میراصغر موسوی (برادر شهید): تقریباً 10 روزی مانده بود به شهادت ایشان که ایشان با همان حال بدی که از عوارض شیمیایی شدن در جسم داشتند. به مدرسه می روند و سعی می کنند در کلاس درس حضور یابند ولی به اصرار همکارانش که او را از رفتن به سر کلاس منع می کردند و با توجه به حال بد خودشان سر کلاس حاضر نمی شوند و با اصرار همکاران به خانه بر می گردند. ایشان به تنهایی و با پای پیاده از راه میان بری که بین بالا محل و پایین محل در کنار مدرسه ی بالا محل می باشد به طرف خانه می روند و وقتی به رودخانه می رسند. با اینکه آب رودخانه خیلی کم بود ولی به دلیل ضعف شدید بدنی در وسط رودخانه زمینگیر می شوند و دیگر قادر به بلندشدن نمی شوند تا اینکه سیدحسن هاشمی ازکارکنان مدرسه از راه می رسند و ایشان را به دوش می گیرند و به خانه می برند که نشان از تعهد والای این شهید در امر تعلیم و تربیت فرزندان این مرز و بوم دارد.
برادر شهید(میراصغر موسوی)
حجب و حیا، امانتداری، حفظ اسرار، سعه ی صدر، اخلاق در عمل، صداقت، صفا و صمیمیت، گشاده رویی و استقامت، وقت شناسی، نظم و انضباط، وفای به عهد و ... از ویژگیهای اخلاقی شهید بود و در میان مردم آنقدر محبوبیت داشت که با اینکه سالها از شهادت ایشان می گذرد. هر گاه نامی از او به میان می آید از خداوند بزرگ علوم درجات را برای ایشان خواهانند.
به عنوان مثال شهید قبل از انقلاب در یکی از روستاهای ساری معلم بودند. روزی یکی از اهالی روستای حاجی آباد ساری پس از آنکه متوجه شد من برادر سید تقی هستم از من پرسید ایشان کجا هستند. و چه کار می کنند؟ من به ایشان گفتم: که او در سال 1365 در جنگ بین ایران و عراق شهید شدند. این فرد با شنیدن این جمله متأثر شدند و شروع به گریه نمودند.