نام پدر : رمضان
تاریخ تولد :1340/11/25
تاریخ شهادت : 1361/01/04
محل شهادت : دشت عباس

وصیت نامه

*وصیت نامه شهید علی حسین عامری*

 

 متن خون نوشته شهید علی حسین عامری

يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا خُذُوا حِذْرَکُمْ فَانْفِرُوا ثُباتٍ أَوِ انْفِرُوا جَميعاً

ای اهل ایمان! سلاح جنگی برگیرید و آنگاه دسته ‌دسته یا همه به یکبار متفق برای جهاد بیرون روید. (قرآن کریم)

درود خدا و رسولش بر امام خمینی و امیدش آیت‌الله منتظری  

امت مسلمان ایران! در این لحظه که به سوی آفریدگار جهانیان میرود از شما چند خواهشی دارم و امیدوارم‌ بپذیرید.  

که عبارتند از:

1-اسلام دین بر حق است آن را حفظ کنید. 

2-قرآن کتاب راهنمای انسان اسلام را به دقت بخوانید عمل کنید.

3-امام خمینی قرآن ناطق زمان است اوامر ایشان را اطاعت کرده او را فرمانبردار باشید. 

4-دوستیتان و دشمنیتان (حب و بغضتان) همه برای خدا باشد.

5-اعمالتان رابا نیت قربه الی‌ا... انجام دهید.

6-امر به معروف ونهی از منکر نمایید.

7-با هم برادر و برابر باشید و عدل را پیشه خود سازید.

8-دنیای مادی فقط برای آزمایش است سعی کنید در این امتحان موفق شوید.

9-برای نزدیکی بخدا، به دعا توسل جوئید.

10- همیشه برای جهاد با کفار و منافقین آماده باشید.

 11- منافقان را که قابلیت هدایت نیستند از خودتان طرد کنید تا از جامعه طرد شوند.

 12- فرزندانتان بر فطرت خداشناسی متولد میشوند آنها را با اسلام آشنا سازید.

 13-از هیچ چیز حتی مرگ در راه خدا نترسید فقط از خدا بترسید.

14-نمازتان را بجا آورید زیرا شما را ازکارهای زشت و ناروا وا میدارد.

15-سپاهیان پاسدار و ارتشیان جمهوری اسلامی را که انشاا... پاسداران اسلامند تا آخرین لحظه حامی باشید.

پدر و مادرم! هیچ ناراحت نباشید، بلکه خوشحال باشید، زیرا فرزندتان به آرزویش رسید آری من به آرزویم رسیدم و نزد خدا روسفید شدم من شهید شدم. خیلی از شما متشکرم که مرا تا اینجا رسانده اید ان شاءا... اجرتان را از خدا بگیرید سعی کنید به کمک برادران و خواهران من، راه مرا که ان شاءا... راه خدا بود به مردم ده بشناسید.

برادران و خواهران و دوستان مسلمان! همچون برادران من راه مرا  ادامه دهید.

بسم الله الرحمان الرحیم

 والعصر  إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِي خُسْرٍ  إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ

 

به امید پیروزی اسلام بر کفر جهانی.

برادرتان علی حسین عامری.


زندگی نامه

*زندگی نامه شهید علی‌حسین عامری گرجی*

 

نام پدر: رمضان

«رمضان و زهرا» در بهمن 1340 صاحب نوزادی شدند که نامش را «علی‌حسین» نهادند؛ کودکی برخاسته از روستای «قره طغان» از توابع «کوهستان» بهشهر.

به دلیل مهاجرت خانواده به «آسیاب‌سر»، سال‌های ابتدائی تحصیلی علی‌حسین در دبستان «صفوی» این محل گذشت. سپس با گذر از مقطع راهنمایی در مدرسه «آیت‌الله کوهستانی» بهشهر، موفق به اخذ دیپلم بازرگانی در دبیرستان «شهید عباس‌زاده» فعلی این شهر شد.

در اوصاف اخلاقی رمضان، همین بس که به سبب صداقت در گفتار، گشاده‌روئی و فروتنی، محبوب همگان بود و مورد اعتماد و احترام. نسبت به والدین نیز، نهایت ادب را به خرج می‌داد؛ تا اندازه‌ای که در تمامی امور، رضایت‌شان را مدنظر داشت.

علی‌حسین که از خردسالی در دامان مادری متدین و حب اهل بیت(ع) پرورش یافته بود، در انجام فرائض واجب و مستحب، به‌خصوص نماز شب، اهتمامی وافر داشت. علاوه بر آن، از پیشتازان برگزاری محافل دینی در روستا و برپا کننده نماز جماعت به امامت «آیت‌الله هاشمی‌نسب» بود. همچنین، با قرآن، این مصحف روح‌بخش نیز مأنوس بود و در عمل به فرامین آن، کوشا.

حضور در راهپیمائی‌های ضد طاغوت، جلسات سیاسی و دینی، و ایراد سخنرانی در جهت روشنگری مردم نسبت به اهداف انقلاب، از جمله فعالیت‌های علی‌حسین در آن ایام به شمار می‌رود. او به دلیل درک صحیح از این نهضت اسلامی و آگاهی نسبت به مسائل سیاسی روز، در مقابله با هجمه تفکرات الحادی عناصر ضد انقلاب نیز، از قاطعیتی راسخ برخوردار بود.

برادرش «رحمت» می‌گوید: «یک بار مهمان یکی از بستگان بودیم. علی‌حسین تا غذایش را خورد، از خانه بیرون رفت. وقتی من به دنبالش رفتم، دیدم کنار پارک ملت، مردم زیادی دور او جمع شدند. گویا بچه‌های مذهبی، گروه‌های ضد انقلاب را در قائمشهر تار و مار کرده بودند و برگشته بودند. علی‌حسین هم در آن شب، همه مجله‌های مربوط به منافقین را در مجله‌فروشی خیابان امام خمینی بهشهر جمع کرد و آتش زد.»

تخریب مراکز به ظاهر انقلابی و حضور در درگیری‌های قائمشهر، ساری و سیاهکل، از دیگر اقدامات این دانش‌آموخته مکتب خمینی محسوب می‌شود.

با تشکیل انجمن اسلامی و بسیج، او نیز فعالیت‌هایی را در این راستا، و با هدف حراست از ثمره‌های انقلاب تحقق بخشید. سپس، با شکل‌گیری غائله گنبد، راهی آن دیار شد تا دوشادوش دیگر برادرانش به مبارزه با دشمنان داخلی بپردازد.

علی‌حسین هم‌زمان با آغاز پاسداری در 1359/4/5، در واحد اطلاعات ـ عملیات سپاه بهشهر مشغول به خدمت شد. سپس، در واحد حراست نیروگاه «شهید سلیمی» نکا به انجام‌وظیفه پرداخت. تا این‌که در 16 مهر1359 با سمت فرماندهی گروهان، راهی مریوان شد.

برادرش در ادامه نقل می‌کند: «زمانی که در مریوان برای بچه‌های بسیجی تدریس می‌کرد، ما یک شلوار خریدیم و برایش فرستادیم؛ اما او آن را پس داد. می‌گفت: وقتی بچه‌ها کفش و لباس ندارند، من چگونه این شلوار را بپوشم و به کلاس بروم. او تا زمان شهادتش، حتی یک بار هم حقوق خود را برای پدرم نفرستاد؛ آن را صرف محرومین می‌کرد. حتی آرد و گندم را از خانه می‌آورد و به آن‌ها می‌داد.»

فرماندهی گردان در مریوان و عملیات فتح‌المبین، از دیگر خدمات ارزنده علی‌حسین به شمار می‌رود.

او در واقعه 6 بهمن آمل نیز، حضور بهره‌مندی در سرکوب تحرکات عناصر ضدانقلاب داشت. همچنین، تشکیل کلاس قرآن، سازماندهی نیروهای بسیجی و سرکشی به خانواده‌های شهدا، از جمله فعالیت‌های علی‌حسین در جبهه فرهنگی محسوب می‌شود.

خواهرش «طیبه» اذعان می‌دارد: «یک بار که به خانۀ شهید افشار رفت و مادرش را دید، فقط گریه کرد. آن بنده خدا هم گفت: علی جان! چرا گریه می‌کنی؟ جواب داد: چرا گریه نکنم؟ پسر تو لیاقت داشت و شهید شد، ولی من لایق نبودم و به شهادت نرسیدم.»

اقدامات جهادی سازنده و گسترده علی‌حسین در آن سال‌ها نیز، در خور توجه است.

خواهر در ادامه با اشاره به این موضوع، چنین سخن می‌راند: «همراه نیروهای مردمی در ساخت پل، جاده و برداشت محصول کشاورزان شرکت داشت. در روستای خودش هم، به عنوان هسته اصلی این فعالیت‌ها بود. پولی را هم که از طریق انجام این کارها دریافت می‌کرد، صرف خدمت به محرومان می‌نمود.»

و سرانجام، علی‌حسین در 1361/1/4  در دشت‌ عباس به جمع یاران سفرکرده‌اش ملحق شد. سپس با تشییع اهالی شهیدپرور بهشهر، در تکیه شهدای آسیاب‌سر به خاک آرمید.