نام پدر : میر قربان
تاریخ تولد :1347/03/20
تاریخ شهادت : 1364/10/12
محل شهادت : هورالعظیم

خاطرات

خواهر شهید: خاطره ای که ماردم همیشه تعریف می کرد، مادرم می گفت:

همیشه مرا می بوسید و می گفت: مادر! من دارم می روم مرا حلال کن شاید بر نگردم آخرین باری که رفت فصل انار و پرتقال بود. برایش پرتقال و انار گذاشتم پدر مریض بود به بیمارستان رفته بود. هرچه مادرم به او گفت پسرم نرو پدرت مریض است. می گفت من باید بروم و با ذوق و شادی رفت.

 

 

فاطمه موسوی خواهر شهید: به گفته یکی از همرزمانش شهید می خواست زودتر به منزل برگردد تا به پدرش در کارهای کشاورزی کمک کند. مرخصی هم گرفت. اما آن شب خواب می بیند که سیدی به او می گوید: هر چه فرمانده ات به تو گفت گوش کن. کار پدرت با من. با این خواب شهید پشیمان شد و به منزل نیامد و در مأموریتی که فرمانده اش گفت شرکت کرد و در همان مأموریت با اصابت ترکش خمپاره به شهادت نائل آمد.