نام پدر : قنبر علی
تاریخ تولد :1339/11/08
تاریخ شهادت : 1359/07/04
محل شهادت : سر پل ذهاب

خاطرات

«حسين» از تقیدات دینی  برادرش، چنین مي­گويد: «از زماني كه به سنّ تكليف رسيد، واجبات ديني را انجام مي­داد. به ائمه ارادت خاصي داشت و  يك پاي ثابت مراسم تاسوعا و عاشورا بود. اگر در هيئت يا مراسمي دعوت بود، با اشتیاق در آن‌جا حاضر می‌شد.»

 

«محمدمهدي هاشمی» از دوستش می‌گوید: «من اوایل انقلاب هشت ساله بودم. يك روز او، من و برادرم را صدا كرد. چند نفر ديگر هم دورش جمع شده بودند. دو عدد پرتقال پوست گرفت و گفت: هر كس زودتر بگويد مرگ بر شاه، يك قاچ پرتقال هديه مي­گيرد. برادرم سريع گفت: مرگ بر شاه؛ و بعد يك قاچ پرتقال هديه گرفت. آن روز او آن­قدر اين كار را ادامه داد تا دو عدد پرتقال تمام شد.»

کلام «حسین‌علی» نیز از آن ایام برادرش، درخور توجه است: «یک گروه از منافقین در محل، اعلامیه‌های مربوط به فعالیت‌های سیاسی‌شان را روی دیوار می‌چسباندند. یک روز که او متوجه این قضیه شد، مقابل چشم‌ آن‌ها، اعلامیه‌ها را پاره کرد.» 

 

آقای هاشمي اذعان می‌دارد: «او يك بار محموله­ اي از مواد مخدر را همراه اشياء و جواهرات گران‌قيمت، با كمك نيروهاي انقلابي كشف و ضبط كرد. قاچاقچیان دستگیر شده، سعي می‌كردند با وعده چندميليون پول و مقداري جواهرات، وی را تطميع كنند؛ امّا قربان­علي با روحيه تسليم‌ناپذيري­اش زير بار نرفت و افراد دستگير شده را همراه محموله و امكانات مربوطه، به مقامات مسئول تحويل داد.»

 

«خیرالله صیامیان» با نقل خاطره‌ای از هم‌رزمش در این خصوص، چنین یاد می‌کند: «وقتی برای رفتن به منطقه، اسمش در قرعه‌کشی در نیامد، با پافشاری به فرمانده‌اش گفت: اگر مرا به جبهه نفرستید، لباس پاسداری‌ام را در می‌آورم و داوطلبانه به منطقه می‌روم.»

«صادق ابراهیم‌پور» از هم‌رزمش در خصوص نبرد با دشمن، این‌گونه می‌گوید: «او می‌گفت: جنگ ما نبرد بین اسلام و کفر است. ما ضمن مراقبت از جان‌مان، باید برای انقلاب نیز تا نهایت جان‌مان بجنگیم.»