نام پدر : اسماعیل
تاریخ تولد :1337/02/29
تاریخ شهادت : 1361/08/21
محل شهادت : زبیدات

خاطرات

علی اکبر گرچی ـ پسردایی شهید: شهید بزرگوار بسیار خوش سخن و خوش برخورد بودند. زمانی که در یکی از روستاهای هزارجریب معلم بود، با داشتن اخلاق خوب، تمامی اهالی آن محله را شیفته خود کرده بود. به طوری که بعد از شهادتش بسیاری از دوستان به خانواده اش سر می زدند و از خصوصیات اخلاقی شهید تعریف می کردند.

 

محمدباقرپور گرجی ـ پسرعمه شهید: شهید بزرگوار در جهت جذب نیرو و اعزام به جبهه همه را تشویق می کرد و با ارائه تحلیل های درست و صحیح همه را نسبت به جبهه و جنگ حساس می کرد. همیشه نگران آینده انقلاب و جنگ بود و می گفت: دیگر ادامه زندگی برایم میسر نیست. همواره تابع فرماندهان بود و اگر چیزی به نظرش می رسید، با فرماندهی مطرح می کرد. ایشان در تصمیمش ثابت قدم بود و هیچ شک و تردیدی در خود راه نمی داد.

 

علی اصغر گرجی ـ پسرعمه شهید: قبل از شروع عملیات دوم محرم شهید به من گفت: اسم و شماره پلاک خودم را کجا نوشتم؟

گفتم: در درپوش جیب پیراهن، روی شلوار ران و پشت پیراهنم. اما ایشان پوتینش را درآورد و گفت: مثل من پشت زبانه پوتین شماره پلاک و اسم خودت را بنویس. خودش هم پوتینم را درآورد و روی زبانه آن اسم و شماره پلاکم را نوشت. بعد هم گفت: ممکن است آدم طوری شهید شود که اصلا جای شناسایی نباشد. خدا می داند بعذ از 24 ساعت چنان شهید شد که تنها با مشخصات زبانه پوتین که پایش از مچ در آن قرار داشت شناسایی شد.