نام پدر : نورالله
تاریخ تولد :1346/03/12
تاریخ شهادت : 1366/01/29
محل شهادت : مریوان

زندگی نامه

شهید «نادعلی اکبری اریمی»

نام پدر: نورالله

سال 1346، روستای «اریم» چشم به راه آمدن نوزادی از دامان زوجی به‌نام «نورالله و شهربانو» بود، که نامش را «نادعلی» گذاردند.

بخشی از دوران ابتدائی «نادعلی»، در دبستان زادگاهش و بخشی دیگر، در روستای «استخرپشت» سپری شد. او بعد از پایان سال اول راهنمائی در نکا، پایه دوم این مقطع را در روستای «دارابکلا» گذراند. اما پایه سوم راهنمائی را، دوباره در نکا ادامه داد.

به گفته بسیاری از بزرگان فامیل و هم‌محلی‌ها، او در ایّام نونهالی، دارای افکار بلند و متعالی بود. هنگامی که در محفلی، بساط بدگویی پهن بود، قاطعانه برمی‌خاست و آن‌ها را مورد خطاب قرار می‌داد.

او در یکی از روزهای بازگشت از مدرسه، شعله‌های آتشی را دید که از خانه یکی از همسایگان زبانه می‌کشید. پس، با درایت و شجاعتی که از خود نشان داد، نَمدی را در آب فرو کرد و روی آتش انداخت و آن را خاموش کرد. سپس، آسیب‌دیدگان را مورد ترحم و تفقّد خود قرار داد.

در ایّام انقلاب، نادعلی اگرچه سن و سال کمی داشت، امّا انزجار خود را نسبت به رژیم طاغوت ابراز می‌کرد. حتی یک‌روز، عکس شاه را گرفت و پاره کرد. عوامل رژیم هم او را بازداشت کرده، بعد از سه روز کتک و شکنجه، آزاد کردند.

کوس جنگ که به صدا در آمد، هوای رفتن به سرش زد. از این‌رو، به بزرگ‌ترهای فامیل متوسل شد تا رضایت را از پدرش برای رفتن به جبهه بگیرند؛ و آن‌گاه که این مقصود حاصل شد، در پوست خود نمی­گنجید.

او که دل از دنیا برداشته بود و آرزوی شهادت در سر می‌پروراند، همیشه در حسرت کوچیدن دوستان شهیدش ناله می‌کرد و می‌گفت: «دوستانم یکی یکی پر کشیدند و من همچنان در قید زندگی دنیا باقی مانده‌ام.»

بعد از آن‌که مقدمات نامزدی‌ او با دخترخاله‌اش «سیده‌زبیده آزم» فراهم شد و قرار بود که خود را در روز موعود جشن برساند، در کمال تعجب، با یک روز تأخیر برگشت. او در جواب پرسش دیگران گفت: «به خاطر شرکت در عملیات، نتوانستم خودم را برسانم.»

همسرش در گذر از آن روزها این‌گونه روایت می‌کند: «شب قبل از آخرین اعزام ناراحت بودم و گریه می‌کردم. او مرا دلداری می‌داد و می‌گفت: همه زن و بچه دارند. فردای آن روز، پدرش او را به پایگاه استخرپشت برد و اعزام کرد. وقتی می‌رفت، برف سنگینی می بارید. لحظه خداحافظی، فقط گفت: به امید دیدار.»

این رزمنده غیور، در خطاب به یکی از اعضای خانواده‌اش که بعد از مراسم نامزدی، معترض رفتن او به جبهه بود، گفت: «برای رفتن به جبهه تشویقم کنید. مگر خون من از خون امام حسین(ع) رنگین‌تر است!؟»

عشق نادعلی به حضور در جبهه، در میان خانواده‌اش وصف‌ناشدنی بود. او در مقطعی از آن ایّام، همراه پدر و برادرش، در میدان‌های نبرد با دشمن به‌سر می‌برد.

نادعلی که دغدغه دفاع از آزادی‌خواهان مسلمان جهان را داشت، در 1363/2/12 به لبنان رفت و بعد از چند ماه نبرد سلحشورانه، در 10 مرداد همین سال(63) به وطن بازگشت.

این دلاور خستگی‌ناپذیر مازندرانی، در یکی از مراحل اعزام به جبهه، در اثر حمله شیمیایی دشمن مجروح، و در مرحله‌ای دیگر، از ناحیه گوش آسیب دیده، در بیمارستان «شهید بقایی» اهواز بستری شد.

نادعلی در سال 1364 به عضویت سپاه پاسداران در آمد و با تعهدی بیش از پیش به ادای تکلیف پرداخت.

سرانجام، نادعلی در 1366/1/29، به همراه سیصد تن نیرو، به چهار پایگاه اشغال‌شده در مریوان حمله کرد؛ اما در حین پاکسازی بودند که با حمله هوایی عراقی‌ها مواجه گشته، او جامه سرخ شهادت را به تن کرد. از این‌رو، به پاس فداکاری‌های غیر‌وصف او، دوستان و هم‌رزمانش از کردستان و مریوان آمدند و نادعلی را تا مسجد روستای زادگاهش بدرقه کردند.   


وصیت نامه

*وصیت نامه شهید شهید نادعلی اکبری*

 

بسم الله الرحمن الرحیم

اِن الله یُحِبُ الذینَ یُقاتِلون في سبیله صَفا کانَهُم بنیان مَرصوص

خدا آن مؤمنان را که در صف جهاد با کافران مانند سد آهنین همدست و پایدارند بسیار دوست می دارد.

قرآن سوره صف آیه 4

با سلام به پیشگاه مقدس امام زمان (عج) و با درود بر نائب بر حقش امام امت خمینی بت شکن.

اینجانب نادعلی اکبری وصیت نامه ام را آغاز می کنم.

وصیت نامه را زمانی می نویسم که اسلام در دریای بی کران و اقیانوسها و به گیتی و خشکی می آید ای جوانان عزیز نکند در رختخواب ذلت بمیرد که حسین (ع) در میدان نبرد و علی (ع) در میعادگاه عاشق با خدا و عبادت در سنگر محراب شهید شدند نسبت به این گونه شهادتها بی تفاوت نباشیم و ای برادران استغفار و دعا را از یاد نبرید که بهترین درمانها برای تسکین دردهاست و همیشه به یاد خدا باشید و هرگز دشمنان بین شما تفرقه نیاندازند و شما را از روحانیت جدا نکنند و اگر چنین کردند و روز بدبختی مسلمانها و روز جنبش ابر قدرتهاست و در امام بیشتر دقیق شوید و سعی کنید عظمت او را بیابید و خود را تسلیم او سازید و صداقت و اخلاص خود را همچنان حفظ کنید اگر فیض شهادت نصیبم گشت آنانکه پیرو خط سرخ امام خمینی نیستند و به ولایت او اعتقاد ندارند بر من نگریید و بر تشیع جنازه من حاضر نشوند اما باشد که دعاء شهدا آنها را متحول سازد و به رحمت الهی نزدیکشان کند سلام مرا به رهبر عزیزم برسانید و بگویید تا آخرین قطره خونم سنگر اسلام را ترک نخواهم کرد با خداوند پیمان می بندم که در تمام عاشوراها و در تمام کربلاها با حسین (ع) همراه باشم و سنگر او را خالی نکنم تا هنگامیکه

همه احکام اسلام در زیر پرچم اسلامی امام زمان(عج) به اجرا در آید.                                                    و ای خانواده عزیزم خودتان را برای تحمل رنجها و مصیبتها و ناکامیها و ناروائیها آماده سازید و دل قوی دارید که قادر یکتا پشتیبان شماست و تنها اوست که شما را از شر دشمنان نجات می بخشد و عاقبت شما را خیر می گرداند و دشمنان شما را به انواع عذاب ها و شکست ها دچار می گرداند و این معصیبتها و سختی ها زودگذر است و تمام شدنی است و اگر می خواهید در مقام و عظمت شما خللی وارد نشود هیچگاه زبان به شکایت نگشائید و آنچه را که از قدر و منزلت الهی  شما می کاهد بر زبان نیاورید و ای برادران عزیزم اگر من شهید شدم اسلحه مرا بردارید و کوله های مرا ببندید و نگذارید که سنگر من خالی بماند و ای خواهرانم حجابتان را حفظ کنید که کوبنده تر از سرخی خون من است و ای مادران جوانانتان را به جبهه بفرستید و مبادا از رفتن فرزندانتان به جبهه جلوگیری کنید که فردا در محضر خدا نمی توانید جواب زینب (س) را بدهید که تحمل 72 تن شهید را نمود و امیدوارم که این چند سخن من مورد قبول خدا و مورد  قبول عمل امت اسلامی گردد.

« و ان تنصرالله ینصرکم وثبت اقدامکم »   

                                                                                                     نادعلی اکبری 9/2/1363

                                                                                          مصادف با روز بعثت رسول اکرم (ص)

                                                                                           والسلام علیکم و رحمته الله و برکاته