نام پدر : مهدی
تاریخ تولد :1342/06/01
تاریخ شهادت : 1366/12/26
محل شهادت : مریوان (ملخور)

وصیت نامه

*وصیت نامه شهید محمدحسین قلندری*

بسم الله الرحمن الرحیم

انالله و انا الیه راجعون

 

اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمد رسول الله

به نام مبدا و سرچشمه همه ارزشها و نگهبان حرمت خون شهیدان و خون بهای جان شهیدان.

 

پروردگارا! خودت فرمودی آنکس که به تو عشق ورزید به او عشق می ورزی وای خدا عشق مرا که با فدای سر وجان میباشد قبول کن. درود بر پیامبران و امامان معصوم که برای تشکیل حکومت اسلامی و اسقرار نظام توحیدی و برای تحقق بخشیدن سعادت و رشد و درجه کمال انسان در این جهان فانی با تحمل تمام مشکلات زمانه خود زندگی کردند. و اکثریت آنان برای مبارزه و جهاد برای مبارزه و جهاد فانی با تحمل تمام مشکلات زمانه خود زندگی کرند. . اکثریت آنان برای مبارزه و جهاد برای مبارزه و جهاد الهی سختترین شنکجه ها و شهادت را قبول کردند و در طول تاریخ خون پاکشان سراسر زمین را لاله گون ساخت ولی حاکمیت نظام توحیدی حداقل در گوشه ای از زمین نیز آنگونه که آنان می خواستند بر پای نگشت البته فقط حضرت محمد (ص) خاتم پیامبران با تحمل شدیدترین مشکلات جنگها گرسنگیها محرومیتها ایثارگریها فداکاریها و امدادهای غیبی بسیار توانست حکومت اسلامی تشکیل دهد و بعد از آن امامان برگزیده پیامبر اکرم و خاندان رسالت هر یک با سیاست کفر ستیزی و مبارزه با حاکمان زور و کفر و الحاد و دشمنان خدا با هزاران سختی و شکنجه رو برو شدند و هر یک به نحوی یا زندانی و تحت مراقبت شدید شهید گشتند و تنها حضرت علی (ع) حدود پنج سال حکومت کردند آنهم با سخترین شرایط و سرانجام نیز آنگونه که خود می خواست بدان موفق نگشت مردم آن زمانه حضرت را یاری نکردند و یاران واقعی و فداکاریش از شمار انگشتان دست بیشتر نبودند و سپس امام عصر حضرت مهدی (عج) در پس پرده غیبت نهان گشتند و آنگاه قرنها گذشت و خبری از حاکمیت نظام اسلامی نبود در طول مدت غیبت حضرت مهدی هر دلیر مرد فداکار که دم از عدالت خواهی می زد شکنجه و شهید میشد و یا تبعید می شد و سپس تشکیل حکومت اسلامی با رهبری پیامبر گونه امام امت خمینی پیر مجاهد و اسوه تقوا در کشور ما ایجاد شد و سایه ظلم و تاریکی را از سرما دور کرد و چراغ هدایت اسلام را بر مجاهد و اسوه تقوا در کشور ما ایجاد شد و سایه ظلم و تاریکی را از سرما دور کرد و چراغ هدایت اسلام را بر همه مسلمانان ایران و جهان منور ساخت.

برادران و خواهران قدر این انقلاب نو پای اسلامی را بدانید چون لحظه ای غفلت و کفران باعث این می شود تا فاصله از اسلام بگیریم و جبران آن بس مشکل و دشوار می باشد. پروردگارا تو خود آگاهی آنگونه که اسلام و امت و سپاه از من توقعاتی داشت پاسدار نبودم و چه بسا در این لباس مرتکب خطاهای بزرگ شدم خداوندا وجودم سراسر گناه است خودت گفتی بنده گناه کار را که به درگاهت توبه کند او را دوست می داری و توبه اش را قبول می کنی پس ای خدا توبه مرا به درگاهت قبول کن. پروردگارا من کوچکتر و ناتوانتر از آن هستم که خدمتی به اسلام بکنم اگر هم خدمت و یا امر خیر و فعل حسنه ای انجام داده ام از وجود انبیاء و پیامبر اکرم (ص) و معصومین میباشد چون اعمال خوب و نیک از طریق علم انبیاء به ما انسانها رسیده است.

ای برادران پاسدار وای همکاران عاشق شهادت! که تقبل مسئولیت سنگینی را کرده اید بدانید که شما یاران با وفای حسین زمانه هستید قدر خودتان را بدانید اعمال و کارهای خود را خالص گردانید امیدوارم همه شما با نیتهای خالصتان و من با ریختن خونم توانسته باشیم وظیفه خود را نسبت به اسلام ادا کرده باشم برادران سپاه مکان مقدسی است که انسان می تواند پیوند خود را با خدا نزدیک تر کند. خدایا امام معصومت حضرت باقر (ع) فرمود کسی که در راه تو شربت شهادت می نوشد گناهان او را اشکار نمی کنی پس با ریخته شدن خونم گناهانم را ببخش چون من ضعیف و ناتوان که تحمل نور خورشید را ندارم چطور می توانم تحمل آتش سوزان و مشتعل تر از خورشید را داشته باشم من در جوانی جان خود را که امانتی بوده به اسلام هدیه می کنم تا همه بدانند مسلمان و پیرو دین محمد (ص) بودن یعنی رفتن و کوچ کردن نه به مقصود و آرزوی دنیوی خود رسیدن ای امت مسلمان که معتقد به اسلام هستید هرگز از اعمال و کارهای زشت که مرتکب شدید نا امید نباشید چون ناامیدی شرک به خداوند می باشد توبه کنید چون خداوند بنده توبه کننده از گناهان را دوست می دارد و در روایات آمده توبه کار همانند کسی است که از مادر تازه متولد شد و گناهی نکرده است چنانکه پیامبر اکرم (ص) فرمود: من شفاعت خود ذخیره کردم برای صاحبان گناهان کبیره از امت خود چنانچه خداوند می فرماید این درگه ما درگه ناامیدی نیست گر صد بار توبه شکستی باز آیی. پروردگارا وقتی حضرت علی (ع) امام معصوم می فرماید: الهی قلبی محجوب و نفسی و معیوب هوای غالب و طاعتی قلیل و معصیتی کثیر و لسانی مقرتر بذنوب پس من رو سیاه و گنهکار که مرتکب گناهان زیادی شدم چه کلامی بر زبانی جاری کنم که مرا ببخشی من هر کلامی را بگویم شاید نتوانسته باشم خشنودی تو را فراهم کنم پس از تمام هستی به تو پناه آورده ام خودت گفتی با یک قطره خون شهید تمام گناهان او را می بخشی پس مرا در گروه شهدای قرار بده. پدر و مادر عزیزم که برای من سختیهای زیادی کشیدی می دانم که نتوانستم قدری از زحمات شما را جبران کنم امیدوارم با شهادتم توانسته باشم زحمات شما را جبران کنم. پدر و مادر مهربانم که از حالا حزوء خانواده های شهداء هستید و این برای شما و تمام فامیلان مایه افتخار است. وتو همسر خوب و مهربانم امیدوارم مرا ببخشی از اینکه نسبت به تو بدی کردم و همسر خوبی یرایت نیودم و تو همواره صبور و بردبار و دوست دلسوز و غمخوار برای من بودی اگر چه فقدان همسر برایت مشکل است امیدوارم صبور و بردبار باشید افتخار کنید که شوهرت در راه اسلام خون خود را هدیه نمود از فرزندانم عاطفه و الهه خوب مواظبت کن و خوب تربیت کن تا سعادت دنیا و آخرت نصیب ایشان گردد.

 

 و شما برادران و خواهرانم! مدافع اسلام باشید و اعمال خود را خالص کنید از همه شما می خواهم که برایم گریه نکنید اگر خواستید گریه کنید برای امام حسین (ع) و یاران باوفایش گریه کنید که مظلومانه شهید شدند ای فامیلان و دوستان و آشنایان از همه شما می خواهم که اگر از طرف من نسبت به شما بدی روا شد مرا امیدوارم مرا ببخشید تا خداوند گناهان شما را ببخشد در خاتمه از همه شما می خواهم که امام را تنها نگذارید و گوش به فرامین امام امت باشید و اختلافات داخلی که خطرش از بمب اتمی بیشتر است بپرهیزید و سنگر نماز جمعه را هر چه با شکوهتر برگذار کنید و در هر پست و مقامی هستید عاشقانه کار کنید. ضمنا نمازم را حجت الاسلام حاج اقا سید صابر جباری امام جمعه محترم بهشهر بخواند و محل دفن مرا بهشت فاطمیه قرار دهید.

 

والسلام علیکم و رحمته الله و برکاته.


زندگی نامه

 

*زندگی نامه شهید محمدحسين قلندري*

 

نام پدر: مهدي

با تولد «محمدحسين» در شهريور 1342 در «بهشهر»،موجي از شادي و سرور در خانواده به پا كرد. پدرش «مهدي» كاسب بود و مادرش «نساء»، خانه­دار.محمدحسین نُه برادر و خواهر داشت.

پدر از همان كودكي سعي كردفرزندانش را با اهل بيت(ع) آشنا كند.

محمدحسين به سنّ يادگيري كه رسيد، در مدرسه ابتدائي زادگاهش، دبستان را به اتمام رساند.سپس با پشت سر گذاشتن دوره سه ساله­ راهنمايي در  مدرسه «كورش كبير»[1]، از دبيرستان «شهيد مطهري» بهشهر در رشته اقتصاد ديپلم گرفت.

در بیان خلق‌وخوی او باید گفت که نسبت به والدین، مودب و متواضع بود و در همه احوال، مطیع آن‌ها. با دیگران  نیز،  با ملاطفت و گشاده‌روئی رفتار می‌کرد.

محمدحسین به دلیل تربیت دینی پدر و مادر، در ادای واجبات و مستحبات می‌کوشید و از انجام محرمات دوری می‌کرد. با قرآن نیز، مانوس بود و در عمل به فرامین آن، کوشا.

در ایام انقلاب، محمدحسین در راهپيمائي‌ها و برنامه­هايي كه از طرف مدرسه توسط دانش‌آموزان انجام مي­گرفت،شرکت داشت.

با پيروزي انقلاب، اوکه ادامه فعالیت‌هایش را با عضویت در بسيج دنبال کرد،در فعاليت­هاي سياسي و اجتماعي حضوري فعّال داشت.

در سال 1359 به عنوان تک‌تیرانداز در مریوان حضور یافت.

در61/9/12 عضو سپاه شده، در واحد پرسنلی سپاه بهشهر مشغول به خدمت شد. او در عملیات بدر در کسوت مسئول دسته به نبرد با دشمن رفت. در 4 مهر 1363 سمت جانشینی واحد پرسنلی لشکر25 کربلا را به عهده گرفت. سال 1364 نیز، به‌عنوان مسئول واحد پرسنلی سپاه بهشهر منصوب شد. او برای مدتی هم، محافظت از «آیت‌الله جباری»[2]، امام جمعه ی بهشهر را بر عهده داشت.

محمدحسین یک‌بار در جبهه مریوان آسیب دید و به بیمارستان «الله اکبر» این شهر انتقال یافت.

ناگفته نماند که او به عنوان مربی جودو نیز، شاگردانی را در زمینه ورزشی تربیت کرد. حتی در مسابقات برگزار شده توسط سپاه، در خراسان شرکت داشت.

او در عمليات والفجر 10 علاوه بر مسئول گزينش، رابط تعاون با خط بود.

دوستش «رسول نعمتي» مي­گويد: «قبل از عملیات، یک روز با هم به سمت تپه‌های اطراف منطقه که پوشیده از گل شقایق بود، رفتیم. هر کدام‌مان دو شاخه گل برای خود چیدیم. وقتی به مقرمان در گزینش لشکر برگشتیم، گل را در ظرف آب گذاشتیم. بعد گفت: این دسته گل، من هستم و این دسته گل، تو هستی. حالا کدام یک از ما به شهادت می‌رسد، خدا می‌داند؛ ولی از آن‌جا که دسته گل من بهتر است، پس من شهید می‌شوم.»

و سرانجام، محمدحسین در 64/12/26 در عمليات والفجر 10 در ارتفاعات «ملخ­ خور» به درجه والای شهادت دست یافت.

پيكر پاكش نیز،در فروردين67 با وداع همسرش «فاطمه‌صغری باقي» و دو یادگارش «عاطفه و الهه»، در گلزار شهداي «بهشت فاطمه» زادگاهش به خاك سپره شد.



[1]. «شهيد اسماعيل قلندري» فعلی.

[2]. مرحوم.