نام پدر : علی اکبر
تاریخ تولد :1340/01/10
تاریخ شهادت : 1362/08/01
محل شهادت : مریوان

وصیت نامه


*وصیت نامه شهید قربانعلی میلادی گرجی*

 

 

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم

إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِهِ صَفًّا كَأَنَّهُم بُنيَانٌ مَّرْصُوصٌ

 خداوند کسانی را که در راه او چون بنیانی مستحکم و استوار می‌جنگند دوست می‌دارد. 

من بامر امام خمینی نایب امام زمان علیه‌السلام عازم جبهه‌های جنگ هستم چون امر او را واجب دانسته و اطاعت می‌کنم و فرمان او را همچون فرمان امامان و حضرت محمد(ص) و خدا می‌دانم. به امر خدا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ اطاعت کنید از خدا و اطاعت کنید از رسول از اولی‌الامر امامان  (ع) و نایب امام که در زمان ما امام خمینی (ولایت فقیه ) می‌باشد.

وصیت من به پدر و مادر و برادر و خواهران خودم این است که امام را همچون مؤمنان خدا اطاعت کرده و خواهید کرد و حافظ ولایت فقیه باشید زمان ما همچون زمان رسول اکرم(ص) و امام حسن و امام حسین(ع) می‌باشد در زمان امام حسين یزید مي خواست از امام بیعت بگیرد ولی امام تن به ذلت و خواری نداد ولی زندگی شرافتمندانه آخرت و شهادت را برگزید و با مهم‌ترین یاران و اصحابش به شهادت رسید ولی اکنون در زمان ما صدام تکریتی خبیث و فرزند یزید پس از تجاوز به حریم اسلامی و شکست‌های مفتضحانه خود دست به دامن صلح زده و از ایران تقاضاي صلح می‌کند كه بيعت گرفتن از امام می‌باشد و امام هم به چنين کاری تن نمی‌دهد و به ما نوید پیروزی می‌دهد چرا که کار صدام نابود کردن اسلام در منطقه است و فرمان از ارباب بزرگ خود یعنی شیطان بزرگ می‌برد و ما بايد با صدام بجنگیم تا اسلام پابرجا بماند.

چنانکه امام حسین (ع)  اينکار را کرد و خود را فدای اسلام کرد مانند سرباز اسلام هستیم و در این زمان ندای هل من ناصر ینصرنی امام حسین در گودي قتلگاه لبیک گفته و به سوی جبهه  نبرد حق علیه باطل عازم هستیم.

ما در هر حال پیروزیم اگر شهید بشویم پيروزيم اگر پیروز هم بشویم پیروزيم چون خدا می‌فرماید  ان تنصركم ینصرکم و یثبت اقدامکم هر کس خدا را یاری کند خدا او را یاری می‌کند و خدا می‌گوید گام‌هایتان را ثابت و استواركنيد كه رمز پیروزی است. اگر شهید شديم باز هم پیروزیم،  چون خدا می‌گوید  وَلاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاء عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ.

کسانی که در راه خدا کشته شده‌اند مرده مپندارید بلکه زنده‌اند و در نزد خدا روزی می‌خورند.

از شما این حقیقت را نخواهید یافت.

و به گفته امام شهادت برای ما سعادت عظيم است ملتی که شهادت راسعادت می‌داند پیروز است و اگر شهید شده ناراحت نباشید چرا که ما همه باید از این جهان روزی برويم و در اين دنیا امانتی هستیم که خداوند به پدر و مادر ما داده است و چون خدا می‌فرماید: إنّا لله وإنّا إليهِ رَاجعُون، همه ما از آن خداییم و به سوی او همه بازگشت می‌کنیم.

به امید پیروزی اسلام در سرتاسر جهان به رهبری امام زمان (ع)

 

خدایا، خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار.

جنگ جنگ تا پیروزی


زندگی نامه

*زندگی نامه شهید قربان­علي ميلادی گرجي*

 

نام پدر: علي ­اكبر

دسته دسته اهالي «گرجي­ محله» بهشهر، خود را به گلزار شهدا مي­رساندند. داخل آرامگاه پر از جمعيت است. وقتي پيكر «قربان­علي» را در قبر مي­گذارند، صداي گريه از هر طرف به آسمان مي­رود. عطر شهادتش،جان تازه­اي در رگ­هاي روستائيان جاری می‌کند.

قربان‌علی در دهم فروردين 1340 در گرجی‌محله از توابع «قره‌طغان» متولد شد. پدرش «علي ­اكبر» كشاورز بود و مادرش«سكينه»، خانه­ دار.آن­ها هفت فرزند داشتند كه قربان­علي فرزند اول­شان بود.

قربان‌علی با پشت سرگذاشتن دوران ابتدائي و راهنمايي،پایه اول متوسطه را در مدرسه­«دكتر هشترودي» بهشهر گذراند. سپس برای ادامه تحصیل در رشته­ اقتصاد،به دبیرستان «دكتر علي شريعتي»راه یافت.

در بیان خلق‌وخوی وی، باید گفت: که نسبت به والدین، مؤدب و مهربان بود. با دیگران نیز، با گشاده‌روئی وصداقت در گفتار برخورد می‌کرد.

با شروع انقلاب، او نیز با حضور در راهپيمائي­ها و جلسات سیاسی، به جمع انقلابیون پیوست.

با تشکیل بسیج نیز، فعیالت‌هایش را در زمینه فرهنگی ادامه داد.

روحيه دشمن­ ستيزي و ايستادگي در مقابل باطل، در وجودش موج مي­زد. از این‌رو، با شروع جنگ، فصل تازه ­اي از زندگي­ اش رقم خورد.

در 15 تیر 1359 به عضویت سپاه درآمد و در کسوت پاس‌بخش در واحد اطلاعات ـ عملیات سپاه بهشهر مشغول به خدمت شد.

در بهمن 1359، برای دفاع از وطن،به سرپل‌ذهاب عزیمت کرد، که در همین منطقه آسیب دید. به گفته هم‌رزمش «نوروزعلی سعادتی»، «ما در بهمن 1359 همراه چند تن از دوستان، جهت تک ایذائی، راهی سرپل‌ذهاب شدیم. نیمه‌های شب راه افتادیم و قبل از طلوع آفتاب، به‌خاطر عدم شناسائی و غافلگیری، به محل اصلی خود برگشتیم. ناگهان دیدیم که یک نفر از سمت جبهه دشمن در حال آمدن به سوی ماست. بعد از نزدیک شدن، متوجه شدیم که قربان‌علی به دلیل ادای نماز شب و قرائت قرآن، از برگشت بچه‌ها بی‌اطلاع بود.»

کلام مادر نیز در این باره خواندنی است: «هیچ‌وقت نماز جماعت را ترک نمی‌کرد. حتی برای حضور در جمع نمازگزاران، نزد آیت‌الله ایازی در رستمکلا می‌رفت. در خانه هم به اتفاق پدر و خواهران و برادرانش، نماز جماعت بر پا می‌کرد.»

قربان‌علی در 15 آبان 1360 به عنوان مسئول قله راهی مریوان شد. چهار ماه بعد نیز با همین سمت، در محور چناره حضور یافت.

در سال 1362 در کسوت مسئول گروه رزمی، مجدد به مناطق نبرد عزیمت کرد.

و در نهایت، قربانعلی در اول آبان 1362، طی عمليات والفجر 4 در مریوان، به  نداي حق لبيك گفت. پيكر پاكش نیز يك هفته بعد، در گلزار شهداي «تكيه امام خمینی» زادگاهش به خاک سپرده شد.