*زندگی نامه شهید حشمتالله نورمحمدیان نیاکی*
پنجمین فرزند «عقیل و ساره» بود که در دوم فروردین 1341، و در شهر «آمل» به دنیا آمد.
عقیل که به حلال و حرام معتقد بود، در تربیت علمی و دینی فرزندان، بسیار کوشا بود.
«عذرا» از برادرش اینگونه میگوید: «به پدر و مادر بسیار علاقمند بود. همیشه به قولش وفا میکرد. او به خاطر تربیت دینیاش، نسبت به حلال و حرام حساس بود. به حقالناس اهمیت میداد و میگفت: در معاملات بیشتر بپردازید تا بدهکار کسی نباشید.»
در زمان انقلاب، حشمت در راهپیمائیها حضوری فعال داشت.
پس از انقلاب، بیشتر اوقاتش به فعالیت در انجمن اسلامی و نگهبانی در محل میگذشت.
او که جنگ را فرصتی برای حفظ استقلال کشور میدانست، در تاریخ 1/4/1361 با پوشیدن جامه پاسداری، به جبهههای نبرد عزیمت کرد و بهعنوان بیسیمچی، مشغول خدمت شد.
«عمهخانم» از برادرش چنین روایت میکند: «نسبت به حجاب، بسیار حساس بود و مارا به حفظ حجاب سفارش میکرد.»
حشمت در سال 63 با خانم «طاهره قاسمی» پیوندی آسمانی بست. «زهرا، زهره و علی» حاصل این ازدواج است.
همسرش میگوید: «یک هفته پس از ازدواج، لباس رزم پوشید. با ناراحتی گفتم: کجا؟ گفت: هفتتپه. گفتم: پس من چه؟! اجازه نمیدهم بروی! گفت: اگر نروم، فردای قیامت چه جوابی به برادر شهیدت بدهم؟ تو جوابگو هستی!»
خانم قاسمی در ادامه خاطراتش میگوید: «زمانی که در جبهه بود، یک روز پدرش به منزل ما آمد. سر راه از درخت گردویی که شاخههایش رو به خیابان بود وگردوهایش به زمین ریخته شده بود، ده، پانزده گردو جمع کرد و برای من آورد. او وقتی از جبهه برگشت و ماجرای گردوها را فهمید، سریع پول پانزده دانه گردو را حساب کرد و در صندوق صدقات انداخت. از این کارش ناراحت شدم وگفتم: من که مال دزدی نخوردم! گفت: شاید صاحب گردوها راضی نباشد. پولش را بدهیم، خیالمان راحتتر است.»
سرانجام، حشمتالله که 63 ماه از روزهای زندگیاش را در جبهههای حق علیه باطل، به دفاع از وطن گذرانده بود و حتی همیشه در حال مبارزه با منافقین در شهرهای مختلف کشور بود، در سال 1373، طی ماموریتی که به زاهدان داشت، بر اثر کمین منافقین، به فیض عظیم شهادت نائل آمد و در «امامزاده ابراهیم» آمل آرام گرفت.