نام پدر : محمدامین
تاریخ تولد :1342/06/16
تاریخ شهادت : 1365/10/04
محل شهادت : چزابه

وصیت نامه

*وصيتنامه شهيد جمشيد نعيم اميني*

 

بسم الله الرحمن الرحيم

اشهد لااله الاالله و اشهدان محمد رسول الله  و اشهد ان علياً ولي الله صلوه الله

و سلام عليه و لعنت الله علي اعدائهم

اللهم انك تعلم و انه لم يكن الذي كان [ ] في سلطان و لا التماس شي ين فضول الحطام ولكن ليزد المعالم بن دينك و تطيهر الاصلاح في بلالك فيا من المظلومون من عبادك و تقام المعظله من حدودك.

خدايا تو خود آگاهي كه آنچه از ناحيه ما صورت گرفت رقابت در كسب قدرت يا خواهش فزون طلبي نبود بلكه براي اين بود كه [ ] تو را كه نشانه هاي را تو اند باز گردانيم و اصلاح آشكار و چشمگير در شهرهاي تو به عمل آوريم كه بندگان مظلوم و محروميت امان يابند و مقررات بر زمين ماندة تو از نو به پا داشته شوند.

اكنون كه توكل، بر فعل و رحمت خداوند كرده ام و عازم هستم تا اين حجاب اكبر را كه مبدإ تمام حجابها و ظلمتهاست در راه او (انشاءالله) بردارم و بند حب دنيا را كه تمام خطاهاي مان از اين حب منشأ مي گيرد، از خود بگسلم، چند جمله اي را كه بر من فرض الهي است به عنوان يك بنده خداوند و يك مسلم با شما پدر و مادر و برادر و خواهر و تمامي دوستان و آشنايان و امت حزب الله به اسم وصيت نامه بيان دارم.

وصيت من به شما تقواي الهي است و در همه حال خداي تبارك و تعالي را ناظر بر خود و اعمال و كردار خود بدانيد و هر لحظه بياد آوريد روزي را كه ديده ها همه گريان و صورتها از خوف خداوند جل جلاله سياه و تمام ذره ذره اعمال را در بارگاه با عظمت ربوبي ثبت و ضبط شده است و به حساب تك تك كردارها خواهند رسيد آن وقت روسفيد كسي است كه گفته هاي خداوند را و قرآن را به گوش و دل شنيده عامل بدانها گشت و روسياه و ذليل آن است كه در اين ره تقواي الهي پيشه خود نساخت و از پروردگار[] خوف نداشت من كه آنقدر بر خودم ستم كرده اند و گناه بارم كه اين سيئات حجابي شده است برايم و جاي كلامي و بياني نگذاشته است و همين است كه از خداوند رحمان مي خواهم كه مرگ مرا شهادت در راهش قرار دهد زيرا مگر نه چنين است كه با اولين قطره اي كه از خون شهيد بر زمين جاري مي شود گناهانش بخشوده مي شود. پس خداوندا ما را لياقت كشته شدن در راهت عطا فرما و مرا جزء كساني قرار ده كه ترا شناخته اند و عاشق ديدار تو گشته اند كه در آن صورت در روز حساب تو خود پاداشي آنها خواهي بود آگاه باشيد كه چه حاضر كرده ايد براي يوم الحساب « عملت نفس ما احضرت» و بايد آگاه باشيم به آن روز كه همه رازها آشكار خواهد «يوم في السراء» و ملاقات مي كنيم اعمال خودمان را و هر ذره خير و شري كه انجام داده ايم عيان خواهد شد پس بار ديگر شما را به تقواي الهي سفارش مي كنم.

 وصيت ديگرم به همه نسل جوان و مؤمن و متهد اين انقلاب است. انقلاب اسلامي كه زمينه ساز حكومت حضرت مهدي (عج) است اكنون در اين مقطع بي تفاوتي و سستي و كاهلي در امور به اسلام و سرگرم كارهاي دنيوي خود شدن و غفلت در مسائل كه در اين مملكت جاري مي شود همان هدف امريكا است كه از اولياء الشيطان است و خيانت به اين همه خون مطهري كه در طول انقلاب براي تثبيت هر چه بيشتر آن به زمين ريخته شده است. پس متوجه مي شويم كه انقلاب هيچ گاه تسليم زور و كفر نگشته بلكه همانند نهضت خونين سيدالشهدا امام حسين (ع) عاشقانه در اين راه خون داده اند و آن را پايدار و مستحكم مقابل هجوم شياطين نگهداشته و اين نهضت نبايد هيچ وقت از موضع هاي اسلامي خود در مقابل دشمنانش عقب نشيني بكند و چهره و نورانيش را در سراسر گيتي به مسلمين و مستضعفين و محرومين نشان دهد و نكند خداي نكرده در اين راه مقدس «الي اله السير» است سست ايمان بشويم كه در اين صورت ناخودآگاه در درازمدت در چنگ شياطين و جنايتكاران اسير خواهيم شد اگر نعوذ بالله چنين بشود ديگر از اسلام و قرآن چيزي باقي نخواهد ماند و مورد غضب خداي تبارك و تعالي قرار خواهيم گرفت و در دنيا و عقبي ذليل و خوار خواهيم بود.

سفارش ديگرم به خانواده اين است كه بدانند اين دنيا يك سالن آزمايش است و مي خواهم در مقابل شدائد و سختيهائي كه از طرف خدا بر شما وارد مي آيد پايدار و از صابران باشيد و خوب بدانيد كه سرنوشت همه است كه از اين دنيا كه هر چيزش فاني است و زودگذر به آن را كه همه اش جاويدان است و پايدار بروند زيرا «كل نفس ذائقه الموت» پس موت امري است اجتناب ناپذير و چه بهتر است كه اين موت [ ] سبيل او بشاد و براي پيشبرد دين او باشد. پس اگر خداوند توفيق عطا كرد و ما بسويش هجرت كرده ايم استقامت پيشه كنيد و از مسير الله كه همان راه رهبر عزيزمان اين اسوه زمان است و ادامه خط شهيدان است پشتيباني كنيد و در اين راه كوشاتر از هميشه و بياد مصائبش كه بر اباعبدالله گذشت باشيد و شكر خداي تبارك و تعالي كنيد.

 و ديگر اين كه پدر و مادرم اميدوارم كه خداوند به شما صبر بدهد و از اينكه نتوانستم هيچ گاه براي شما فرزند خوبي باشم مرا ببخشيد و مرا حلال كنيد و هيچ موقع خدا را فراموش نكنيد و اين بديهي است كه براي حفظ اسلام و قرآنب ايد از مال و جاني گذشت و مي دانم كه بخاطر من مشقت زيادي را تحمل كرده اي ولي همانطور كه بندگان مخلص خداوند به درگاهش چنين مي گويند «الهي رضا به رضائك و رضا به قضائك و تسليماً به مرگ» راضي باشيد به رضاي خداوند تسليم باشيد در مقابل امر خداوند از دادن قرباني به درگاه باريتعالي دريغ نورزيد با مال و فرزندان در راه خدا جهاد كنيد و از قضا و قدر نهراسيد و در پايان از همة دوستان و آشنايان و عزيزاني كه بر گردن من حقير و ضعيف حقي دارند طلب حلاليت مي كنم و مي خواهم كه مرا از كرده هاي ناپسندي كه نسبت به آنها انجام داده ام عفو كنند و ما را در دعاهايشان فراموش نكنند و التماس دعا دارم. و ضمناً چنانچه لياقت شهادت در راه خدا را توفيق يافتم در مورد محل دفنم پدرم خود مختار است.

والسلام – جمشيد نعيم اميني

 28/6/63 شهریور ماه.

خدايا! خدايا! تا انقلاب مهدي خميني را نگهدار.


زندگی نامه

شهید جمشید نعیم امینی

فرزند: محمدامین

در شانزدهم شهریور سال 1342 در بخش خرم آباد روستای « نعیم آباد » تنکابن، هفتمین فرزند خانواده محمدامین نعیم امینی به دنیا آمد که خانواده او را جمشید نامیدند.

او در کنار خانواده پرمهر و محبت بزرگ شد تا به سن مدرسه رسید. دوران تحصیل ابتدایی و راهنمایی را در زادگاهش با موفقیت سپری کرد. سپس برای ادامه ی تحصیلات به شهر رفت. موفق به اخذ مدرک دیپلم در رشته ی اتومکانیک از هنرستان شهید مسلمی تنکابن شد.

جمشید از کودکی بسیار نجیب ، کم حرف و علاقمند به مسائل مذهبی بود. در دوران نوجوانی مطالعات عمیقی پیرامون امور دینی و اعتقادی داشت. از همان زمان بود که انس او با قرآن ، نیایش و احکام شریعت بیشتر شد. او برای کوچک و بزرگ ، پیر و جوان به ویژه پر و مادرش احترام زیادی قائل بود و در کار کشاورزی به آن ها کمک می کرد.

تواضع، فروتنی، پرهیز از غیبت، مهربانی، انجام واجبات و ترک محرمات از ویژگی های اخلاقی و رفتاری جمشید بود و سعی می کرد کارهای شخصی اش را خودش انجام دهد تا این که به دیگران واگذار کند.

دوران جوانی این سردار رشید اسلام مصادف با شکل گیری انقلاب اسلامی بود و وی از همان زمان با شخصیت حضرت امام (ره) آشنا شد و این آشنایی تحول شگرف در وجود او ایجاد کرد.

وی پس از پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل بسیج ، عضو پایگاه محل شد و به منظور یاری رساندن دین خدا ، با کمک دوستان خود، فعالیت های فرهنگی و مذهبی را در یکی از مساجد شهر ساماندهی کرد. هم چنین کمک به محرومان و مستضعفان را تکلیف خود می دانست و از این رو وقت خود را صرف کمک به افراد بی بضاعت می کرد.

با آغاز تجاوزات ددمنشانه ی رژیم بعث عراق ، آن شهید بزرگوار که جبهه را بهترین فرصت برای تعالی نفس و توفیق جهاد در راه خدا می دانست، راهی جبهه شد. سپس در سال 1363 به عنوان پاسدار به عضویت رسمی سپاه انقلاب اسلامی درآمد.

او جبهه را مأمن خود یافت و کمتر به مرخصی می آمد. با این حال در همان مرخصی های کوتاه مدت ، وسایل مورد نیاز رزمندگان را به کمک دوستان و برادرانش تهیه می کرد و با خود به جبهه می برد. او در مرخصی هایش همه ، حتی پیرمردها را تشویق رفتن به جبهه می کرد و به آن ها می گفت: « برای شما هم در جبهه کار هست. »

این سردار تنکابنی کتاب های مذهبی ، دینی ، اخلاقی به ویژه کتاب های استاد مطهری و شهید دستغیب را مطالعه می کرد و حتی در جبهه نیز دست از مطالعه برنمی داشت.

وی به روحانیون متعهد و پیرو ولایت فقیه احترام می گذاشت و پای سخنان آنان می نشست.

برادرش می گوید: « جمشید برای خانواده های شهدا احترام خاصی قائل بود. هر وقت بنا برضرورت به مرخصی می آمد، خودش را موظف می دانست که به خانواده های دوستان شهیدش سرکشی کند و پای صحبت و درد دل آن ها بنشیند و نیازهای آن ها را برطرف کند.

او با توجه به آن که مسوولیت هایی همچون مدیریت داخلی پایگاه شهید بهشتی اهواز، مدیریت داخلی لشکر 25 کربلا و فرماندهی گردان را برعهده داشت، ولی از کوچک ترین لحظات عمر خود نیز بهره می جست و در خلوت ، با خدای خویش مناجات می کرد.

شهید جمشید با صبر و متانت خود ، اطرافیانش را به تحمل مشکلات و تقوای الهی دعوت می کرد. رفتار او ، الگوی دوستانش بود تا جایی که برخی رزمندگان با این که از نظر سن از ایشان بزرگ تر بودند، او را به چشم یک استاد اخلاق می نگریستند.

برادرش می گوید: « وقتی برای آخرین بار برادرم ، جمشید ، قصد رفتن به جبهه را داشت ، مادرم به او می گفت: کی برمی گردی؟ گفت: « تا زمانی که جبهه و جنگ هست، ما در منطقه هستیم و تا تکلیف جنگ مشخص نشود، ما باید در جبهه بمانیم. »  

سرانجام روح بلند و بی قرار سردار جمشید نعیم امینی، در عملیات کربلای 4 آرام یافت و در عملیات کربلای 4 در تاریخ 4/10/1365 در منطقه ام الرصاص لباس سرخ شهادت را پوشید. پیکر پاکش پس از چند روز توسط مردم تنکابن تشییع و در امام زاده یحیی روستای توساکوتی به خاک سپرده شد.

این شهید بزرگوار در فرازی از وصیت نامه اش می نویسد:

« انقلاب اسلامی ، زمینه ساز حکومت حضرت مهدی (عج) است. اکنون بی تفاوتی و کاهلی در امور اسلام و سرگرم کارهای دنیوی خود شدن و غفلت از مسایلی که در این مملکت جاری می شود ، همان هدف آمریکاست که از اولیای شیطان است و خیانت به خون هایی که در این انقلاب ریخته شد.»