*وصیت نامه شهید غلامعلی رضازاده*
بسم الله الرحمن الرحيم
اِنَّ اللهَ اشتَري مِنَ المؤمنينَ اَنفُسِهِم و اَمولِهِم بِاَنَّ لَهُم الجَنَّة يَقاتِلونَ فِي سَبيل-لله فَيَقتُلُونَ وَيَقتلون
با درود و سلام به پيشگاه يگانه منجي عالم بشريت، حضرت مهدي، روحي و اروح العالمين لهالفداء و نائب برحقش امام عزيز، اين اسطوره مقاومت و علم و تقوا و فضيلت و با درود و سلام به روان مطهر تمامي شهداي گلگونكفن كه از تمام چيز خود گذشتند و مال و جان خود را وقف انقلاب اسلامي و اهداف مقدس اسلام عزيز كردند. و همچنين به پيشگاه ملت سلحشور حزبالله و مدافع مكتب خونين سيدالشهداء وصيتم را با سخنان گوهربار امام عزيز شروع ميكنم. «مكتبي كه شهادت دارد، اسارت ندارد.» امت اسلام، خداجويان، شيرمردان و شيرزنان ملت، اسوه نمونه بار ديگر لطف بيانتهاي باريتعالي شامل حال ملتي دربند و اسارت دستهاي شد و خداوند ملت ما را لياقت دانسته و در عصر غيبت كبري ولي عصر روحي لهالفداء و نائب برحقش امام عزيز، اين قلب تپنده امت اسلام و يار و ياور محرومين و مستضعفين جهان زندگي بخشيده و ملت ما را توسط امام عزيز اين نعمت عظمي راهنمايي و هدايت و از خواب غفلت و ظلمت و تاريكي ستم شاهي رهايي داد و امام عزيز براي نجات اسلام، اين مظلوم هميشگي تاريخ قيام كرد و زحمات و محروميتهاي زيادي را متحمل شد تا موفق شد با وحدت امت اسلام، اسلام عزيز را به كشور رسولالله و امام زمان (عج) احياء سازد و مردم به رهبري امام عزيز به قيام مستمر خود برعليه كفر و استكبار ادامه دادند و در اين راه افراد زيادي جان عزيز خود را تقديم اسلام عزيز كردند تا انقلاب شكوهمند اسلامي به حول و قوه الهي به پيروزي اوليهاش رسيد. ما اين انقلاب را با بهاي گرانقدري به دست آورديم و خون بهترين عزيزان در پاي اين انقلاب شكوهمند ريخته شد و امروز ما وارث خون شهدايي هستيم كه خود رفتند و به معشوق رسيدند و مسووليت خطيري برگردن ما نهاده شده است و بايد به آن رج بنهيم و به سرمنزل برسانيم و از دشمن هراسي به خود راه ندهيم كه دشمنان اسلام به وحشت افتادند و حملات خود را برعليه انقلاب شكوهمند اسلامي شدت داده و ميدهند و توطئه و مزاحمتهايي در روند انقلاب ايجاد ميكنند اما انقلاب با وحدت اقشار امت اسلام به رهبري امام عزيز موانع راه خود را يكي پس از ديگري از مسير خود برميدارد و به روند صعودي خود ادامه ميدهد كه الحمدلله افكار مردم و كوچنشينان بلاد اسلامي را روشن و آگاه و شكوفا ساخت و آنها را از جايشان حركت داد و برعليه حكومتهاي فاسد و قدّار شوريد و اعمال و اميالشان را دارد به نابودي مبدل ميسازد و هر روز كينه و آتش خصمانه دشمنان اسلام برعليه اسلام و مسلمين شدت مييابد تا از روند آن بكاهند و از صادر شدن اين انقلاب اسلامي جلوگيري به عمل آورند و امت اسلامي را در فشارهاي سياسي و فرهنگي و اقتصادي و نظامي قرار دادند امّا امت اسلام به دليل حقانيت اسلام عزيز و با رهبري صحيح و به موقع امام عزيز و با وحدت و ازخودگذشتگي خود خم به ابرو نياوردند تا توانستهايم انقلاب را در جهان بشناسانيم و به دشمنان بگوييم كه ملت ما از هيچ چيز هراس به دل نميگيرند. اگر شما ما را توسط تحريم اقتصادي ميخواستيد در تنگنا و فشارهاي سياسي و اقتصادي و نظامي قرار بدهيد، به فرموده امام عزيز درحقيقت ملت ما شما را تحريم كردند و هيچ وقت دست گدايي به سوي شما دشمنان دراز نميكنيم. ملت ما مصمم است كه با تلاش و كوشش مستمر خود و با كمترين امكانات كه در اختيارشان هست، بيشترين بهرهبرداري از آن را براي اسلام عزيز و رهايي از سلطه بيگانگان گامي به سوي خودكفايي بردارند. امت اسلام! ما امروز در برهه حساس از زمان واقع شديم و اسلام اين مظلوم هميشگي تاريخ در دنيا مظلوم واقع شده است و دوران سخت و دشوار و سرنوشتسازي را سپري ميكند و نياز مبرمي به وحدت و فداكاري و خودگذشتگي من و شما عزيزان را دارد. ما بايد همچنان وحدت خود را حفظ و استحكام ببخشيم و در مساجد دور هم جمع شويم و دعاي كميل و توسل برگزار كنيم و مناجات را فراموش نكنيم و به فرموده امام عزيز: «برادرني كه توانايي رزمي دارند، به جبههها بشتابند» و از اختلافها دوري بجوييم كه انقلاب اسلامي اين خونبهاي شهدا نيازمند به وحدت است مگر نه اين است كه به فرموده مظلوم آيتالله دكتر بهشتي، ما عاشقان خدمتيم نه تشنگان قدرت، انقلاب [ ] دشمنان اسلام به پايان برسانيم و ملت محروم و دربند عراق را از چنگال صدام كافر اين اسير سرسپرده غرب و شرق رها سازيم. و با برادران مسلمان عراقي بري نجات و ياري رساندن مردم فلسطين و لبنان و غيره كه چشمان اشكآلود زن و فرزندان مظلومشان به ايران اسلامي دوخته شده است و از شدت درد به اماممان اين قلب تپنده امت اسلام نامه مينويسند كه اي امام تو بيا و به داد ما برس. ما در قبال خون شهدا و محرومين جهان مسووليت سنگيني بردوش خود احسس ميكنيم. و بايد به خاطر اسلام از سختيها گذشت و صبر كرد و در مقابل مشكلات و سختيهاي ناشي از جنگ تحميلي و بحرانهاي اقتصادي با صبر و تلاش پيش رفت و امروز بايد فداكاري كرد، چه در خودكفايي مملكت اسلامي و چه نيازهاي جبهه برآورده ساخت و بايد براي اسلام از سرخود گذشت چنانچه سيدالشهدا از سر خود گذشت. بايد از مال و فرزندان خود گذشت. امروز تمام اسلام يا تمام كفر و استكبار در نبردند. و اگر خداوند ما را هم لياقت فدا شدن داد، بايستي افتخار كنيم. ما عاشقيم و عاشق الله و بايد به سوي او روانه كنيم و اوج بگيريم. ما امروز بايد فداكري كنيم كه دو قله مسلمان و شيعيان دو معبد وحي كه در شغل صهيونيسم، اسرائيل غاصب و آمريكاي جنايتكار است بايد هرچه زودتر به فرموده امام عزيز با پيروزي اسلام بر كفر صدامي ادامه بدهيم از راه عراق براي نجات بيتالمقدس و از آن پس به كعبه معظمه رهسپار شويم و از شغل غاصبان بيرون بياوريم. برادرن و خواهران! ما امروز مسووليت خطيري بر گردن داريم. و شهدا و خانواده شهدا و محرومين و مستضعفين بر گردن ما حق دارند و ما بايد به نحو احسن آنها را انجام بدهيم. بايد يك لحظه هم از اسلام غافل نشويم و غرورمان نگيرد و بيتفاوت نباشيم و خوابمان نگيرد و حال آنكه دشمنان بيدار و در كمين نشستهاند و هرلحظه فرصت پيدا كنند، براي نابودي اسلام عزيز آماده ميشوند و مواردي هم امروزه دست و دامنگير جامعه شده است و انقلاب را تهديد ميكند، خوشبين بودن اسلام نسبت به خود و كنار زدن ديگران كه در حقيقت خادم اسلام هستند، ما بايد مراقب اعمال و افعال خود باشيم كه به انحراف نرويم كه شيطان بزرگ در خودمان است و آن هم نفس اماره هست كه دشمن بزرگ ما انسانها است و بايد حداقل چند روز يك بار نفس خود را محاسبه كنيم كه چه كارهاي ناصالحي ازش سرزده و براي علاجش خود را مهيا سازيم كه به فرموده پيامبر اكرم (ص) جهاد اكبر انجام داديم.
پدر و مادر عزيزم! برادر و خواهرانم! به تمام وجود به شما عشق ميورزيدم و ميورزم. و ما يك انسان معمولي بوديم و هر زمان ممكن بود لغزش از ما سر بزند، و ممكن است ما روزي رضايت شما عزيزان را نسبت به خود جلب نكرده باشيم. در هرحال من تقصيركارم و از خداوند متعال ميخواهم كه الحمدالله با دل رئوف و مهرباني كه داري، اگر از اين حقير خاكي چيزي ديدي، مرا با بزرگيتان ببخشيد. من از زحمات شما پدر و مادر عزيز و مهربانم قدرداني ميكنم و شما براي من مربي خوبي بوديد و مرا به سوي اسلام هدايت كردي . به هر حال امروز در كشور ما اين خانه بزرگمان جنگ است و ما بايد از نواميسمان دفاع كنيم. امروز دشمنان اسلام برعليه عقيدهمان با ما ميجنگند و ما نميتوانيم ساكت باشيم كه دشمن به حريم مقدس اسلام عزيز تجاوز كند و قرآن سنت رسولالله و ائمه معصومين را از ما بگيرند، پس ما براي دفاع از عقيدهمان برخاستهايم و رو به جبههها آوردهايم و ممكن است خداوند ما را لياقت بدهد و ما را به سوي خود بخواند و ما به سوي او رهسپار شويم. به هرحال انسان يك روز به دنيا ميآيد و روزي از دنيا ميرود چه بهتر كه در مسير الله گام بردارد و به لقاء الله بشتابد.
پدر و مادر عزيزم! خوب ميدانيد كه وجود هر يك از ما امانت است و ما بايد روزي امانت را به صاحب اصلياش برگردانيم، خداوند در قرآن ميفرمايد امانتها را به اهلش پس بدهيد. پس شما هم راضي هستيد روزي امانت خود را به صاحب اصلياش برگردانيد و نگراني در اين زمينه نيست. پدر و مادر عزيزم، برادران و خواهران! از شما ميخواهم كه مرا در پايان عمر حلال كنيد و از شما شرمندهام و هركس از دوستان و آشنايان بر گردن من حق دارند و از من بدي ديدند، مرا ميبخشند. پدر و مادر عزيزم به كسي بدهكاري ندارم و پولي كه در نزد شما موجود است، پاكش كنيد و اگر راضي هستيد براي من نماز و روزه بدهيد.
دعاي به جان امام عزيز و رزمندگان اسلام را فراموش نكنيد.
خدايا، خدايا تا انقلاب مهدي، خميني را نگهدار.
شهيد غلامعلي رضازاده
فرزند: شعبان
همگام با طلوع هجدهم آذر ماه سال 1341، چونان آفتاب در تقدير «سكينه و شعبان» درخشيد. نامش «غلامعلي» بود و نخستين ثمره زندگي اين زوج كشاورز كه در روستاي «باغلو» از توابع «گيلخوران» در جويبار، روزگار طي ميكردند.
به سبب مهاجرت خانواده، دوره ابتدايياش در دبستان «ايثار» روستاي «كلاگرمحله» جويبار گذشت. سپس با پايان پايه دوم متوسطه در دبيرستان «اُميد» اين شهر، رهسپار جبهههاي نبرد شد. با گفتههاي خانواده، گذري ميزنيم به تقيّدات و تعهدات ديني غلامعلي:
«كودكي بيش نبود كه نزد يك روحاني با نام «رضواني» و «ملّا سليمان»، قرآن آموخت. بزرگتر كه شد، در انجام واجبات و ترك محرّمات، اهتمامي خاص داشت و اغلب،نماز را جماعت به پا ميداشت.»
اين نوجوان بابصيرت، تحت تأثير انديشههاي شهيد مطهري، در روزهاي پرفروغ انقلاب به جمع تظاهراتكنندگان پيوست و همپاي آنان فرياد دادخواهي سرداد.
وي همزمان با پوشيدن جامه پاسداري در 22 بهمن ماه سال 1360 به عنوان مسوول انتظامات پاسگاه جويبار مشغول به خدمت شد. سپس در 6/6/1362 در اوّلين عزام با سِمَت جانشيني دسته به جبهه مريوان عزيمت كرد و در دوّم آبان ماه همين سال، توسط عناصر ضدّ انقلاب، در ديواندرّه به فيض عظيم شهادت نائل آمد. اين فرزند برومند وطن، اينك سالهاست كه چونان گوهر در گوشهاي از گلستان شهداي كارگرمحله به يادگار مانده است. مادر از خاطرات آن ايّام ميگويد:
«10، 15 روز قبل از رفتن ما به سفر حج، او و برادرش، «قدرت»، تصميم به عزيمت به جبهه داشتند؛ امّا وقتي گريه مرا ديدند، منصرف شدند. هفت روز بعد از رفتن ما، غلامعلي راهي جبهه شد. بعد از دو، سه روز كه برگشتيم، نامهاي به ما داد و زيارت قبول گفت. ما برايش سوغاتي گذاشته بوديم، امّا چند روز بعد، خبر شهادتاش را برايمان آوردند.»