نام پدر : علی اكبر
تاریخ تولد :1339/10/17
تاریخ شهادت : 1365/10/26
محل شهادت : شلمچه

وصیت نامه

*توصیه نامه شهید محسن غریب*

 

به شما عزیزان توصیه می کنم تابع ولایت فقیه باشید تاراه شهدا ادامه یابد و خون شان پایمال نشود.اوقات فراغت خود را به بطالت نگذرانید و برای کسب روزی حلال تلاش کنید؛چرا که تلاش برای کسب روزی حلال با جهاد در راه خدا برابر است.با امر به معروف و نهی از منکر امنیت را ر جامعه برقرار کنید. همچنین خواهران را به حفظ حجاب سفارش می کنم تا مانع فساد عمومی شوند                                 


زندگی نامه

«فرم ثبت اطلاعات شهدای مازندران»

الف)تولد و کودکی :

1-نام و نام خانوادگی ، نام مستعار :

محسن غریب

2-تاریخ و محل تولد و اتفاق خاص در زمان تولد:

1339 ـ بهشهر

3- نام و شغل پدر :

علی اکبر ـ کارگر کارخانه چیت سازی (بازنشسته)

4- نام و شغل مادر:

آمنه فخاری اشرفی ـ کارگر کارخانه چیت سازی (بازنشسته)

5- تعداد فرزندان و فرزند چندم خانواده بود:

13 فرزند ـ شهید فرزند هفتم بود.

6- وضعیت زندگی از نظر اقتصادی و اعتقادی :

وضعیت اقتصادی خانواده زیاد مناسب نبود و با کارگری هزینه های زندگی را تأمین می کردند. از لحاظ اعتقادی هم در یک خانواده مذهبی و متدین که نسبت به امورات دینی و مذهبی پایبند بودند، به مرحله رشد و تکامل رسید.

7- تحصیل متفرقه قبل یا حین دبستان(مکتب ،کلاس قرآن ،حوزه علمیه نام فرد آموزش دهنده ):

ـــــــــــــــــــ

8- مهاجرت یا نقل مکان در دوران زندگی (اگر بود):ـــــــــــــــــ

ب)تحصیلات:

1- نام مدرسه و محل تحصیل در دوران دبستان :

دبستان ابتدایی کمال الملک ـ بهشهر

2- نام مدرسه و محل تحصیل راهنمایی :

مدرسه راهنمایی کوروش کبیر(قدیم) ـ بهشهر

3- نام مدرسه ، محل تحصیل و رشته ی تحصیلی دبیرستان :

دبیرستان دکتر شریعتی ـ بهشهر ـ رشته اقتصاد

4- تحصیلات دانشگاهی ، رشته و نام دانشگاه :

دانشگاه تربیت معلم ـ ساری (2 سال)

5- آیا در دوران تحصیل کار می کرد ؟،چه کاری و چه مدت :ـــــــــــــــــ

6- سال، مقطع و علت ترک تحصیل :ــــــــــــــــــــ

پ)سربازی :

1- خدمت سربازی : ــــــــــــــــــــ

2- یگان اعزام کننده :ـــــــــــــــــــ

3- سال اعزام و محل آموزش سربازی : ــــــــــــــــــــ

ت ) ازدواج :

1-وضعیت تاهل :

متاهل

2- نام همسر و تاریخ ازدواج :

معصومه ابراهیمی

3- تعداد و نام فرزند یا فرزندان (اگر داشت ):

یک فرزند ـ اکرم

4- خلق و خو و رفتار با خانواده (زن و فرزند یا پدر و مادر ):

بسیار مهربان و باگذشت بود. احترام پدر و مادر را نگه می داشت و روی حرف آنها حرف نمی زد. رفتارش نسبت به سایر اعضای خانواده هم خوب بود.

ث)شغل شهید :

1- شغل رسمی و شغل فرعی :

معلم

2- نام سازمان یا نهاد یا شرکت :

آموزش و پرورش

3-زمان استخدام و مسئولیت شغلی: ـــــــــــــــــــــــ

ج) فعالیت های انقلابی :

1- وقایع با افرادی که باعث تأثیر گذاری بر شهید شدند :ــــــــــــــــــ

2- وقایعی که به تأثیر گذاری شهید بر فرد ، خانواده یا گروه اشاره دارد :ــــــــــــــــــ

3- نوع و محدوده ی جغرافیایی فعالیت های انقلابی :

شرکت در تظاهرات، پخش اعلامیه های امام، نگهبانی از محل و سپاه، مبارزه با منافقین، تشکیل کلاس نهضت سوادآموزی

4- زمان آغاز حضور در پایگاه (چه سنی یا چه سالی ؟) و نوع فعالیت در پایگاه :ــــــــــــــ

5- اگر در درگیری ها و زد و خوردهای انقلابی و حزبی در انقلاب و بعد از آن حضور داشت ، با بیان اتفاق آورده شود : ـــــــــــــــــــــ

ح) سوابق جبهه :

1- حضور در جبهه :

 در جبهه حضور داشت

2- تعداد تاریخ محل اعزام ها ، یگان اعزام کننده ، و منطقه یا مناطقی که اعزام شد :

چندین بار

3- مجموع مدت حضور در جبهه : ــــــــــــــــــ

4- مسئولیت در جبهه :

تک تیرانداز

5- دفعات ، مکان و نحوه ی مجروح شدن :ــــــــــــــــــــ

6- عملیات یا مأموریتی که مجروح شد : ــــــــــــــــــ

7- مکان ، زمان ، عملیات و نحوه ی شهادت :

65/10/26 ـ در شلمچه، عملیات کربلای 5 براثر اصابت ترکش به درجه شهادت رسید.

8- تاریخ تشییع و محل خاکسپاری :

چند روز بعد از شهادت در گلزار شهدای بهشت فاطمه بهشهر به خاک سپرده شد.

ی) خاطرات یا ویژگی های بارز شهید:

1- شامل 3 خاطره از شهید در مقاطع مختلف زندگی از تولد تا شهادت و در صورت نداشتن خاطره ، ویژگی های شهید ( توجه : حتما راوی خاطره یا ویژگی باید معلوم باشد .)

معصومه غریب ـ خواهر شهید: هنگامی که دوستش شهید حمید باطنی به شهادت رسید، ایشان داخل کوچه آنقدر گریه می کرد و به در و دیوار مشت و لگد می زد که کسی جلودارش نبود. یادم هست وقتی آخرین بار داشت می رفت، مرتب از خانه بیرون می رفت و باز برمی گشت. خیلی بی قرار بود. مادرم گریه می کرد و از او می خواست به جبهه نرود. ایشان به مادرم قول داد که این بار آخرین بار است که به جبهه می رود. از خانه بیرون رفت و بعد از خوابیدن پدر و مادرم به خانه بازگشت و بدون اینکه بیدارشان کند، آنها را بوسید و رفت. پدرم که خودش را به خواب زده بود، بلند شد و با گریه گفت: او دیگر برنمی گردد.

 

نرگس غریب ـ خواهر شهید: اولین بار که در گنبد درگیری به وجود آمد، شهید محسن به همراه برادرم عقیل به آنجا رفتند و ما خبرشان را نداشتیم. وقتی از آنجا برگشتند، به شرکت نفت رفتند و مدتی آنجا بودند. آن زمان کمبود نفت داشتیم. پدرم به ایشان گفت: شما که آنجا هستی مقداری نفت با خودت به خانه بیاور تا چراغ را روشن کنیم. هوا هم خیلی سرد بود. اما ایشان می گفت: من در سرما می خوابم ولی از آنجا نفت نمی آورم. حالا که انقلاب شده، من نمی توانم سوء استفاده کنم، این کار من نیست.

 

عقیل غریب ـ برادر شهید: وقتی شهید محسن معلم روستای یخ کش هزارجریب بهشهربود، برادر کوچک خود، حسین و خانمش را به آنجا فرستادم تا خبر مراسم عروسی ام را به ایشان برسانند. وقتی پیام را به شهید محسن دادند، بدون اینکه معطل کند، با پای پیاده به بهشهر آمد. چون فردا روز عقد و عروسی ام بود، در حال تدارکات کار بودم و از آمدن شهید خبر نداشتم. حدوداً ساعت ده شب به منزل رفتم.  وقتی وارد حیاط شدم، صدای خواندن قرآن و گریه به گوشم رسید. پاهایم شل شد. خودم را داشتم سریعا به اتاق می رساندم، متوجه شدم چراغ اتاق خاموش است و همه داخل اتاق بودند. از خواهرم که روی تراس بود پرسیدم چه شده است؛ فکر کردم کسی مرده است. جواب داد محسن از هزار جریب آمده؛ دید شب جمعه است و همه خانواده هم حضور دارند. با همکاری دامادمان محمود دعای کمیل دارند برگزار می کنند. اول ناراحت شدم و می خواستم حالش را بگیرم ولی زود پشیمان شدم و از ایشان تشکر کردم. الان که فکر می کنم، می گویم: خوش به سعادت من، این سعادت نصیب هرکسی نمی شود.