نام پدر : ابراهیم
تاریخ تولد :1335/06/10
تاریخ شهادت : 1367/03/23
محل شهادت : شلمچه

زندگی نامه

*زندگی نامه شهيد پرويز (كميل) ايماني*

 

نام پدر: ابراهيم

روستاي «ممشي» سوادكوه در سال 1345 چشم به راه آمدن كودكي بود که خانواده، نامش را «پرويز» نهادند؛ اگرچه اغلب «کمیل» صدایش می‌کردند. مادرش «صغری»، بانویی خانه‌دار بود و پدرش «ابراهيم»، کارمند شركت زغال‌سنگ البرز سوادکوه، که به حرفه كشاورزي و دامداري نيز، مشغول بود.

کمیل بعد از طي سه سال اول تحصيلات ابتدائي در زادگاهش، به همراه خانواده به روستاي «بالا زيرآب» مهاجرت كرد و پايه چهارم و پنجم را در آن‌جا ادامه داد. سپس، بعد از اتمام دوره راهنمایي، وارد دبيرستان «آيت‌الله كاشاني» فعلی همين شهر شد.

او که هماره خود را به زیور خصائل نیک می‌آراست، در ادب و تواضع نسبت به والدین، زبانزد بود و در همه حال مطیع اوامرشان. علاوه بر آن، به سبب گشاده‌روئی و ملاطفت در رفتار و گفتار با دیگران، از محبوبیتی ویژه نزد آنان بهره داشت.

کمیل تحت‌تاثیر اندیشه‌های امام خمینی و آثار شهید مطهری، با شروع نهضت اسلامي مردم ايران در سال 1357، با پخش اعلاميه، شعارنويسي و شركت در تظاهرات، فعاليت‌هاي انقلابي خود را آغاز نمود.

با تشکیل بسیج، به عضویت این نهاد در آمد و در قالب گشت‌زنی و ترغیب جوانان به حضور در نهادهای انقلابی، اقداماتش را از سر گرفت.

آتش جنگ كه از هر سو زبانه كشيد، کمیل سنگر علم را به عزم پيكار با خصم زبون ترك گفت و دل از دیار برکند و در سال 1359 راهی میادین نبرد شد.

در سال 1362 به عنوان تك‌تيرانداز و آرپي‌‌جي‌زن، راهی مناطق عملياتي شد؛ اما در مهر 1362 نیز با حضور در اردوگاه كامياران، با اصابت تير آسیب دید. 

در 26 آذر 1362، به عضويت سپاه در آمد و به عنوان مربي تخريب لشكر 25 كربلا به ادای تکلیف پرداخت.

در سال 1363، جهت گذراندن دوره آموزش تخصص فرماندهي در سپاه يكم ثارالله، روانه تهران شده، موفق به اخذ مدرك فوق‌ديپلم نظامي گشت. او در همین سال(63)، در عمليات بدر، در سمت جانشين گردان تخريب حضور يافت. در تير 1365، بعد از شهادت «محمدرحيم بردبار» ـ فرمانده تخريب لشكر 25 كربلا در عمليات كربلاي 1 ـ او اين مسئوليت را بر عهده گرفت.

کمیل هم‌زمان، عضو شوراي فرماندهي لشكر نيز بود.

او در طي عمليات والفجر 10 در سال 1366، دچار عارضه شيميائي شد و طبق دستور فرمانده لشكر، به بيمارستان انتقال يافت. سه روز بعد نیز با  بهبودي نسبي، به رزمندگان اسلام در حلبچه ملحق شد.

«رحمت صبحی» درباره هم‌رزمش چنین روایت می‌کند: «هر لحظه که از آشنایی من و کمیل می‌گذشت، شناختم نسبت به او بیشتر می‌شد. در این میان، تغییر و تحولات به‌خصوصی در او می‌دیدم؛ از جمله قرائت قرآن، نماز شب و مناجات‌هایش که هرگز از یادم نمی‌رود. حتی زمانی که در گردان تخریب بود، به دلیل پرخطر بودن کار و احتمال زیاد شهادت، پیوسته به بچه‌ها سفارش می‌کرد که دائم‌الوضو باشند و ذکر خدا بر لب‌شان باشد.»

او كه در خرداد 1367، به همراه همسرش «زينب براري» و فرزندش، در سوادكوه به‌سر مي‌برد، بلافاصله با شنيدن خبر حمله ارتش عراق به شلمچه، جهت شركت در عمليات بيت‌المقدس 7 عازم منطقه شد.

در 28 خرداد 1367، هنگام نصب پل ارتباطي، با اصابت تركش به کمیل، قطع نخاع و از ناحيه قلب آسیب دید. همسرش در این مورد می‌گوید: «وقتي در بيمارستان اهواز به ملاقاتش مي‌روم، کمیل با چشمي گريان مي‌گويد: من كسي نيستم كه بتوانم در منزل بمانم و خبر جبهه و جنگ را از راديو بشنوم.»

او بعد از مدتي، به بيمارستان شيراز و از آن‌جا به بيمارستان «بوعلي‌سينا»ی ساري منتقل شد.

و در نهايت، کمیل در 19 تير 1367 به جمع ياران شهيدش پيوست. پيكر پاكش نيز، با بدرقه اهالي شهيدپرور سوادكوه، در گلزار شهداي «امام‌زاده عبدالحق» زيرآب به خاك آرميد؛ جايي كه تنها ميعادگاه «مطهره و معظمه» با پدر شهيدشان است. 


وصیت نامه

 

                                           

*** بسم الله الرحمن الرحیم ***

اَلَّذینَ اِذا اَصابَتهُم مُصیبهٌ قالُوا اِنّا لِله وَ اِنّا اِلَیه راجِعُون

آناکه چون به حادثه سخت و ناگواری دچار شوند صبوری پیش گرفته و گویند ما به فرمان خدا آمده و به سوی او رجوع خواهیم کرد. (قرآن کریم)

اَشهَدُ اَنَّ لا اِله اِلا اللهَ وَ اَشهَدُ اَنَّ مُحَمَّدٌ رَسُولَ الله وَ اَشهَدُ اَنَّ عَلیٌ وَلیُ الله

شهادت می دهم که خدا یکتاست و محمد بنده و رسول(ص) خدا و علی (ع) حجت و محبوب خداست.

خداوندا! بنده ضعیف تو کمیل (و کان النسان ضعیفاً)وصیت خویش را که ره آورد حیاتش می باشد با نظارت رب الارباب عرضه می دارد باشد که قبول حضرت دوست واقع گردد.

معبودا و محبوبا! آنچه که سبب پیوندم با آئین عزت بخش جهاد شد و جهاد را عطر زندگی دانستم رفتار و کردار ائمه در قالب نوری بود که بر قلبم تابیده و آنچه که سبب انتخاب مرگ خونینم شد. اثرات حذف سید جهاد و شهادت اباعبدالله الحسین است.

وصیتم، وصیت مظلوم تاریخ، دلسوز محرومان، عارف بالله، امیرالمؤمنین علی(ع) هست که در لحظات آخر عمر شریفشان به امت اسلام ارزانی داشتند.

اَلا ای مردم! در این دنیا پر پیچ وخم آنچه که باعث نجات من و شماست و آنچه که ما را از سقوط از خوی حیوانیت رهائی می بخشد، تقوای الهیست.

و چه خوب است که همه به تکالیفمان عمل کنیم، تکالیفمان عبودیت حق تعالی که غایت آفرینش انسان هست می باشد نه اینکه به تجملات زندگی، کسب مقام و منصب، طرح نیست مشغول باشیم و از نصرت و رهبری مولا بی بهره بشویم.

و چه خوب است که حق خالقمان را ادا کنیم که جهد به گفته قرآن یکی از آنهاست (وَ جاهِدُوا فِی اللهِ حَقَّ جِهادِه) ((حج آیه 78)). سعی کنید کارهایتان در جهت کسب رضایت حق تعالی باشد و تلاش ما بر این اساس پایه ریز شود که حراست از حریم دین خدا را بر حریم زندگی مقدم بدانیم و بدانید که با حفظ و مصون بودن اسلام حیات در سایه آن آسایش     می یابد و چه خوب است که حرکت ما در راستای به کمال رسیدنمان باشد و این زهد و پارسائی است که لباس عزت بر قامت رعنای انسان می پوشاند پس خودمان را به رودخانه معنویت که از قلل انسانیت و عروج انسانهای عارف سرچشمه می گیرد پیوند دهیم تا به دریای عظیم و مواج اسلام برسیم و بهترین بندگان خدا شویم ((ان اکرمکم عندالله اتقبکم)).

امت بزرگوار و مقاوم! نکند با مصائب و مشکلاتی که در اینده برای دین خدا پیش می آید (رویاروئی مستقیم با صف متمرکز –شهادتها و کمبود امکانات، هجرت از موطن) از انقلاب و رهبری آن کناره جوید حق رهبری این حرکت عظیم آنستکه خودمان را عاقبتاً فدای خط ولایت که یقیناً الهام گرفته از ولایت و امامت و نبوت است کنیم.

آنکه ما را از مصیبتها و معصیتها بسوی سعادتها رهنمون کرد رهبری خردمندانه مردی بزرگ بوده و حال آنکه باید در مصائب و اهداف طرح ریزی شده در راستای پیشبرد انقلاب حامی و حافظ و یاور رهبر باشد امت است.

مردم دلسوخته و دلسوز! تلاش اجتماعی و فردی شما چنگ زدن به حبل الله و وفاداری ماندن به خدمتگزاران صدیق و محبت بین خودتان باشد که وحدت کلمه را تشکیل می دهد و باعث تشکیل صف آهنین در برابر کنار می شود و در این صورت محبوب حق تعالی می شوید (ان الله یحب الذین یقاتلون فی سبیله صفاً کانهم بنیاناً مرصوص)

و لازمه این حرکتها این است که قناعت و چشم پوشی از مادیات توکل به خدا و ترد کفار از جامعه رعایت شود.

خداوندا! به امت ما قوت عنایت فرما تا با عمل به مسائل گفته شده و سحه صدر حکومت نو پای اسلامی را در همه ابعاد به کمال برسانید.

خداوندا! به ملت ما بینشی در حد معرفت به خود و کتاب خود و ائمه خود عنایت فرما چرا که راه ما، خط ما و ایده ما همه از توست.درم و مادرم این شما بودید که با اشکهایتان در مصائب اهل بیت(ع) مروارید عشق به آنها را در حیاتم افکندید و خوشا به حالتان که هدیه خدا را در موقع لزوم به دین خدا ارزانی داشتید.

پدرم و مادر! شما بذر محبت به خدا ائمه و خود را در دلم کاشتید اما آهن ربای دلم محبت خدا را برگزید و انشاءالله و به اذن الله در یوم القیامه با شادی و سرور با هم به خدای کریم و رحیم نظاره می کنیم.

برادرانم و خواهرم! خواسته ام از شما همچون دیگر برادران و خواهران دینی است نه تنها مسئولیت شما بیشتر. امیدوارم که خونم یک مرحله از امر به معروف و نهی از منکر برای تمام برادرانم باشد.

همسرم! تو به حقیقت به عنوان یک مونس و همدم در زندگیم می درخشیدی و تو را به خاطر مقاومت و تحمل کردنهایت در فراق من در زندگی به طور مداوم همچون خدیجه (س) در فراق پیامبر(ص)، همچون فاطمه(س) در فراق علی (ع) و همچون زینب (س) در فراق عبدالله و به خاطر ایمانت تو را دوست دارم و به دنبال به سعادت رسیدنم در جنات عدن منتظر سعادت رسیدن تو و رسیدن بهم هستیم ........

همسرم! تو خود شاگرد زهرای اطهری چرا که آنچه کانون پر مهر زندگی نیاز داشت به اجرا در آوردی و حال تربیت فرزندانمان که جان مایه زندگی من و توست از مکتب ام ابیها بهره گیر از خداوند برای شما صبر جمیل خواستارم....

خداوندا! شیعیان ائمه ما را از شرک کافر و ابلیس که دنیا یکی از وسیله شیطانی در جهت فریب آنهاست در امان بدار.

خداوندا به همه ملت ما صبر در برابر مشکلات عنایت فرما و همه ما را قرین و مجری احکام الهی در جهت پیشرفت جامعه گردان.

خداوندا! امام ما را در جهت رهبری این انقلاب عظیم حافظ باش.

خداوندا! به ستارگان مظلوم جبهه های ایران پیروزی عنایت فرما.

خداوندا! آتش را در برابر ابراهیم گلستان کردی گلستان این آتش برافروخته از طرف دشمن را به عاشقانت کرامت کن.

به امید زیارت کربلای امام حسین(ع)

به امید پیروزی نهائی اسلام بر صف متمرکز

7/12/1366

                          *********************************************