامنی توست نشانه و آرم تو با دشمنان توست این حقیر عاجزانه از شما تقاضا دارم که حجاب اسلامی را رعایت کنید.

خواهران محترم شما که خود را پیرو حضرت زهرا می دانید باید مثل او حجاب درست حسابی داشته باشید فرزندان این مردم برای حفظ ناموس این همه سختیها را تحمل کنند شما لااقل حجاب کامل داشته باشید متاسفانه باید اعتراف شود که یک عده آگاهانه و مقرضانه و عده دیگر نااگاه از مسائل اسلام و قرآن حجاب را رعایت نمی کنند خدا همه ما را به راه راست هدایت کند اما صحبتی که برای امت شهید پرور دارم این است که مطیع امر فرمان امام باشید و از اختلاف جزئی بپرهیزید که مایه خشم خدا خواهد بود اگر امام فرمود جنگ جنگ و اگر فرمود صلح صلح دیگر کسی پیدا نشود که بگوید چرا جنگ چرا صلح خیر و سعادت دنیوی و اخروی همه در فرمان برداری از امام است.

پیامی که برای پدر و مادرم این ا ست که در درجه اول حلالم بکنید و از بدی های من بگذرند و در درجه دوم متذکر می شوم که به هر کجا رسیدند زار زار گریه نکنند و به یاد لب تشنه حسین و یارانش باشند و به یاد خدا خواهرانم به شما می گویم حجاب و حجاب البته نیاز به گفتن ندارد بنده احساس مسئولیت میکنم و برای شما پدر و مادر عزیز و خواهران و برادرانم آرزوی موفقیت و پیروزی می کنم مسئله ای یادم رفته بود دیگر مسئله نماز جمعه میباشد خواهران و برادران نماز جمعه یک نماز عادی و فردی نیست یک نماز سیاسی اجتماعی می باشد نباید نماز جمعه را به خاطر مسائل ریز و جزئی ترک کنید و در ضمن از همه شما ملت شهیدپرور عزیز بهشهر به خاطر شرکت در تشییع جنازه سپاسگزارم به امید پیروزی رزمندگان اسلام و فتح نهائی برای اسلام و مسلمین مزاحمت را کم می کنم دوره توحید است راه شهیدان.

دوره تــوحید است راه شــهیدان ما                   زنــده و جــاویــد بـاد شــهیدان ما

به راه حق شد فداجان شــهیدان ما                    به قـلب تاریخ است نام شــهیدان ما


زندگی نامه

     «فرم ثبت اطلاعات شهدای مازندران»

الف)تولد و کودکی :

1- نام و نام خانوادگی ، نام مستعار :

سلیمان نوری، صفرعلی

2-تاریخ و محل تولد و اتفاق خاص در زمان تولد:

1345، شهرستان بهشهر

3- نام و شغل پدر :

درویش علی، کشاورز

4- نام و شغل مادر:

سیده صدیقه، خانه دار

5- تعداد فرزندان و فرزند چندم خانواده بود:

دارای دو برادر و شش خواهر- فرزند چهارم

6- وضعیت زندگی از نظر اقتصادی و اعتقادی :

اقتصادی: ــــــــــــــ

اعتقادی: مادرش می گوید : با توجه به این که به سن تکلیف نرسیده بود روزه اش را می گرفت، با توجه به سن کم اش خیلی با ایمان بود. سفارش می کرد که به نماز جماعت و جمعه بی توجهی نکنیم و واجبات را تا جایی که مقدور بود انجام می داد، در مورد حفظ حجاب سفارش می کرد و علاقه شدیدی به قرائت قرآن داشت، در ماه محرم در دسته روی ها شرکت می کرد.

7- تحصیل متفرقه قبل یا حین دبستان(مکتب ،کلاس قرآن ،حوزه علمیه نام فرد آموزش دهنده ):

در دوران کودکی برای فراگیری قرآن به ملاخانه رفت.

8- مهاجرت یا نقل مکان در دوران زندگی (اگر بود): ــــــــــــــ

ب)تحصیلات:

1- نام مدرسه و محل تحصیل در دوران دبستان :

دوره مقدماتی نهضت سوادآموزی را گذراند. در شهرستان بهشهر.

2- نام مدرسه و محل تحصیل راهنمایی : ــــــــــــــ

3- نام مدرسه ، محل تحصیل و رشته ی تحصیلی دبیرستان : ــــــــــــــ

4- تحصیلات دانشگاهی ، رشته و نام دانشگاه : ــــــــــــــ

5- آیا در دوران تحصیل کار می کرد ؟،چه کاری و چه مدت : ــــــــــــــ

6- سال، مقطع و علت ترک تحصیل : ــــــــــــــ

پ)سربازی :

1- خدمت سربازی :

انجام داد.

2- یگان اعزام کننده :

سپاه

3- سال اعزام و محل آموزش سربازی :

64/3/18 به سربازی اعزام شد.

ت ) ازدواج :

1-وضعیت تاهل :

مجرد

2- نام همسر و تاریخ ازدواج : ــــــــــــــ

3- تعداد و نام فرزند یا فرزندان (اگر داشت ): ــــــــــــــ

4- خلق و خو و رفتار با خانواده (زن و فرزند یا پدر و مادر ):

مادرش می گوید : رفتارش با همه خوب بود و با پدر و مادرش رفتار مناسبی داشت و بیش ترین وقت خود  را برای کمک به خانواده می گذاشت، در کارها به پدرش کمک می کرد، ایشان اهل شعر گویی هم بود به خصوص در ارتباط با ائمه شعر می سرود.

ایشان بسیار مهربان بود و به تمامی اعضای خانواده احترام می گذاشت. زمانی که از جبهه به مرخصی می آمد به خانواده ی شهدا سر می زد.

ث) شغل شهید :

1- شغل رسمی و شغل فرعی : ــــــــــــــ

2- نام سازمان یا نهاد یا شرکت : ــــــــــــــ

3-زمان استخدام و مسئولیت شغلی: ــــــــــــــ

ج) فعالیت های انقلابی :

1- وقایع با افرادی که باعث تأثیر گذاری بر شهید شدند : ــــــــــــــ

2- وقایعی که به تأثیر گذاری شهید بر فرد ، خانواده یا گروه اشاره دارد : ــــــــــــــ

3- نوع و محدوده ی جغرافیایی فعالیت های انقلابی : ــــــــــــــ

4- زمان آغاز حضور در پایگاه (چه سنی یا چه سالی ؟) و نوع فعالیت در پایگاه :

در بسیج و جلسات آن شرکت می کرد.

5- اگر در درگیری ها و زد و خوردهای انقلابی و حزبی در انقلاب و بعد از آن حضور داشت ، با بیان اتفاق آورده شود : ــــــــــــــ

ح) سوابق جبهه :

1- حضور در جبهه :

در جبهه حضور داشت.

2- تعداد تاریخ محل اعزام ها ، یگان اعزام کننده ، و منطقه یا مناطقی که اعزام شد :

64/3/18 ورود به سپاه

64/3/18 از سپاه بهشهر، با عضویت پاسدار مشمول به منطقه ی جنگی اعزام شد. 64/10/4 از سپاه بهشهر تیپ ویژه شهدا، یگان دریایی با عضویت پاسدار مشمول به جنوب اعزام شد.

3- مجموع مدت حضور در جبهه : ــــــــــــــ

4- مسئولیت در جبهه :

قایقران- واحد اطلاعات عملیات

5- دفعات ، مکان و نحوه ی مجروح شدن : ــــــــــــــ

6- عملیات یا مأموریتی که مجروح شد : ــــــــــــــ

7- مکان ، زمان ، عملیات و نحوه ی شهادت :

در خرمشهر در تاریخ 65/10/4 در عملیات کربلای 4 بر اثر اصابت ترکش به درجه ی رفیع شهادت رسید.

8- تاریخ تشییع و محل خاکسپاری :

چند روز بعد شهادت تشییع شد و در گلزار بهشت فاطمه (سارو) شهرستان بهشهر دفن گردید.

ی) خاطرات یا ویژگی های بارز شهید:

1- شامل 3 خاطره از شهید در مقاطع مختلف زندگی از تولد تا شهادت و در صورت نداشتن خاطره ، ویژگی های شهید ( توجه : حتما راوی خاطره یا ویژگی باید معلوم باشد .)

مادر شهید می گوید : بعد از یک سال و 6 ماه خدمت به او گفتم: « پسرم! می گویند که کسی که یک سال و 6 ماه خدمت کرده باشد او را به تهران و یا مازندران می فرستند. به او گفتم: تو کاری بکن و بیا این سمت ها، خدا شاهد است که به من گفت: مادر! اگر تو به خرمشهر بیایی و آن جا را ببینی که صدامیان لعنتی چه کارها می کنند و چطور دخترها و زن ها را دست جمعی زنده به گور می کنند شما هم می گوئید که ما هم برویم و دیگر نمی گوئید بیائید این طرف ها بلکه می گوئید بروید دفاع کنید. گفتم: پسرم! تو اگر شهید بشوی من چه کار کنم؟ گفت: مادر! این را بدان که من شهید می شوم.

هم رزم شهید - ولی اله یخکشی - می گوید : ایشان چه در گرما و چه در سرما و چه برف و باران همیشه استقامت می کرد. مثلاً در منطقه ی جنگی که بودیم در موقع عملیات بارندگی شدید و سرما؛ همه را تحمل می کرد و ما به او می گفتیم: بیا داخل سنگر پیش چراغ کمی گرم شو می گفت: نه! دشمن سوء استفاده می کند و اگر 5 دقیقه در این جا استراحت کنیم ضربه می خوریم.