همرزم شهید ـ احمد نامدارـ می گوید : بارزترین ویژگی اخلاقی همیشه خندان بودن ایشان است . حتی به بنده که کوچکتر از او بودم احترام زیادی می گذاشت . بسیار صبور و بردبار بود .
یک روز عصر در پادگان دوکوهه در سالن اجتماعات نشسته بودیم چون ایشان بی سواد بود و با همان وضع در اواخر قبل از انقلاب نماز و قرآن را یاد گرفته بود به ما کوچک تر ها می گفت :« نماز را تلفظ کنید» و اگر کسی غلط تلفظ می کرد آنقدر تمرین می کرد تا او یاد بگیرد .
خاطره دوم : بعد از چند روز توقف در دوکوهه به سوسنگرد اعزام شده بودیم از آن جا قرار بود دوباره اعزام شویم . در روز چون امکانات و اتومبیل نداشتند دسته دسته می بردند . دسته اولی را که بردند 3 نفر زخمی آوردند دسته دوم هم 5 نفر زخمی و دسته سوم که نوبت ما بود شهید گفته بود بیایید همدیگر را در آغوش گرفته به جایی می رویم که مقصود ما بوده و احتمال برگشت نمی باشد و با هم سوار شدیم و در راه با همرزمان خیلی شوخی می کردیم ایشان به ما مدام می گفت شوخی نکنید ، سعی کنید دعا بخوانید و استغفار بکنید که اگر شهید شوید کوله بار خوب داشته باشید و خود نیز بر لبان خود زمزه و دعا و نیایش داشت.
شهید علیپور- دوست شهید : یک روز قبل از رفتن به جبهه با یکی از دوستانم سر کوچه ایستاده بودیم آمد پیش ما سلام و علیک کردیم دست هر دوی ما را گرفت و ما را به خانه برد ، در همان موقع در منزل خویش یک حمام نو بنا کرده بود ، ما رفتیم داخل حیاط ، درب حمام را باز کرد و گفت شما دو تا بروید دوش بگیرید چون حمام نو ساز است رفتیم حمام و آمدیم و ایشان برای ما ناهار کباب درست کردند و گفتند من می خواهم به جبهه بروم . این خاطره امروز را چنان چه من از جبهه نیامدم به یادگاری از من داشته باشید.