نام پدر : قنبر
تاریخ تولد :1339/01/01
تاریخ شهادت : 1360/11/06
محل شهادت : آمل

خاطرات

شهید به سال ۱۳۳۹ در روستای قلعه کش در خانواده ای محروم و مذهبی دیده به جهان گشود . در سن ۷ سالگی به دبستان دولتی امیر قلعه کش راه یافت و در سال ۱۳۵۹ موفق به اخذ دیپلم در رشته ریاضی و فیزیک گردید .

زندگی نامه وخاطراتی از  پاسدار سردار  شهید همت الله متو

بسم الله الرحمن الرحیم

شهید قبل از پیروزی انقلاب اسلامی

شهید به سال ۱۳۳۹ در روستای باغبانکلای قلعه کش از حومه شهر هزازسنگر آمل و  در خانواده ای مذهبی دیده به جهان گشود و  در سن ۷ سالگی به دبستان دولتی امیر قلعه کش راه یافت و در سال ۱۳۵۹ موفق به اخذ دیپلم در رشته ریاضی و فیزیک گردید . 

با توجه به شغل پدر در امر کشاورزی و تامین معیشت خانواده ؛ وی همیشه درکنار پدر بوده و ضمن خواندن درس و ادامه تحصیل هیجوقت کمک و مددرسانی به پدر را فراموش نمی کرده وبا عشق و علاقه فراوان و بدون منت کنار پدر مهربان بوده است ؛ هرگز از یاد نمی بریم که وی پس از پایان کلاس در هر روز با کتاب به جای رفتن به منزل ؛ مستقیم درمحل  مزارع و باغ کشاورزی  کنار پدر قرار می گرفت تا او را یار و کمک موثر باشد 

شهید در انجام عبادت وفریضه دینی زبانزد عام و خاص بود وبرای هم سن و سالانش الگو و اسوه بوده است و در ماه مبارک رمضان تا نماز مغرب را در مسجد محل اقامه نمی کرد به افطار مشغول نمی شد  وی در اخلاق و رفتار پسندیده و کمک به همنوعان شهره محل بوده است وهیجکس بیاد ندارد که وی با توجه به سن و سال نوجوانی و جوانی با کسی دعوا و یا حتی قهر کرده باشد و و بلکه محل مراجعه سایر دوستان در حل و فصل مشکلاتشان بوده است .

شهید در ایام   پیروزی انقلاب اسلامی

وی که متخلق به اخلاق دینی ومذهبی بوده است و در بین دوستان نام و نشان پاکی و درستی و سلامت در گفتار و کردار مشهور بوده است ودر عین حال فردی تیز هوش و زیرک هم بوده ؛ چشم همگان در نگاه وی دوخته بود تا ببینند نسبت به شرایط  سیاسی سال 56 و 57 چگونه فعالیت می کند  که دیده شد بطورمخفیانه در حال توزیع نوار کاست از افراد سیاسی و اطلاعیه حضرت امام ره و مرحوم فلسفی و غیره می باشد و به مروروبا توجه به اوج درگیریها در سال 57 ؛ شرکت فعالانه در راهپیمائیها داشته و جمعی ازدوستانش را هم همراه نموده است.

با تشکیل واحدی انقلابی  در محل با حضور بزرگان ؛ وی هم حضور فعال داشته که به محض اشغال پاسگاه ژاندرمری روستای نوآباد توسط یاران حضرت امام ره ؛وی حضوری شبانه روزی داشته و ضمن نگهبانی و حراست از آن در فعالیتهای اجتماعی شرکت می نموده است .

خاطره :

1-  همیشه با لباس فرم  در پاسگاه حضورمی یافت و تا صبح مشغول نگهبانی میشد و هیجوقت احساس خستگی و خمودگی در وی مشاهده نمی شد واین امر در تمامی شبها و بدون وفقه ادامه می یافت وگوش به اوامرفرماندهی وقت پاسگاه بود .

2- جهت انتقال پیام امام در سایر روستاهای همجوار ودوردست  شهید هر شب به همراه سایر یاران و بصورت دستجمعی و راهپیمائی  و بدون واهمه و ترس از ساواک و عوامل شاه سفاک ؛ از روستای قلعه کش به روستای مورد نظر می رفته و با سر دادن  شعار انقلابی در سخنرانی علما شرکت فعال داشته است   .

شهید پس از پیروزی انقلاب اسلامی

صدای پیروز انقلاب به گوش می رسید و شهید همت به همراه سایر یاران امام ره نقش فعال در پیروزی انقلاب در منطقه داشته است و به محض پیروزی انقلاب نخستین کتابخانه  مسجد سجادیه را شکل داده و با خریدو تهیه کتاب و تحویل آن به علاقه مندان زوق وشوق فراوانی از خودنشان می داد.

مدتی در کمیته انقلاب اسلامی محل  خدمت نموده ودر مبارزه با بی عدالتی و امربزه نهایت تلاش را نموده است اما این حضور وی را اقناع نمی کرده است.

جمع نمودن هم سن و سالان و جوانان محل و پرداختن به آموزش آنان از فعالیت جدی وی بود و جوانان را با سازماندهی گروهان و دسته ازمسجد محل به سمت قلعه و زمینهای اطراف محل می برده و ضمن آموزش نظامی نسبت به برگزاری مانور آن هم بصورت جدی اقدام می نموده است شاید کسی بیاد نداشته باشد که شوخی وی را در حین برگزاری آموزش و مانور دیده باشد.

برگزاری مراسم دعای کمیل و مراسم سخنرانی و سایر موارد فرهنگی درمحل از جمله فعالیت وی بوده است.

تشکیل انجمن اسلامی قلعه کش به ویژه روستای باغبانکلا  و حضور فعال درکانون ادامه دهندگان راه امام قلعه کش و روستاهای همجواروارتباط موثر با روحانیت در خط امام از جمله فعالیت وی بوده است  

حضوردر سپاه که درحال تشکیل بود چشمگیر و بصورتی که در اکثر ایام را در مقر سپاه بوده وخانواده اش کمتر وی را در خانه می دیدند و  انس فراوانی با کادر سپاه پیدا نموده  وبعنوان امین سپاه شده و مشغول خدمت بوده است .

مباحثه و مبارزه با منافقین کوردل و سایر گروهکهای ملحد ومنافق ؛ از کارهای هر روزه وی بوده است بطوریکه با مطالعه کتاب و مقالات  از شهید مطهری و ..... خویش را اماده مبارزه با آنان نموده و هرگز کوتاه نمی آمد بطوریکه تا نام همت می آمد آنان فرار را بر قرار ترجیع می دادند.

خاطره : درنخستین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی بود واز سوی سازمان منافقین فردی بنام مصباح کاندید شده بود ایشان جمعی از دوستان روستا را در عصر یک روزی در مسجد جمع  و گفت فرداشب  مصباح درروستای کاشی محله سخنرانی دارد و ما باید با او بحث نمائیم و به همین خاطر مطالعه ای از فعالیتش در فرمانداری ( مصباح فرماندار آمل بوده است ) و نقش وی در اخراج کارگران داشته و درموعد مقرر به مسجد کاشی محله رفته و با شروع سخنرانی و ی از جایش بلند شد و خیلی مودبانه شروع به سئوالاتی از نقشش دراخراج کارگران و فالعیتش در فرمانداری داشته که او پاسخی برای سئوالات منطقی شهید نداشته  تا اینکه مجاب شد سخنرانی را ناتمام و مجلس را ترک نماید .

ایشان در مهر 1358 در مدرسه امام خمینی آمل مشغول تحصیل بوده که پیام مبارک وبیاد ماندنی ازطریق پیک سپاه برای وی واصل شده وهمین پیام او را به عضویت سپاه فراخوانده و بدون وفقه و معطلی و سرشاراز عشق به سمت سپاه حرکت تا پیراهن مقدس سبز سپاه را بر تن کند و در راه سرخ حسینی جانفشانی نماید.

حادثه گنبد و درگیری با ضدانقلاب آغاز و وی به همراه سایر سبزپوشان و یاران حضرت امام وارد شهر گنبد گشته و تا نابودی آنان در شهر حضور فعال داشته و پس ازایجادامنیت به سپاه امل برگشته است.

ضدانقلابیون کردستان که سودای نابودی انقلاب را به سر داشته اند وی را به همراه سایر همرزمان به آن دیار مظلوم کشانده و جانانه با مزدوران ددمنش جنگیده وهمچنین در عملیات تصرف منطقه ارومانات به فرماندهی حاج احمد متوسلیان حضورداشته و  پس از سه ماه به سپاه آمل برگشته است .

سال 1359 فرا رسید و جنگ تحمیلی از سوی شیاطن بزرگ به مزدوری صدام عفلقی آغاز شد و اوسر از پا نمی شناخت و اصرا بر حضوردر جنگ داشت و فرماندهان سپاه را مجاب نمود تا به همراه کاروانی که در سال 1360  عازم جنگ بود عازم گشت و مدتی را در سرپل ذهاب خدمت نمود

تشکیل بسیج و ارتش بیست میلیونی   او را با بسیجان و مردم مرتبط تر نمود و وی با تشکیل واحد دانش آموزی و جوانان بسیج برای نخستین بار درواحد بسیج سپاه آمل نقش چشمگیری داشت  ایشان که نخستین فرمانده بسیج جوانان سپاه آمل شناخته شده است راسا در ایجاد و تشکیل این واحد همت گمارد و توانست بخش عمده ای از مدارس شهر و روستاها  را با این نام و تشکل آشنا و نسبت به آموزش و کارهای فرهنگی اقدام نماید.

جنگل آمل متلاتم شد از حضور جمعی از عروسکان کوکی صهیونیسم بنام جوجه کمونیستهای ایران تا اینکه باصطلاع خامشان امقلاب را ساقط نمایند اما فرزندان حضرت امام راه شهادت راپذیرفته  و وی با حضوردر قرارگاههای مستقر در جنگل و همراه با سایر همرزمان در تعقیب آنان موثر و فعال بوده و بارها بارها بعنوان فرمانده دسته در جنگل حضور می یافته است.

همت از جبهه برگشته است و هنوز عرق خستگی جنگ بر تنش خشک نشده است و هنوزخانواده اش او را بخوبی پس ازماهها حضوردر جبهه ندیده است شب ششم بهمن سال 1360 و پس از حضور در انجمن اسلامی محل و پرس جو از اوضاع فعالیتشان  لختی خوابید تا صبحدم عازم واحد بسیج  سپاه گرددو وقتی صبح بیدار شد به خواهرش گفت این آخرین ملاقات من با شماست و خداحافظی کرد و  به همراه چند تن از سایر پاسداران قلعه کشی در سرجاده محل ( کارخانه ثلاث ) منتظر وسیله نقلیه ای بوده تا سوار بر آن عازم شهر گردند اما خبری از ماشین نبود انتظار بطول کشید و جسته گریخته خبر از حمله به شهربه گوش رسید تا اینکه ماشین خاور یکی از بچه محلیها سر جاده پیدایش شد و از او خواسته  تا اول شهر برساند و او اجابت کرد از اداره پست فعلی شهر ( میدان امام رضا ع ) تا محل شهربانی سابق ( جنب بیمارستان امام رضا ع ) پیاده رفته و در آنجا شهربانی مانع حضور مردم به سمت غربی شهر آن هم به جهت جنگ و گریز می شده و لیکن  همت به همراه سایرین کمی صبر نمودو لی طافتش لبریز گشت و گفت من میخواهم به ان طرف شهر بروم و حرکت را اغاز نمود و وقتی اول پل دوازده چشمه رسیده متوجه تیراندازی از بالای سینما بهمن بطرف پل گشته ( گروهک کمونیست برای جلوگیری از  حضورمردم در سمت غربی شهر جهت حمایت از سپاه تیرباری را در بالای سینما مستقر و به سمت پل شلیک می کرد ) و این تیراندازی راه را برای ادامه مسیر بسته است راهی به ذهن جهت عبور پیدا نشد تا اینکه همگان دیند همت بصورت سینه خیز از روی پل به سمت غرب شهر حرکت کرد و با این امر و ابتکار هیج خطری تهدید نمی کندهمگان پشت سرش سینه خیزان حرکت نمودند و او خود را به واحد بسیج رسانده و برسرعت مسلح و مشغول تعقیب دشمن از خدا بیخبر گشت  تا اینکه  در صلات ظهر خبری به گوش رسید و آن اینکه همت به ملکوت اعلی پیوست دشمن  درحالیکه راهی به جزء فرار و عقب نشینی را ندید و هرکجائی را برای پناهگاه انتخاب تا شبانگاه شهر را ترک نماید همت او را تعقیب و در منطقه رضوانیه سنگر گرفت و مشغول تیراندازی به سمت دشمن گشت تا او را از لانه اش خارج نماید اما  در روز سه شنبه و ششم بهمن و هنگام صلات ظهر انگار خدا فرمود من عشقنی عشقته و من عشقته قتلته او را به حضور پذیرفت و دعایش را مستجاب نمود و عاشورائی اش کردو در جوار خود قرار داده و بر سر چشمه ذلال کوثر مهمان نمود و همت در صف شهدای انقلاب اسلامی به کاروان سیدالشهداء امام حسین (ع) پیوست یادش گرامی باد .