*توصیه نامه شهید محمود شریفی*

از شما عزیزان می خواهم با شرکت در نماز جمعه مایه ارعاب دشمنان اسلام شوید و وحدتان را به جهانیان نشان دهید. هرگز به والدین تان بی احترامی نکنید؛ چراکه موجب تباه شدن اعمال خوب تان می شوید با تبعیت از ولایت فقیه از ارزش های انقلاب حفاظت کنید. امر به معروف و نهی از منکر کنید که سبب امنیت در جامعه می شود. با کسب روزی حلال اسباب امرزش گناهان تان را فراهم کنید.

«فرم ثبت اطلاعات شهدای مازندران»

الف)تولد و کودکی :

1- نام و نام خانوادگی ، نام مستعار :

محمود شریفی

2-تاریخ و محل تولد و اتفاق خاص در زمان تولد:

1346/12/11، شهرستان بهشهر

3- نام و شغل پدر :

حبیب الله، کارگر

4- نام و شغل مادر:

شهربانو، خانه دار

5- تعداد فرزندان و فرزند چندم خانواده بود:

دارای دو برادر و شش خواهر- فرزند هفتم

6- وضعیت زندگی از نظر اقتصادی و اعتقادی :

اقتصادی: ــــــــــــــ

اعتقادی: برادرش -احمد - می گوید : به خواهران در مورد رعایت حجاب سفارش می کرد. نمازش ترک می شد. علمدار مسجد سجادیه بود و علاقه و توسل ایشان به امام حسین (ع) زیاد بود. با پدرش در نمازجماعت مسجد شرکت می کرد، واجبات را انجام می داد و برای سحری اولین کسی بود که همه را صدا می زد.

7- تحصیل متفرقه قبل یا حین دبستان(مکتب ،کلاس قرآن ،حوزه علمیه – نام فرد آموزش دهنده ): ــــــــــــــ

8- مهاجرت یا نقل مکان در دوران زندگی (اگر بود): ــــــــــــــ

ب)تحصیلات:

1- نام مدرسه و محل تحصیل در دوران دبستان :

دبستان المهدی(عج) شهرستان بهشهر، ( تا سال سوم ابتدایی درس خواند)

2- نام مدرسه و محل تحصیل راهنمایی : ــــــــــــــ

3- نام مدرسه ، محل تحصیل و رشته ی تحصیلی دبیرستان : ــــــــــــــ

4- تحصیلات دانشگاهی ، رشته و نام دانشگاه : ــــــــــــــ

5- آیا در دوران تحصیل کار می کرد ؟،چه کاری و چه مدت : ــــــــــــــ

6- سال، مقطع و علت ترک تحصیل :

تا سال سوم ابتدایی درس خواند و بعد ترک تحصیل کرد.

پ)سربازی :

1- خدمت سربازی :

انجام داد

2- یگان اعزام کننده :

سپاه

3- سال اعزام و محل آموزش سربازی : ــــــــــــــ

ت ) ازدواج :

1-وضعیت تاهل :

مجرد

2- نام همسر و تاریخ ازدواج : ــــــــــــــ

3- تعداد و نام فرزند یا فرزندان (اگر داشت ): ــــــــــــــ

4- خلق و خو و رفتار با خانواده (زن و فرزند یا پدر و مادر ):

برادرش - احمد - می گوید:  آدم شوخ طبعی بود و سعی می کرد شاد باشد و با همه شوخی کند. به پدرم وقتی از سرکار می آمد خیلی احترام می گذاشت. اگر صحبتی داشت به مادرم می گفت، با سایر اعضای خانواده که خواهر و برادر باشند هم رابطه ی خوبی داشت. دستمزد روزانه ی خود را به مادرم می داد حتی یادم است غذا و گوشت خوب می خرید و به مادر می داد.

ث) شغل شهید :

1- شغل رسمی و شغل فرعی : ــــــــــــــ ، دوچرخه سازی

2- نام سازمان یا نهاد یا شرکت : ــــــــــــــ ، آزاد

3-زمان استخدام و مسئولیت شغلی: از سال 60 تا 67

ج) فعالیت های انقلابی :

1- وقایع با افرادی که باعث تأثیر گذاری بر شهید شدند : ــــــــــــــ

2- وقایعی که به تأثیر گذاری شهید بر فرد ، خانواده یا گروه اشاره دارد : ــــــــــــــ

3- نوع و محدوده ی جغرافیایی فعالیت های انقلابی : ــــــــــــــ

4- زمان آغاز حضور در پایگاه (چه سنی یا چه سالی ؟) و نوع فعالیت در پایگاه :

برادرش - احمد - می گوید: ایشان در آن زمان نگهبان مسلح نماز جمعه بود و نگهبان آقای جباری که آن زمان در بسیج بود. از دیگر فعالیت هایشان: نگهبانی در پایگاه و گشت شهری و تبلیغ نیرو برای جبهه.در ماه محرم از لحاظ تبلیغ و کمک و آشپزی در مسجد بود و کمک می کرد. در ساخت مسجد هم کمک می کرد.

5- اگر در درگیری ها و زد و خوردهای انقلابی و حزبی در انقلاب و بعد از آن حضور داشت ، با بیان اتفاق آورده شود : ــــــــــــــ

ح) سوابق جبهه :

1- حضور در جبهه :

در جبهه حضور داشت.

2- تعداد تاریخ محل اعزام ها ، یگان اعزام کننده ، و منطقه یا مناطقی که اعزام شد :

ابتدا به صورت بسیجی به جبهه اعزام شد و بعد در تاریخ 30/5/65 با عضویت پاسدار مشمول به جبهه اعزام شد.

3- مجموع مدت حضور در جبهه : ــــــــــــــ

4- مسئولیت در جبهه : ــــــــــــــ

5- دفعات ، مکان و نحوه ی مجروح شدن :

یک بار در تاریخ 65/12/8 در فاو بر اثر اصابت تیر به ران مجروح شد که ابتدا یکی از بیمارستان های شهرستان مشهد بستری و بعد از 1 ماه تاریخ 67/2/31 به بیمارستان امام خمینی بهشهر انتقال یافت و 15 روز بستری بود.

6- عملیات یا مأموریتی که مجروح شد : ــــــــــــــ

7- مکان ، زمان ، عملیات و نحوه ی شهادت :

در سال 67 به شهادت رسید

8- تاریخ تشییع و محل خاکسپاری :

در گلزار بهشت فاطمه شهرستان بهشهر دفن گردید.

ی) خاطرات یا ویژگی های بارز شهید:

1- شامل 3 خاطره از شهید در مقاطع مختلف زندگی از تولد تا شهادت و در صورت نداشتن خاطره ، ویژگی های شهید ( توجه : حتما راوی خاطره یا ویژگی باید معلوم باشد .)

خواهرشهید - سکینه - می گوید: آخرین باری که به مرخصی آمد به رستم کلا محل اقامت ام آمد. شوهرم در جبهه بود و ایشان برای دیدنم به منزل ما آمد و به همراه خود مقداری خوار و بار آورده. گفت: خواهرم! هر وقت به خانه ی ما می آیی چراغ خانه پر نورتر می شود و ادامه داد و گفت: خوب مرا نگاه کن می خواهم به ادامه ی خدمت سربازی بروم این آخرین نگاه خواهد بود چون یقین دارم بر نمی گردم. بعد از سال ها هر وقت به آخرین جمله اش فکر می کنم این پرسش تمام ذهنم را به خود مشغول می کند که آیا این یک الهام بود؟