خواهر شهید ـ راضیه می گوید : انسان متواضع ، رازدار وامانتداری بود. به مردم و مشکلات آن ها رسیدگی می کرد.
من سواد دار شدنم را مدیون شهید هستم، چون شهید بعد از دیپلم از پدرم خواست که حتماً خواهرهایم باید با سواد شوند چون پدرم فرد مسن و قدیمی آن زمان بود دوست نداشت که دخترها درس بخوانند ولی با اصرار شهید و با مسئولیت خودش مرا به دیپلم رساند و خواهر کوچکترم تا دوم راهنمایی درس خواند.
همسر شهید ـ صغری کاظمی ـ می گوید : ایشان فردی متدین ، با حیا ،خانواده دوست ، اهل نماز و روزه و شوخ طبع بودند . در کارها با همه همکاری و همدردی داشتند . یکی از بستگان تعریف می کند یک روز جمعه گویی در اداره مخابرات کشیک بودند دیدم آقای چوپانی از پیاده رو به طرف مصلی می دود پرسیدم آقای چوپانی اتفاقی افتاده ؟ گفت : «نه! اداره بودم یکی از دوستان را جای خود گذاشتم تا چند دقیقه به نماز جمعه برسم.»