روایت برادرش «علي» نیز، در اینخصوص شنیدنی است: «يكشب شام در خانه يكي از اهالي روستاي للهمرز دعوت بوديم. رسول هم با ما بود. وقتي تصوير محمدرضا شاه را در اتاق ديد، جلوي چشم همه مهمانان و صاحبخانه از جايش بلند شد و با عصبانيت گفت: عكس اين خبيث را از بالاي تاقچه اتاقتان برداريد. اگر اين عكس همين الان از اينجا گرفته نشود، من نه شام ميخورم و نه ديگر پايم را در خانهتان ميگذارم.»