شهید جمشید نعیم امینی
فرزند: محمدامین
در شانزدهم شهریور سال 1342 در بخش خرم آباد روستای « نعیم آباد » تنکابن، هفتمین فرزند خانواده محمدامین نعیم امینی به دنیا آمد که خانواده او را جمشید نامیدند.
او در کنار خانواده پرمهر و محبت بزرگ شد تا به سن مدرسه رسید. دوران تحصیل ابتدایی و راهنمایی را در زادگاهش با موفقیت سپری کرد. سپس برای ادامه ی تحصیلات به شهر رفت. موفق به اخذ مدرک دیپلم در رشته ی اتومکانیک از هنرستان شهید مسلمی تنکابن شد.
جمشید از کودکی بسیار نجیب ، کم حرف و علاقمند به مسائل مذهبی بود. در دوران نوجوانی مطالعات عمیقی پیرامون امور دینی و اعتقادی داشت. از همان زمان بود که انس او با قرآن ، نیایش و احکام شریعت بیشتر شد. او برای کوچک و بزرگ ، پیر و جوان به ویژه پر و مادرش احترام زیادی قائل بود و در کار کشاورزی به آن ها کمک می کرد.
تواضع، فروتنی، پرهیز از غیبت، مهربانی، انجام واجبات و ترک محرمات از ویژگی های اخلاقی و رفتاری جمشید بود و سعی می کرد کارهای شخصی اش را خودش انجام دهد تا این که به دیگران واگذار کند.
دوران جوانی این سردار رشید اسلام مصادف با شکل گیری انقلاب اسلامی بود و وی از همان زمان با شخصیت حضرت امام (ره) آشنا شد و این آشنایی تحول شگرف در وجود او ایجاد کرد.
وی پس از پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل بسیج ، عضو پایگاه محل شد و به منظور یاری رساندن دین خدا ، با کمک دوستان خود، فعالیت های فرهنگی و مذهبی را در یکی از مساجد شهر ساماندهی کرد. هم چنین کمک به محرومان و مستضعفان را تکلیف خود می دانست و از این رو وقت خود را صرف کمک به افراد بی بضاعت می کرد.
با آغاز تجاوزات ددمنشانه ی رژیم بعث عراق ، آن شهید بزرگوار که جبهه را بهترین فرصت برای تعالی نفس و توفیق جهاد در راه خدا می دانست، راهی جبهه شد. سپس در سال 1363 به عنوان پاسدار به عضویت رسمی سپاه انقلاب اسلامی درآمد.
او جبهه را مأمن خود یافت و کمتر به مرخصی می آمد. با این حال در همان مرخصی های کوتاه مدت ، وسایل مورد نیاز رزمندگان را به کمک دوستان و برادرانش تهیه می کرد و با خود به جبهه می برد. او در مرخصی هایش همه ، حتی پیرمردها را تشویق رفتن به جبهه می کرد و به آن ها می گفت: « برای شما هم در جبهه کار هست. »
این سردار تنکابنی کتاب های مذهبی ، دینی ، اخلاقی به ویژه کتاب های استاد مطهری و شهید دستغیب را مطالعه می کرد و حتی در جبهه نیز دست از مطالعه برنمی داشت.
وی به روحانیون متعهد و پیرو ولایت فقیه احترام می گذاشت و پای سخنان آنان می نشست.
برادرش می گوید: « جمشید برای خانواده های شهدا احترام خاصی قائل بود. هر وقت بنا برضرورت به مرخصی می آمد، خودش را موظف می دانست که به خانواده های دوستان شهیدش سرکشی کند و پای صحبت و درد دل آن ها بنشیند و نیازهای آن ها را برطرف کند.
او با توجه به آن که مسوولیت هایی همچون مدیریت داخلی پایگاه شهید بهشتی اهواز، مدیریت داخلی لشکر 25 کربلا و فرماندهی گردان را برعهده داشت، ولی از کوچک ترین لحظات عمر خود نیز بهره می جست و در خلوت ، با خدای خویش مناجات می کرد.
شهید جمشید با صبر و متانت خود ، اطرافیانش را به تحمل مشکلات و تقوای الهی دعوت می کرد. رفتار او ، الگوی دوستانش بود تا جایی که برخی رزمندگان با این که از نظر سن از ایشان بزرگ تر بودند، او را به چشم یک استاد اخلاق می نگریستند.
برادرش می گوید: « وقتی برای آخرین بار برادرم ، جمشید ، قصد رفتن به جبهه را داشت ، مادرم به او می گفت: کی برمی گردی؟ گفت: « تا زمانی که جبهه و جنگ هست، ما در منطقه هستیم و تا تکلیف جنگ مشخص نشود، ما باید در جبهه بمانیم. »
سرانجام روح بلند و بی قرار سردار جمشید نعیم امینی، در عملیات کربلای 4 آرام یافت و در عملیات کربلای 4 در تاریخ 4/10/1365 در منطقه ام الرصاص لباس سرخ شهادت را پوشید. پیکر پاکش پس از چند روز توسط مردم تنکابن تشییع و در امام زاده یحیی روستای توساکوتی به خاک سپرده شد.
این شهید بزرگوار در فرازی از وصیت نامه اش می نویسد:
« انقلاب اسلامی ، زمینه ساز حکومت حضرت مهدی (عج) است. اکنون بی تفاوتی و کاهلی در امور اسلام و سرگرم کارهای دنیوی خود شدن و غفلت از مسایلی که در این مملکت جاری می شود ، همان هدف آمریکاست که از اولیای شیطان است و خیانت به خون هایی که در این انقلاب ریخته شد.»