نام پدر : محمدحسن(نقی)
تاریخ تولد :1352/04/01
تاریخ شهادت : 1367/04/13
محل شهادت : فاو

وصیت نامه

*توصیه نامه شهید اسماعیل نصیری*

 

به شما عزیزان توصیه می کنم هرگز در زندگی دروغ نگویید تا خداوند از شما راضی باشد.

با پدر و مادرتان به مهربانی رفتار کنید که سبب طولانی شدن عمر و ازدیاد مال و اولاد صالح می شود.

حق الناس را رعایت کنید تا دعاهای تان برآورده شود.

همچنین به خواهرانم سفارش می کنم حجاب خود را رعایت کنند تا به آرامش درونی دست یابند و جامعه را از آسیب ها ایمن کنند.                         

 

 


زندگی نامه

«فرم ثبت اطلاعات شهدای مازندران»

الف)تولد و کودکی:

1-نام و نام خانوادگی، نام مستعار:

اسماعیل نصیری گرجی

2-تاریخ و محل تولد و اتفاق خاص در زمان تولد:

1352/4/1 ـ روستای گرجی محله شهرستان بهشهر

3- نام و شغل پدر:

محمدحسن ـ کشاورز

4- نام و شغل مادر:

کلثوم غلامی ـ خانه  دار

5- تعداد فرزندان و فرزند چندم خانواده بود:

 دارای پنج برادر ـ سه خواهر ـ فرزند سوم

6- وضعیت زندگی از نظر اقتصادی و اعتقادی:

اعتقادی: از کودکی به همراه مادر و پدر نماز می خواند و نسبت به مسائل مذهبی علاقه مند بود و اکثراً نمازهای خود را در مسجد می خواند. به قرآن علاقه ی زیادی داشت. نماز خود را سروقت می خواند و در نماز جماعت و مراسم های دعای کمیل و دعای ندبه حضور پیدا می کرد.

7- تحصیل متفرقه قبل یا حین دبستان(مکتب،کلاس قرآن،حوزه علمیه نام فرد آموزش دهنده): ـــــــــــــ

8- مهاجرت یا نقل مکان در دوران زندگی (اگر بود): ــــــــــــــ

 

ب)تحصیلات:

 

1- نام مدرسه و محل تحصیل در دوران دبستان:

 مدرسه شهیدکاظمی روستای گرجی محله شهرستان بهشهر.

2- نام مدرسه و محل تحصیل راهنمایی:

مدرسه شهدای گرجی محله شهرستان بهشهر. (اول راهنمایی)

3- نام مدرسه، محل تحصیل و رشته ی تحصیلی دبیرستان: ـــــــــــــــ

4- تحصیلات دانشگاهی، رشته و نام دانشگاه: ــــــــــــــ

5- آیا در دوران تحصیل کار می کرد ؟چه کاری و چه مدت: ـــــــــــــ

6- سال، مقطع و علت ترک تحصیل: ـــــــــــــــ

بعد از اتمام سال اول راهنمایی به خاطر حضور در جبهه ترک تحصیل کرد.

 

پ)سربازی:

1- خدمت سربازی: ـــــــــــــــــ

2- یگان اعزام کننده:  ــــــــــــــــــــ

3- سال اعزام و محل آموزش سربازی: ــــــــــــــــــ

 

ت) ازدواج:

1-وضعیت تاهل:  

مجرد

2- نام همسر و تاریخ ازدواج: ـــــــــــــــــ

3- تعداد و نام فرزند یا فرزندان (اگر داشت ): ــــــــــــــ

4- خلق و خو و رفتار با خانواده (زن و فرزند یا پدر و مادر ):

رفتارش با خانواده خیلی خوب بود مثلاً بعد از نماز صبح به نانوایی می رفت و در کارهای خانه به مادر و کارهای بیرون به پدرش کمک می کرد.

 

ث)شغل شهید:

1- شغل رسمی و شغل فرعی: ـــــــــــــــ

2- نام سازمان یا نهاد یا شرکت: ــــــــــــــــ

3-زمان استخدام و مسئولیت شغلی: ـــــــــــــــ

 

ج) فعالیت های انقلابی:

1- وقایع با افرادی که باعث تأثیر گذاری بر شهید شدند: ــــــــــــــ

2- وقایعی که به تأثیر گذاری شهید بر فرد، خانواده یا گروه اشاره دارد: ـــــــــــــــ

3- نوع و محدوده ی جغرافیایی فعالیت های انقلابی: ـــــــــــــ

4- زمان آغاز حضور در پایگاه (چه سنی یا چه سالی ؟) و نوع فعالیت در پایگاه:

ایشان در بسیج محل به عنوان عضو فعال شرکت داشت و در گشت های شبانه در مانورهایی که انجام می شد همیشه جلودار بود.

5- اگر در درگیری ها و زد و خوردهای انقلابی و حزبی در انقلاب و بعد از آن حضور داشت، با بیان اتفاق آورده شود: ــــــــــــــ

 

ح) سوابق جبهه:

1- حضور در جبهه:  

در جبهه حضور داشت

2- تعداد تاریخ محل اعزام ها، یگان اعزام کننده، و منطقه یا مناطقی که اعزام شد:

1ـ با عضویت بسیجی از سپاه، لشکر 25 کربلا به هفت تپه اعزام شد. (45 روز)

2ـ در تاریخ 66/12/14 از سپاه، لشکر 25 کربلا با عضویت بسیجی به سنندج اعزام شد. (3 ماه)

3ـ در تاریخ 67/3/15 از بسیج سپاه بهشهر با عضویت بسیجی به اروندرود اعزام شد. (1 ماه)

3- مجموع مدت حضور در جبهه: ـــــــــــــــــ

4- مسئولیت در جبهه: ــــــــــــــ

5- دفعات، مکان و نحوه ی مجروح شدن: ــــــــــــ

6- عملیات یا مأموریتی که مجروح شد: ـــــــــــــــ

7- مکان، زمان، عملیات و نحوه‌‌ی شهادت:

در تاریخ 67/4/13 در منطقه ی اروندکنار بر اثر اصابت ترکش به فیض شهادت رسید.    

8- تاریخ تشییع و محل خاکسپاری:

در تاریخ 67/4/16 تشییع شد و در گلزار شهدای تکیه امام خمینی روستای گرجی محله شهرستان بهشهر دفن گردید.

 

ی) خاطرات یا ویژگی های بارز شهید:

1- شامل 3 خاطره از شهید در مقاطع مختلف زندگی از تولد تا شهادت و در صورت نداشتن خاطره، ویژگی های شهید (توجه: حتما راوی خاطره یا ویژگی باید معلوم باشد.)

غلام رضا برادر شهید: نسبت به پدر و مادر خیلی رفتار عالی ای داشت خصوصاً مادر! شهید روزی که می خواست به جبهه برود به من گفت به مادر نگویید به خاطر این که مادر ناراحت نشود به همین خاطر بدون این که خداحافظی کند به جبهه رفت البته در نامه ای که نوشت  در آن نامه خداحافظی خود را بیان کرد.

مسعود وطنی گرجی دوست شهید:

در منطقه ی جنگی در تیپ 22 امام سجاد (با هم بودیم هر روز غروب که می شد شهید نصیری به یاد شهدای کربلا و یاد خاطره ای که به او گذشته بود گریه می کرد من به او می گفتم که چرا گریه می کنی؟ می گفت: «راستش را بخواهی من موقع آمدن به جبهه مادرم در صحرا به سر می برد و با او خداحافظی نکردم خیلی دلم می خواست با مادرم خداحافظی کنم، دلم برای مادرم تنگ شده است» شبی که می خواستیم به اروندکنار برویم در صورتش چیز خاصی دیده می شد و واقعاً نورانی شده بود به او گفتم: «اسماعیل! نکند شهید شوی!» زد زیر گریه گفتم: «چیه؟ ناراحت شدی؟» گفت: «ناراحت برای چی؟ افتخار می کنم که شهید شوم فقط ناراحتم که با مادرم خداحافظی نکردم.» گفتم برایش نامه بنویس و حلالیت بطلب. آن شب در کنار هم نماز خواندیم و دعا کردیم و ایشان دعا می کرد که پدر و مادرش حلالش کنند.