رمضان راستگو همرزم شهید:
قبل از عملیات ذوق و شوق فراوانی داشت و همیشه با وضو بود و در انتظار شرکت در عملیات! شب اول عملیات با هم به دشمن یورش آورده و تعدادی از عراقی ها را به اسارت گرفتیم.
با وجود این که به همراه چند تن از همرزمان محل خود یعنی دوستان شهیدآبادی آمده بود ولی اکثر اوقات نزد من می آمد و می نشست و در اکثر اوقات مشغول خواندن قرآن و دعا بود و با خدای خود مشغول راز و نیاز بود و هنگام شرکت در عملیات یکدیگر را به آغوش کشیدیم و با هم خداحافظی کردیم.