نام پدر : رحمت الله
تاریخ تولد :1350/03/01
تاریخ شهادت : 1365/10/04
محل شهادت : ام الرصاص

زندگی نامه

«فرم ثبت اطلاعات شهدای مازندران»

الف)تولد و کودکی :

1-نام و نام خانوادگی ، نام مستعار :

پرویز نصیری، میکائیل

2-تاریخ و محل تولد و اتفاق خاص در زمان تولد:

1/3/1350، روستای شومیا، شهرستان محمود آباد.

3- نام و شغل پدر :

رحمت الله، کشاورز

4- نام و شغل مادر:

خدیجه، خانه دار

5- تعداد فرزندان و فرزند چندم خانواده بود:ـــــــــــــــــــ

6- وضعیت زندگی از نظر اقتصادی و اعتقادی :

پدر شهید: ایشان از همان کودکی به خواندن نماز و قرآن مشغول بود ، خیلی عبادت را دوست داشت، همیشه در مراسمات ائمه و محرم  شرکت می کرد، پایبند به انجام واجبات بودند.

 مادرشهید: همیشه مسجد می رفت و اعمال مذهبی را دوست داشت. از کوچکی روزه می گرفت همیشه مسجد می رفت و اعمال مذهبی را دوست داشت.از کوچکی روزه می گرفت و هر چه می گفتیم  بچه ای نمی توانی قبول نمی کرد. نمازش را اول وقت می خواند و هیچ وقت نمازش ترک نمی شد، نماز شب هم می خواند.

علی اکبرـ برادرشهید: در رعایت حق الناس دقیق بوده و هر وقت بیکار بود قرآن می خواند . در نماز جماعت مؤذن بود.

خواهر شهید ـ صفیه ـ ایشان ارادت خاصی به امام حسین داشت و هیچ گاه فراموش نمی کرد، زیارت عاشورا و شهادت یکی از ائمه می شد حتماً لباس سیاه می پوشید.

7- تحصیل متفرقه قبل یا حین دبستان(مکتب ،کلاس قرآن ،حوزه علمیه نام فرد آموزش دهنده ):

ـــــــــــــــــــــ

8- مهاجرت یا نقل مکان در دوران زندگی (اگر بود): ـــــــــــــــــ

ب)تحصیلات:

1- نام مدرسه و محل تحصیل در دوران دبستان :

ابتدایی را در روستای شومیا گذراند

2- نام مدرسه و محل تحصیل راهنمایی :

راهنمایی را در مدرسه شومیا گذراند

3- نام مدرسه ، محل تحصیل و رشته ی تحصیلی دبیرستان :

تا دوم نظری خواند، رشته علوم تجربی دبیرستان شهید رجایی آمل

4- تحصیلات دانشگاهی ، رشته و نام دانشگاه : ـــــــــــــــــ

5- آیا در دوران تحصیل کار می کرد ؟،چه کاری و چه مدت :

بله، در کار کشاورزی کمک می کرد.

6- سال، مقطع و علت ترک تحصیل : ـــــــــــــــــ

پ)سربازی :

1- خدمت سربازی : ـــــــــــــــــ

2- یگان اعزام کننده : ـــــــــــــــــ

3- سال اعزام و محل آموزش سربازی : ـــــــــــــــــ

ت ) ازدواج :

1-وضعیت تاهل :

مجرد

2- نام همسر و تاریخ ازدواج : ـــــــــــــــــ

3- تعداد و نام فرزند یا فرزندان (اگر داشت ): ـــــــــــــــــ

4- خلق و خو و رفتار با خانواده (زن و فرزند یا پدر و مادر ):

خلق و خوی خوبی داشت.

ث)شغل شهید :

1- شغل رسمی و شغل فرعی : ـــــــــــــــــ

2- نام سازمان یا نهاد یا شرکت : ـــــــــــــــــ

3-زمان استخدام و مسئولیت شغلی: ـــــــــــــــــ

ج) فعالیت های انقلابی :

1- وقایع با افرادی که باعث تأثیر گذاری بر شهید شدند : ـــــــــــــــــ

2- وقایعی که به تأثیر گذاری شهید بر فرد ، خانواده یا گروه اشاره دارد : ـــــــــــــــــ

3- نوع و محدوده ی جغرافیایی فعالیت های انقلابی : ـــــــــــــــــ

4- زمان آغاز حضور در پایگاه (چه سنی یا چه سالی ؟) و نوع فعالیت در پایگاه :

پدر شهید: در شهر آمل در بسیج فعالیت زیادی داشت . در  نگهبانی ها همیشه شرکت می کرد.

صفیه- خواهر شهید: عضو فعال بسیج بوده و  در فعالیت های فرهنگی زیادی می کرد و در مدرسه رجایی هم عضو بسیج بود. در تظاهرات ضد منافقین شرکت می کرد.

مادر شهید: به محض آمدن از جبهه در بسیج فعالیت می کرد و مشغول بود.

5- اگر در درگیری ها و زد و خوردهای انقلابی و حزبی در انقلاب و بعد از آن حضور داشت ، با بیان اتفاق آورده شود :ــــــــــــــــ

ح) سوابق جبهه :

1- حضور در جبهه :

حضور داشت.

2- تعداد تاریخ محل اعزام ها ، یگان اعزام کننده ، و منطقه یا مناطقی که اعزام شد :

ایشان ابتدا در منجیل آموزش دید.

15/4/61 تا 45/12/62 نیروی فعال بسیج بود. پشت جبهه

6/12/64 تا 7/5/65 در جبهه بود، تک تیرانداز

8/5/65 تا 14/5/65 نیروی فعال بسیج بوده پشت جبهه

15/6/65 تا 4/10/65  با مسئولیت تک تیرانداز و اعزام به جبهه ی جنوب

 

3- مجموع مدت حضور در جبهه :

4- مسئولیت در جبهه :

تک تیر انداز

5- دفعات ، مکان و نحوه ی مجروح شدن :ـــــــــــــــــــ

6- عملیات یا مأموریتی که مجروح شد : ــــــــــــــــــ

7- مکان ، زمان ، عملیات و نحوه ی شهادت :

ایشان  4/10/65 در عملیات کربلای 4 در ام الرصاص مفقود شدند و تاکنون مفقودالاثر است.

8- تاریخ تشییع و محل خاکسپاری : ــــــــــــــــــ

ی) خاطرات یا ویژگی های بارز شهید:

1- شامل 3 خاطره از شهید در مقاطع مختلف زندگی از تولد تا شهادت و در صورت نداشتن خاطره ، ویژگی های شهید ( توجه : حتما راوی خاطره یا ویژگی باید معلوم باشد .)

صفیه -خواهر شهید می گوید: موقعی که کوله بارش را بست یک پاکت به من داد و گفت:« این را بگیر و تا بعد از شهادتم باز نکن! »به شوخی گفتم این چندمین بار است که به من وصیت نامه می دهی و  میگیری. گفت:« این دفعه دیگر از تو نمی گیرم و عوض نمی کنم.» موقعی که امامزاده ابراهیم رفتیم در آمل نمی توانستم با او خداحافظی کنم و خیلی برایم سخت بود و زمانی که من را در بین بلوار آمل دید من او را از داخل اتوبوس نگاه کردم و برای او دست تکان دادم . او پیاده شد و من را بغل کرد و خداحافظی کرد . هر دو گریه می کردیم.

 


وصیت نامه

اسکن وصيتنامه در قسمت تصاوير موجود مي باشد