برادرش «علي» از خصوصیات اخلاقی او چنین ميگويد: «نسبت به همه خاضع و فروتن بود. هيچگاه خود را برتر از ديگران نميدانست. به پدر و مادر، بهخصوص مادر، ارادت خاصي داشت. در برابرشان نهايت ادب را به كار ميبرد و هر دستوري كه ميدادند، اجرا ميكرد. در كار كشاورزي هم كمكحال پدر بود. با آنكه بيمار بود و از درد پا رنج
ميبرد، مسير مدرسه تا منزل را پياده طي ميكرد. براي اينكه بتواند خرج تحصيل خود را در بياورد، تابستانها كارگري ميكرد.»
سیدطاهر به سبب تربیت دینی پدر و مادر، در ادای واجبات و مستحبات میکوشید و از انجام محرمات دوری میکرد. قرآن را نیز، همیشه چراغ راه خود قرار میداد و از آن کمک میگرفت.
وقتي صداي شعار مردم را عليه رژيم پهلوي در كوچه و خيابان شنيد، چراغ آگاهي دل و جانش را روشن كرد و چشمهايش را به روي واقعيتهای زندگي گشود. از اینرو، به صف انقلابیون پيوست.
از سال 1356 نوارهاي سخنراني امام و شخصيتهاي انقلابي را تهيه، و به دوستان علاقمند ميداد. اعلاميههاي حضرت امام را هم تكثير، و بين مردم روستاهای اطراف پخش ميكرد.
او اواخر 56، با دوستان جلسهاي تشكيل داده بود كه به طور متوسط، هفتهاي يك سخنران دعوت ميكردند تا در مسجد محل سخنراني كند.
سیدطاهر دوّمين راهپيمائي روستا را در سال 57 به راه انداخت.
با پيروزي انقلاب و تأسيس نهادهاي انقلابي، به عضويت گروه مقاومت بسيج در آمد.
«ابراهیم نبوی» میگوید: «با منافقین به شدت مبارزه میکرد. معتقد بود ابتدا باید با آنها گفتگو کرد. بعد در صورت ادامه مخالفت با اسلام، رفتار قانونی را در برابرشان پیش گرفت. علاوه بر آن، با انجام فعالیتهای فرهنگی، باید به جوانان آگاهی داد تا فریب افکار آنان را نخورند.»