*زندگی نامه شهید علیحسین عامری گرجی*
نام پدر: رمضان
«رمضان و زهرا» در بهمن 1340 صاحب نوزادی شدند که نامش را «علیحسین» نهادند؛ کودکی برخاسته از روستای «قره طغان» از توابع «کوهستان» بهشهر.
به دلیل مهاجرت خانواده به «آسیابسر»، سالهای ابتدائی تحصیلی علیحسین در دبستان «صفوی» این محل گذشت. سپس با گذر از مقطع راهنمایی در مدرسه «آیتالله کوهستانی» بهشهر، موفق به اخذ دیپلم بازرگانی در دبیرستان «شهید عباسزاده» فعلی این شهر شد.
در اوصاف اخلاقی رمضان، همین بس که به سبب صداقت در گفتار، گشادهروئی و فروتنی، محبوب همگان بود و مورد اعتماد و احترام. نسبت به والدین نیز، نهایت ادب را به خرج میداد؛ تا اندازهای که در تمامی امور، رضایتشان را مدنظر داشت.
علیحسین که از خردسالی در دامان مادری متدین و حب اهل بیت(ع) پرورش یافته بود، در انجام فرائض واجب و مستحب، بهخصوص نماز شب، اهتمامی وافر داشت. علاوه بر آن، از پیشتازان برگزاری محافل دینی در روستا و برپا کننده نماز جماعت به امامت «آیتالله هاشمینسب» بود. همچنین، با قرآن، این مصحف روحبخش نیز مأنوس بود و در عمل به فرامین آن، کوشا.
حضور در راهپیمائیهای ضد طاغوت، جلسات سیاسی و دینی، و ایراد سخنرانی در جهت روشنگری مردم نسبت به اهداف انقلاب، از جمله فعالیتهای علیحسین در آن ایام به شمار میرود. او به دلیل درک صحیح از این نهضت اسلامی و آگاهی نسبت به مسائل سیاسی روز، در مقابله با هجمه تفکرات الحادی عناصر ضد انقلاب نیز، از قاطعیتی راسخ برخوردار بود.
برادرش «رحمت» میگوید: «یک بار مهمان یکی از بستگان بودیم. علیحسین تا غذایش را خورد، از خانه بیرون رفت. وقتی من به دنبالش رفتم، دیدم کنار پارک ملت، مردم زیادی دور او جمع شدند. گویا بچههای مذهبی، گروههای ضد انقلاب را در قائمشهر تار و مار کرده بودند و برگشته بودند. علیحسین هم در آن شب، همه مجلههای مربوط به منافقین را در مجلهفروشی خیابان امام خمینی بهشهر جمع کرد و آتش زد.»
تخریب مراکز به ظاهر انقلابی و حضور در درگیریهای قائمشهر، ساری و سیاهکل، از دیگر اقدامات این دانشآموخته مکتب خمینی محسوب میشود.
با تشکیل انجمن اسلامی و بسیج، او نیز فعالیتهایی را در این راستا، و با هدف حراست از ثمرههای انقلاب تحقق بخشید. سپس، با شکلگیری غائله گنبد، راهی آن دیار شد تا دوشادوش دیگر برادرانش به مبارزه با دشمنان داخلی بپردازد.
علیحسین همزمان با آغاز پاسداری در 1359/4/5، در واحد اطلاعات ـ عملیات سپاه بهشهر مشغول به خدمت شد. سپس، در واحد حراست نیروگاه «شهید سلیمی» نکا به انجاموظیفه پرداخت. تا اینکه در 16 مهر1359 با سمت فرماندهی گروهان، راهی مریوان شد.
برادرش در ادامه نقل میکند: «زمانی که در مریوان برای بچههای بسیجی تدریس میکرد، ما یک شلوار خریدیم و برایش فرستادیم؛ اما او آن را پس داد. میگفت: وقتی بچهها کفش و لباس ندارند، من چگونه این شلوار را بپوشم و به کلاس بروم. او تا زمان شهادتش، حتی یک بار هم حقوق خود را برای پدرم نفرستاد؛ آن را صرف محرومین میکرد. حتی آرد و گندم را از خانه میآورد و به آنها میداد.»
فرماندهی گردان در مریوان و عملیات فتحالمبین، از دیگر خدمات ارزنده علیحسین به شمار میرود.
او در واقعه 6 بهمن آمل نیز، حضور بهرهمندی در سرکوب تحرکات عناصر ضدانقلاب داشت. همچنین، تشکیل کلاس قرآن، سازماندهی نیروهای بسیجی و سرکشی به خانوادههای شهدا، از جمله فعالیتهای علیحسین در جبهه فرهنگی محسوب میشود.
خواهرش «طیبه» اذعان میدارد: «یک بار که به خانۀ شهید افشار رفت و مادرش را دید، فقط گریه کرد. آن بنده خدا هم گفت: علی جان! چرا گریه میکنی؟ جواب داد: چرا گریه نکنم؟ پسر تو لیاقت داشت و شهید شد، ولی من لایق نبودم و به شهادت نرسیدم.»
اقدامات جهادی سازنده و گسترده علیحسین در آن سالها نیز، در خور توجه است.
خواهر در ادامه با اشاره به این موضوع، چنین سخن میراند: «همراه نیروهای مردمی در ساخت پل، جاده و برداشت محصول کشاورزان شرکت داشت. در روستای خودش هم، به عنوان هسته اصلی این فعالیتها بود. پولی را هم که از طریق انجام این کارها دریافت میکرد، صرف خدمت به محرومان مینمود.»
و سرانجام، علیحسین در 1361/1/4 در دشت عباس به جمع یاران سفرکردهاش ملحق شد. سپس با تشییع اهالی شهیدپرور بهشهر، در تکیه شهدای آسیابسر به خاک آرمید.