نام پدر : کرم
تاریخ تولد :1334/12/02
تاریخ شهادت : 1363/12/23
محل شهادت : هور

وصیت نامه

*وصیت‌نامه شهید علی اکبر کرمی گرجی*

 

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم

 ما مدیون خون شهدا هستیم (امام خمینی)

وَمَا لَكُمْ لَا تُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَٰذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَل لَّنَا مِن لَّدُنكَ وَلِيًّا وَاجْعَل لَّنَا مِن لَّدُنكَ نَصِيرًا.

 

چرا در راه خدا جهاد نمی‌کنید در صورتی که جمعی ناتوان از مرد و زن و کودک اسیر کفارند.

و آنها می‌گویند بار خدایا! ما را از دیاری که مردمش ستمکارند بیرون آر از جانب خود برای ما بیچارگان نگهدار و یاوری فرست.

السلام علیک یا اباعبدالله یا حسین مظلوم ای سرور شهیدان.

با سلام و درود بر انبیا و ائمه معصومین و جانشین بر حق امام زمان(عج) بت‌شکن قرن حضرت امام خمینی ارواحنا له الفدا.

درود بر سپاهیان دلیر و جان بر کف اسلام و قرآن که همه چیز خود را برای ا سلام در طبق اخلاص گذاشته و با تمام وجود با ستمگران و ظالمین به نبرد می‌پردازند.

برادران و خواهران مؤمن و مسلمان! امروز فقط خط امام تنها راه نجات انسان‌هاست و بیدار باشید اگر خطی در کنار خط امام پیدا شود بدانید خط شیطان است، حالا هر کس باشد. امروز فقط حزب‌ الله در خط امام است. برای تقویت خط امام در نماز جمعه حتماً شرکت کنید نداشتن وحدت بسیار چشم امید پس از خدا به شما دوخته‌اند که آنها را نجات دهید و بدانید اگر دشمنان پیروز شوند دیگر نه نمازی باقی می‌ماند و نه عاشورایی نه شرفی، برای ما باقی می‌ماند و نه دینی تقاضا می‌کنم فنون نظامی را یاد بگیرید زیرا اسلام در خطر است و از برادران سپاهی می‌خواهم در تحکیم خط ولایت است بیش از پیش بکوشند زیرا امروز سپاه به عنوان یک قدرت الهی در جهان مطرح است. این قدرت الهی را با فداکاری و ایثار و تشویق مردم جهاد حفظ نمایید. و هرچه از خواهران حزب‌ال... می‌خواهم همچون فاطمه زهرا(س) که برای رزمندگان نان می پخت و غذا تهیه می‌نمود به فکر جبهه‌ها باشند همچنان که تا به حال بوده و هستند.

از پدر و مادر و فرزندانم برادران و خواهران و دوستانم می‌خواهم از صراط مستقیم خارج نشوند و در این راه ثابت قدم باشند. پدر جان  می‌دانم که با چه امکاناتی مرا بزرگ نموده اید و شاید در حق شما خوبی نکرده ام استدعا دارم مرا ببخشید و اگر بدی از من دیده اید مرا عفو کنید.

و اما مادرجان! ترا به پهلوی  شکسته زهرا قسم می‌دهم مرا ببخش، اگر تو مرا نبخشی من نمی‌توانم روی امام حسین(ع) را ببینم روی پیامبر را ببینم و هنگامی که خبر شهادت من به شما رسید ناراحت نباشید شکر خدا کنید که من  به آرزوی خود رسیدم  و فرزندان مهدی و نرجس و فاطمه را از خودتان جدا نکنید آنها را خوب تربیت کنید. مهدی را آموزش نظامی یاد دهید تا بتواند از قرآن و اسلام و رهبری امام امت دفاع کند.

پدرجان و مادرجان! اگر فرزندانم از شما سوال کردند که پدرمان چه شد؟

بگویید: پدرتان پاسدار انقلاب بود و با آمریکا و مزدورانش که دشمن اسلام بودند جنگید تا به شهادت رسید. اگر جنازه‌ام به دستتان رسید نماز را حجت ‌الاسلام‌ والمسلمین سید صابر جباری امام جمعه محترم بهشهر بخواند و سخنرانی هم‌ ایشان بکند و اگر جنازه‌ام نرسید شما ناراحت نباشید اگر می‌خواهید گریه کنید برای غریبی امام حسین(ع) گریه کنید. برای مظلومیت امام حسین گریه کنید.

مادرجان! اگر ما گرفتاری زیاد کشیده ایم بدانید اندازه یک ساعت زینب کبری گرفتاری نکشیده ایم.

و خواهرانم! می‌خواهم همچون زینب(س) باشند صبر کنند و خداوند صابران را دوست دارد.

از همسرم که چند سال با هم زندگی کرده ایم می‌خواهم که هر چند زندگی به ظاهر خوبی نداشته‌ایم مرا ببخشد.

از دوستان و فامیلان می‌خواهم که اگر از من بدی دیده‌اند مرا عفو نمایند.

در پایان پیروزی هر چه سریعتر رزمندگان اسلام را مسئلت می‌نمایم.

خدایا! خدایا! تا انقلاب مهدی خمینی را نگه دارد.          

 

علی اکبر کرمی گرجی

63/11/22 شوش دانیال


زندگی نامه

*زندگی نامه شهید علی‌اکبر کرمی گرجی*

 

نام پدر: کرم

با قدومش در 2 اسفند 1334، بهاری زودهنگام را برای «حمیده و کرم» به ارمغان آورد.

کودکانه‌های «علی‌اکبر» در کوی و برزن روستای زیبای «کوهستان» از توابع بهشهر خاطره شد؛ تا این‌که در هفت سالگی، قدم به دبستان «آسیاب‌سر» گذاشت. اگرچه با اتمام این مقطع، به ترک تحصیل پرداخت.

او به سبب عنایت خانواده در امر تدین و بالندگی در فضای مذهبی کوهستان، همواره نسبت به انجام فرائض واجب و مستحب، به‌خصوص نماز شب، اهتمامی خاص داشت. در عمل به فرامین قرآن، این مصحف زندگی‌بخش نیز، کوشا بود و در آموختن آن به دیگران، پیش‌قدم.

به گفته مادر، «علی‌اکبر در ایام نوجوانی، هر غروب در نماز جماعت به امامت آیت‌الله کوهستانی شرکت می‌کرد. اگر یک روز غیبت داشت، آقا به پدرش می‌گفت: چرا این نمازخوان کوچک ما امروز نبود.»

این پرورش یافته مکتب آیت‌الله کوهستانی، هماره با الگوپذیری از سیره اهل بیت(ع) و بزرگان معرفت، در پی کسب کمال معنوی و اعتلای انسانی بود. به‌گونه‌ای که در جزئی‌ترین امور نیز، خود را ملزم به انجام تقیدات دینی و تعهدات اخلاقی می‌دانست.

حمیده در ادامه، چنین از فرزندش یاد می‌کند: «یک رودخانه از روستای‌مان عبور می‌کرد که مرغابی‌های محلی، کنار آن تخم می‌گذاشتند. بچه‌ها آن را پیدا می‌کردند و بعد از بازی کردن، به منزل می‌بردند و می‌خوردند؛ اما او از خوردن آن تخم پرهیز می‌کرد. می‌گفت: شاید صاحب آن راضی نباشد.»

بعد از پایان دوره سربازی در بیرجند، منجیل و قزوین، فصل دیگری از زندگی علی‌اکبر آغاز شد. آشنایی با اندیشه‌ها و اهداف امام خمینی و اختناق ناشی از حکومت پهلوی در کشور، او را بر آن داشت تا همگام با دیگر انقلابیون، فریاد تظلم سر دهد.

بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، او به دلیل قدرت تجزیه و تحلیل بالا نسبت به حوادث انقلاب و آگاهی از مسائل سیاسی روز، در مقابله با گروهک‌های معاند نیز، با قاطعیت کامل به دفاع از دستاوردهای نظام جمهوری اسلامی پرداخت.

هم‌زمان با پوشیدن جامه پاسداری در 1358/10/16، در واحد اطلاعات ـ عملیات سپاه بهشهر مشغول به خدمت شد.

در سال 1359، در کسوت تک‌تیرانداز به جبهه سرپل‌ذهاب عزیمت کرد.

علی‌اکبر سال 1360 را با جانشینی گروهان در بانه و مسئول طرح جنگ در مازندران آغاز نمود. یک سال بعد نیز، مجدد به عنوان فرمانده گروهان، در مناطق عملیاتی حضور یافت.

او در سال 1362 عهده‌دار عنوان جانشین تیپ 3 لشکر 25 کربلا شد. مدتی بعد نیز، به عنوان مدیریت داخلی لشکر، به ادای تکلیف پرداخت.

مسئولیت دسته و مربی آموزش نظامی، از دیگر خدمات ارزنده او در این راه مقدس به شمار می‌رود.

ناگفته نماند که او در طول دوران حضور در مناطق جنگ، یک بار در کردستان، مجروح و در بیمارستان تهران بستری شد.

«عبدالصاحب محمدی» در گذر از آن سال‌ها، این‌گونه از هم‌رزم دیرینش سخن می‌راند: «در زمانی که مدیریت داخلی پایگاه شهید بهشتی اهواز را به عهده داشت، خانواده‌اش را از مازندران به آن‌جا آورد. با این‌که آن‌ها داخل شهر بودند، اما علی‌اکبر به خاطر حجب و حیایی که داشت، به خانواده‌اش سر نمی‌زد. سعی می‌کرد برای رزمنده‌ها امکاناتی اعم از خوراک و پوشاک تهیه کند.»

تشکیل کلاس‌های قرآن در مناطق محروم منطقه هزار جریب، ترغیب، آموزش و سازماندهی نیروهای بسیجی در بهشهر و عباس‌آباد، از جمله فعالیت‌های فرهنگی علی‌اکبر، در پشت جبهه محسوب می‌شود. علاوه بر آن، جهت حفظ یاد و راه شهیدان و اشاعه فرهنگ ایثار و شهادت، در جمع خانواده‌های شهدا حضور پیدا می‌کرد.

گل‌گفته‌های «علی‌اصغر تقی‌پور» درباره هم‌رزمش نیز، شنیدنی است: «اگر می‌گفتیم که آخر هفته به فلان محله برویم و برای دو مستحق خانه بسازیم، نه نمی‌آورد. با این‌که می‌توانست نیاید و بگوید، امروز جمعه است و می‌خواهم به زن و بچه‌ام برسم.»

علی‌اکبر که خود را پیوسته به زیور فضائل اخلاقی می‌آراست، در ادب و تواضع نسبت به بزرگ‌ترها، به‌خصوص والدین، زبانزدی خاص یافت. علاوه بر آن، به سبب خلق نیک و ملاطفت در گفتار، محبوب همگان بود.

دوستش «مهدی مهدوی» در این خصوص اذعان می‌دارد: «احترامش نسبت به فرماندهان و دوستان در جبهه عالی بود. وقتی من وارد سنگر می‌شدم، خودش را جمع‌وجور می‌کرد. هر چه می‌گفتم: پایت را دراز کن، وقت استراحت است؛ می‌گفت: تا شما را در حال استراحت نبینم، این کار را نمی‌کنم.»

کلام آخر این‌که، «سکینه بیاتی» از همسرش روایت می‌کند: «یک روز گفت: اگر روزی شهید شوم، چقدر صبر می‌کنی؟ گفتم: دوست دارم خانواده شهید باشم، اما دلم نمی‌خواهد تو به شهادت برسی؟ اگر حضرت زینب(س) را به رخم می‌کشی، من نمی‌توانم مثل آن‌ها تحمل کنم. گفت: بالاخره باید خودت را برای شهادتم آماده کنی.»

و عاقبت، علی‌اکبر در 1363/12/23 با حضور در منطقه عملیاتی هور، در کسوت مسئول گروهان تیپ 21 امام‌رضا(ع) سر به آستان دوست سپرد و به فیض عظیم شهادت نائل آمد. سپس با وداع یادگارانش «نرجس‌خاتون، فاطمه و محمدمهدی»، در روز عرفه، تا گلستان شهدای زادگاهش بدرقه شد.