«رقيه صادقيان» از همسر شهيدش ميگويد:
«بچهها در زمان حيات شهيد، شش ماهه و يك ساله بودند. به او ميگفتم: چرا آنها را زياد بغل نميكني؟ ميگفت: از وابستگي شديد به بچهها ميترسم! اينكه وقتي در جبهه هستم، فكرشان آزارم دهد.»
خانم صادقي در ادامه، خاطرات ديگري از محمدحسين بيان ميكند:
«از پايه اول تا پنجم ابتدايي، با هم در يك كلاس بوديم. از همان دوران از لحاظ اخلاقي با بقيه متفاوت بود. علاوه بر آن به دليل خط زيبايي كه داشت، در مناسبتها از او خواسته ميشد كه در مدرسه روي ديوار مطلب بنويسد.»