نام پدر : صادق
تاریخ تولد :1348/12/05
تاریخ شهادت : 1364/12/21
محل شهادت : فاو

وصیت نامه

*توصیه نامه شهید قاسمعلی قاسمی*

 

به شما عزیزان توصیه می کنم هرگز نماز خواندن را ترک نکنید که نماز محکم ترین رشته ی الفت بین بندگان و خداوند است. به پدر و مادر تان نیکی کنید تا فرزندان تان نیز به شما نیکی کنند و خداوند از شما خوشنو شود. از ولایت فقیه پشتیبانی کنیدتا راه شهدا تداوم یابد. به خواهران نیز سفارش می کنم با رعایت حجاب مانع فساد عمومی در جامعه شوند.                                                                         


زندگی نامه

«فرم ثبت اطلاعات شهدای مازندران»

الف)تولد و کودکی :

1-نام و نام خانوادگی ، نام مستعار :

قاسمعلی قاسمی علی تپه

2-تاریخ و محل تولد و اتفاق خاص در زمان تولد:

1348/12/5 ـ روستای علی تپه بهشهر

3- نام و شغل پدر :

صادق ـ کارگر

4- نام و شغل مادر:

فاطمه زهرا

5- تعداد فرزندان و فرزند چندم خانواده بود:

پنج فرزند ـ شهید فرزند اول بود.

6- وضعیت زندگی از نظر اقتصادی و اعتقادی :

وضعیت اقتصادی خانواده بسیار ضعیف بود و امکانات کافی برای گذران زندگی نداشتند. از لحاظ اعتقادی نسبت به انجام واجبات و ترک محرمات پایبند و مقید بود و سعی می کرد نماز را اول وقت به جا آورد.

7- تحصیل متفرقه قبل یا حین دبستان(مکتب ،کلاس قرآن ،حوزه علمیه نام فرد آموزش دهنده ):

ــــــــــــــــــــــ

8- مهاجرت یا نقل مکان در دوران زندگی (اگر بود):ـــــــــــــــــــ

ب)تحصیلات:

1- نام مدرسه و محل تحصیل در دوران دبستان :

دبستان ابتدایی آیت الله مدرس ـ روستای علی تپه بهشهر

2- نام مدرسه و محل تحصیل راهنمایی : ـــــــــــــــــ

3- نام مدرسه ، محل تحصیل و رشته ی تحصیلی دبیرستان : ــــــــــــــــــــــ

4- تحصیلات دانشگاهی ، رشته و نام دانشگاه : ــــــــــــــــــــ

5- آیا در دوران تحصیل کار می کرد ؟،چه کاری و چه مدت :ـــــــــــــــــــــ

6- سال، مقطع و علت ترک تحصیل :

بعد از مقطع ابتدایی به دلیل حضور در جبهه ترک تحصیل کرد.

پ)سربازی :

1- خدمت سربازی : ـــــــــــــــــــ

2- یگان اعزام کننده : ــــــــــــــــــــ

3- سال اعزام و محل آموزش سربازی : ــــــــــــــــــ

ت ) ازدواج :

1-وضعیت تاهل :

مجرد

2- نام همسر و تاریخ ازدواج : ــــــــــــــــــــ

3- تعداد و نام فرزند یا فرزندان (اگر داشت ):ــــــــــــــــــــــ

4- خلق و خو و رفتار با خانواده (زن و فرزند یا پدر و مادر ):

رفتارش با پدر و مادر بسیار خوب بود و همیشه به آنها احترام می گذاشت.

ث)شغل شهید :

1- شغل رسمی و شغل فرعی : ــــــــــــــــــ

2- نام سازمان یا نهاد یا شرکت : ـــــــــــــــــــــ

3-زمان استخدام و مسئولیت شغلی: ـــــــــــــــــــــــ

ج) فعالیت های انقلابی :

1- وقایع با افرادی که باعث تأثیر گذاری بر شهید شدند :ــــــــــــــــ

2- وقایعی که به تأثیر گذاری شهید بر فرد ، خانواده یا گروه اشاره دارد : ــــــــــــــــــ

3- نوع و محدوده ی جغرافیایی فعالیت های انقلابی :

شرکت در راهپیمایی های دوران انقلاب

4- زمان آغاز حضور در پایگاه (چه سنی یا چه سالی ؟) و نوع فعالیت در پایگاه :

عضو فعال بسیج بود.

5- اگر در درگیری ها و زد و خوردهای انقلابی و حزبی در انقلاب و بعد از آن حضور داشت ، با بیان اتفاق آورده شود : ــــــــــــــــــ

ح) سوابق جبهه :

1- حضور در جبهه :

در جبه حضور داشت

2- تعداد تاریخ محل اعزام ها ، یگان اعزام کننده ، و منطقه یا مناطقی که اعزام شد :

دوبار

3- مجموع مدت حضور در جبهه : ــــــــــــــــ

4- مسئولیت در جبهه :

تک تیرانداز

5- دفعات ، مکان و نحوه ی مجروح شدن :ـــــــــــــــــــ

6- عملیات یا مأموریتی که مجروح شد : ــــــــــــــــــــــــ

7- مکان ، زمان ، عملیات و نحوه ی شهادت :

64/12/21ـ در فاو، عملیات والفجر8 براثر اصابت ترکش به سینه به درجه شهادت رسید.

8- تاریخ تشییع و محل خاکسپاری :

65/1/21 ـ در گلزار شهدای بهشت فاطمه بهشهر به خاک سپرده شد.

ی) خاطرات یا ویژگی های بارز شهید:

1- شامل 3 خاطره از شهید در مقاطع مختلف زندگی از تولد تا شهادت و در صورت نداشتن خاطره ، ویژگی های شهید ( توجه : حتما راوی خاطره یا ویژگی باید معلوم باشد .)

پدر شهید: بار اول که شهید از جبهه برگشت، به مدت دو، سه ماهی منزل بود. وقتی می خواست دوباره برود، گفتم: پسر درست را بخوان، لااقل کلاس ششم را تمام کن. بعدش هر کاری می خواهی بکن. امتحان آخر را رفت بدهد، نداد و رفت جبهه. گفت: اینجا اصلا نمی توانم درس بخوانم، باید بروم جبهه. حتی مادرش خواب دید. دیدم می گوید: صادق خواب دیدم. گفتم چه خوابی دیدی؟ گفت خواب دیدم یک زن با چادر مشکی آمد نزدم و گفت تو چرا سرباز مرا نمی رسانی؟ گفتم خب پس او باید برود. این راهی است برای رضای خدا. باید برای کشور و دین برویم. پس من این بار می روم. رفتم همه چیز خودم را آماده کردم و به کارهایم رسیدم که زودتر بروم. دیدم شهید می گوید: پدر تو نمی خواهد بروی، اگر تو بروی تمام زندگی و خانواده و خانه تو می افتد گردن من؛ تو باش، من می روم. گفتم پسر تو یک بار رفتی، من هم یک بار رفتم. الان نوبتی هم باشد، من باید بروم. این بار که آمدم تو برو. دیدم می گوید نه. همینطور که نشسته بودیم، مجددا رفت.