نام پدر : محمد ابراهیم
تاریخ تولد :1328/04/15
تاریخ شهادت : 1365/12/05
محل شهادت : شلمچه

زندگی نامه

«شهید رمضان‌علی موسی‌زاده حلیم»

نام پدر: محمدابراهیم

«آخرین بار در مسجد با پدرش خداحافظی کرد. پدر به او گفت: اگر برادرت باز به جبهه برود، هیچ عیبی ندارد؛ ولی تو چهار بچه داری. گفت: بابا! تو نمازت را برای من می‌خوانی؟ گفت: نه! گفت: برادرم به جای خودش رفت. من هم باید برای خودم بروم. اگر من خدا دارم، زن و بچه‌ام هم خدایی دارند.»

به بهانه مادرانه‌های «نرگس»، گذری به تقویم سال 1328 می‌زنیم؛ آن‌گاه که نوزادی در کاشانه او و «محمدابراهیم» طنین‌انداز شد؛ زوج زحمتکشی که با پیشه کشاورزی، روزگار می‌گذراندند.

«رمضان‌علی» با اتمام مقاطع ابتدائی و راهنمایی در زادگاهش «بهشهر»، موفق به اخذ دیپلم از دبیرستان «سعدی» این شهر شد. سپس با فارغ‌التحصیلی در مقطع فوق‌دیپلم رشته ریاضی‌فیزیک در ساری، جهت تدریس در اداره آموزش و پرورش مشغول به کار شد؛ و مدتی بعد، به سمت ریاست این نهاد و سرپرستی مدارس ایران در کویت منصوب گردید.

شوق به ادامه تحصیل، چنان در وجود وی ریشه کرده بود که حتی بعد از پایان دوره ریاست در اداره آموزش و پرورش، مجدد در آزمون کنکور شرکت کرد و در رشته پزشکی قبول شد؛ اما بعد، میدان جهاد را به سنگر علم ترجیح داد.

لازم به ذکر است که دوره سربازی را در لشکر 77 خراسان طی کرد.

با گفته‌های «حسین» سجایای اخلاقی برادرش را چنین برمی‌شمریم: «به پدر و مادر احترام خاصی می‌گذاشت و تابع اوامرشان بود. برای اقوام دور و نزدیک هم، حرمت زیادی قائل می‌شد. با از خودگذشتگی و ایثارش، دیگران را مجذوب خود می‌کرد. زمانی که در اداره آموزش و پرورش مشغول به کار بود، بارها اتفاق می‌افتاد که عده‌ای به او پرخاشگری می‌کنند؛ ولی او با سعه صدر و آرامش خاطر، با آن‌ها صحبت می‌کرد. اگرچه همین رفتارش موجب ‌شد که آنان به سمت اخلاق نیک او کشیده شوند. حتی افرادی که حاضر نبودند کوچک‌ترین کمکی به مردم بکنند، کلام نافذ او باعث شد که آن‌ها زمین‌های کشاورزی‌شان را برای ساخت مدرسه در اختیار او بگذارند.»

رمضان‌علی که از خردسالی در دامان مادری عفیفه و پدری متدین پرورش یافته بود، همواره در ادای واجبات و مستحبات، اهتمامی بی‌‌حد و حصر داشت؛ به‌خصوص در به جا آوردن نماز جماعت. او همچنین فرامین قرآن را نیز، به جان و دل پذیرا بود و در عمل به آن، کوشا. در ارادت او نسبت به اهل بیت(ع)، همین بس که از مداحان بود و خادم عزادران امام حسین (ع) در ایام محرم. علاوه بر آن، با الگوپذیری از سیره انبیا، هماره سعی در کسب کمال معنوی و فضایل انسانی داشت.

با کلام «عباس شریعتی»، فصل انقلاب زندگانی دوست دیرینش را این‌گونه ورق می‌زنیم: «در شب 15 خرداد 1357 که هم‌زمان با پایان تبعید پانزده ساله امام خمینی بود، با عده‌ای از دوستان خاص، تصمیم گرفتیم که از چهارراه امام‌خمینی در بهشهر، تظاهراتی راه بیندازیم و شیشه بانک‌ها، مشروب‌فروشی‌ها و سینما را بشکنیم. من، رمضان‌علی و «سیدیحیی حسینی» سر چهارراه منتظر بودیم که این اتفاق بیفتد. آن روز غروب، نظامی‌ها و مأموران شهربانی، به شدت از شهر مراقبت می‌کردند. با این حال، ما تظاهرات راه انداختیم و هدف‌مان را عملی کردیم. من نیمه‌های همان شب دستگیر شدم. یکی، دو روز بعد هم، سر و کله رمضان‌علی در زندان پیدا شد.»

حضور گسترده و فعال در جلسات سیاسی و دینی، تهیه اعلامیه از قم، تهران و مشهد، و توزیع آن در بهشهر، از دیگر اقدامات رمضان‌علی در آن ایام به شمار می‌رود.

بعد از ظفرمندی شکوهمند انقلاب در سال 1357، رمضان‌علی با عضویت در پایگاه بسیج میرزاکوچک‌خان بهشهر، فعالیت‌هایش را در قالب تشکیل کلاس‌های عقیدتی، اردوهای تفریحی و ترغیب جوانان در راستای تعالی فرهنگی، جهت حضور در صحنه‌های انقلابی تحقق بخشید.

او در 1359/4/1، با عنوان بسیجی راهی بیجار شد.

در 1361/7/1، به عضویت سپاه درآمد و با تعهدی بیش از پیش، به حراست از ثمره‌های انقلاب پرداخت.

رمضان‌علی تا سال 1364، بارها به مناطق نبرد با دشمن عزیمت کرد. تا این‌که در دی 1365، در سمت فرماندهی گردان، رهسپار آوردگاه عملیاتی کربلای 5 شد.

برادرش در روایتی دیگر می‌گوید: «در زمانی که از سفر مکه برگشت، به خانه نیامد و مستقیم به جبهه رفت. او و دایی‌مان با هم همسفر بودند. آن‌ها شب را در منزل یکی از بستگان در تهران خوابیدند. صبح که اعضای خانواده بیدار شدند، دیدند که رمضان‌علی، دو نامه با این مضمون نوشته است: به فامیل و بچه‌ها بگو که من به جبهه رفتم. بعد از دو، سه هفته، وقتی او به خانه برگشت، همه به او خرده گرفتند که کدام حاجی به خانه نیامده، به جبهه می‌رود؟ چرا این کار را کردی؟ او در جواب‌شان گفت: رزمندگان با دیدن یک حاجی در جبهه روحیه می‌گیرند. من در مکه به خدا گفته بودم که تو مرا به این سفر آوردی، پاک و شادم کردی. دلم می‌خواهد قبل از این‌که خانواده‌ام را شاد کنم، قدم به کربلای ایران بگذارم و شادکننده دل رزمندگان باشم.»

و در نهایت، رمضان‌علی در 5 اسفند 1364، در ادامه عملیات کربلای 5، شربت شهادت را نوشید و به ضیافت حق در عرش اعلی پیوست. پیکر پاکش نیز، با وداع همسرش «فاطمه آخوندی» و یادگارانش «فهیمه، فائزه و محمدمصطفی»، تا بوستان شهدای «بهشت فاطمه» بدرقه شد.

 

 


وصیت نامه

اسکن وصيت نامه در قسمت تصاوير موجود مي باشد