نام پدر : علی
تاریخ تولد :1343/01/01
تاریخ شهادت : 1363/12/31
محل شهادت : شرق دجله (جزیره مجنون)

زندگی نامه

*زندگی نامه شهيد محمدرضا اوجاني*

 

نام پدر: علي

طلوع آفتاب زندگاني­اش در نخستين روز فروردين 1344، شادي مضاعفي به كاشانه «علي و زينب» بخشيد. خردسالي «محمدرضا» در كوي و برزن روستاي «طالش‌محله» تنكابن خاطره شد.

تا اين‌كه همراه خانواده به روستاي «كِترا» از توابع «نشتارود» مهاجرت كرد.

با اتمام مقاطع ابتدائي و راهنمايي در کترا، موفق به اخد ديپلم تجربي از دبيرستان امام خميني تنكابن شد.

در بيان تقيّدات ديني محمدرضا، مي­توان به گفته­هاي برادرش «نريمان» استناد كرد؛ «نمازهاي مستحبي، به­خصوص نماز غفيله را به جا مي­آورد و اغلب در صفوف نماز جماعت حاضر مي­شد. هفته­اي دو روز هم، روزه مستحبي مي­گرفت.»

«عشرت» در ادامه از خلق‌وخوی برادرش، چنین سخن مي­راند: «نسبت به پدر و مادر، احترام فراواني قائل بود و هيچ بي­حرمتي به آن­ها نمي­كرد. به ديگر اعضاي خانواده نيز احترام مي­گذاشت. هنگام صحبت‌كردن تواضع به خرج مي­داد. اهل دروغ نبود و هرگز به نامحرم چشم نمی‌دوخت. ما را به حجاب دعوت می‌کرد. سعی‌اش در این بود که به دیگران بدهکار نباشد.»

زمزمه­هاي انقلاب كه در شهر پيچيد، او نيز به سيل خروشان مردم كوچه و خيابان پيوست و فرياد دادخواهي سر داد.

سپس با تشكيل كميته، بسيج و انجمن اسلامي، به اين نهادهاي انقلابي ملحق شد و فعاليت­هايش را در اين راستا تحقق بخشيد. مادرش در اين خصوص نقل مي­كند: «آن زمان مسئول بسيج بود. يك روز كه به پايگاه­شان رفتم، ديدم دارد استكان مي­شويد. گفتم: پسر! تو در خانه دست به چيزي نمي­زني؛ اما اين‌جا داري ظرف مي­شويي!؟ گفت: مامان! ما همه با هم برادر هستيم. اين­طور نيست كه من بگويم بالاتر هستم. متولد که شد، ما او را نریمان صدا می‌کردیم؛ بزرگ‌تر که شد، از اسمش راضی نبود و با تصمیم خود، اسمش را محمدرضا گذاشت.»

محمدرضا از 17/1/1362 الي 1/6/1363 به عنوان بسيج ويژه، در سپاه تنكابن مشغول به خدمت شد.

در 20 دي 1363 جامه پاسداري را به تن پوشانيد و يك روز بعد، به همراه گردان امام‌حسين(ع) از لشكر 5 نصر به جنوب عزيمت كرد.

و در نهايت، در 22 اسفند 1363، طي عمليات بدر در شرق دجله، به ضيافت حق در عرش اعلي پيوست و پيكر پاكش نيز با تشييع باشكوهي، تا بوستان شهداي كِترا بدرقه شد. 


وصیت نامه

*وصیتنامه شهید محمدرضا اوجانی*

 

بسم رب شهداء و الصدیقین

و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیا عند ربهم یرزقون

با حمد و سپاس به درگاه خداوند متعال و رحمان و رحیم و با درود بر آقا امام زمان (عج) روحی فدا و آخرین ذخیره و حجت خدا بر امت اسلام و نائب عظیم الشأنش امام خمینی رهبر کبیر انقلاب و این رهاننده ملت ایران از ظلم، جهل، فساد و با درود بر روح پرفتوح شهدای صدر اسلام و شهدای کربلا و شهدای عزیز کربلای ایران و با درود و سلام بر تمامی راهیان نور علیه ظلمت و راهیان راه خدا و ائمه و معصومین که با ایثار و جهاد و بذل جان و مال خود وظیفه و دین خدا را به اسلام عزیز و قرآن ادا نمودند.

ایزدمنان را شکر می گذارم که پس از گذشت چهار سال و نیم از جنگ تحمیلی سعادت و توفیق حضور در جبهه های حق علیه باطل را نصیب ما فرمود تا بتوانیم در این دانشگاه الهی بر تزکیه نفس و تهذیب اخلاق خود بیفزائیم و به پروردگار خویش نزدیکتر شویم چون نزدیک عملیات پیروزمندانه لشکریان اسلام علیه قوای کفر صدامی است و سعادت شرکت در این عملیات نصیب ما گشته است بر این شدم که وصیت نامه خود را بنویسم.

عزیزان باید توجه داشته باشند که هدف از جنگ بین ما و قوای متخاصم عراق چیست و با نگرش از ابتدای خلقت بشر در می یابیم که همواره بین دو جناح بوده است، بین حق علیه باطل که همان ابتدا بین هابیل و قابیل در افتاد و در زمانهای بعد بین ابراهیم و نمرود، موسی و فرعون، حضرت محمد (ص) و ابوسفیان و بت پرستان و بین حسین (ع) و یزید و بقیه ائمه معصومین و خلفای جبار زمانشان و سپس بین روحانیون عالی قدر و حکام خود فروخته و این زمان که جلوه خدا در کشور ما جلوه گر شد و کشور تحت ولایت فقیه قرار گرفت جناح باطل بر حق تاخت و خواست که حق را نابود کند و صدای مظلومین و محرومین را برای به سلطه در آوردن در نطفه خفه کند.

ولی از آنجائی که خداوند یار مسلمین است جناح باطل شکست خورده و در حال اضمحلال است. به قول امام ما همواره پیروز خواهیم بود. چه کشته شویم و چه بکشیم و تا سلاح در دست ما است و توان داریم باید با کفار ستیز کنیم و سلاح دیگر خون سرخ است که خود اسحله برنده تر از سلاح مادی است چون خون بر شمشیر پیروز است و آخرین سلاح امام حسین (ع) خون بود که بکار گرفت. الها و معبودا ما خون سرخ را بر خفت و خواری و ننگ ترجیح می دهیم، خود می دانی که ما عاشقانه بسویت شتافتیم، می خواهیم چون شمع بسوزیم و روشنائی بخش راه بقیه باشیم و قلب ما مملو از عشق تو و رسیدن به وصال تو و قرب و جوار رحمت توست و نشستن در سفره بهشت توست.

الها! پروردگارا! ستایش از آن توست که قلب ما را از دنیا و مادیات گسستی و بخود پیوسته ای و روح ما را بسوی خودت به پرواز در آوردی.

الها! سینه ها از عشق تو می سوزد و از دور از فراغ تو دیدگان اشکبار است ما جز تو تکیه گاه و معبودی نداریم، هر چه داریم از تو داریم و اکنون مشتاقیم که برای شکرگزاری از این همه الطاف و نعمتهای بیکران تو جان خود را در راهت فدا کنیم.

معبودا! ما بر سر عهد و پیمان خود با حضرتت که روز اول بستیم هستیم و از تو می خواهیم که قلب ما محکم و استوار گردانی و ما را در جهاد و شهادت خالص و بی ریا گردانی و شوق لقایت و دیدارت را در قلب ما شعله ور گردانی و هر لحظه ما را بسوی خود نزدیکتر گردانی.

بارالهی! اکنون حاضریم که خون ناقابل خود را نثارت کنیم و آرزو داشتم که با خون خود وضو بگیرم و در خون خود غوطه ور شوم و نماز عشق به پای دارم.

معبودا! من بنده خوار و ذلیل و ضعیف در نزد تو هستم و یک بینهایت کوچک در مقابل بینهایت بزرگ که [] قیاس نیست. و تو تا کنون حاجات و درخواستهای ما را برآوردی بپذیری و ما را بیش از این در انتظار وصالت منتظر نگذاری چون ما این دنیای مادی را که پر از مکر، حلیه، فساد و نیرنگ است در ازای شهادت و آخرت بتو فروختیم و تو خوب خریداری هستی.

بارالها! اماممان را برای امت ایران و مسلمین و محرومین جهان برای همیشه نگهدار. رزمندگان اسلام را پیروزی نهائی مرحمت فرما در خاتمه از کلیه برادران و خواهرانم طلب رضایت می کنم و امیدوارم که همگی و خصوصاً خانواده ام مرا عفو فرمایند.

و من از کسی نارضایتی نداشته و ندارم چون قلب ما جای کینه و بغض و حسد نبوده و نیست و از تمامی مردم که با اخلاص و ایثار در راه خدا به انقلاب و اسلام کمک می کنند رضایت کامل دارم و امیدوارم کمک خود را به انقلاب بیشتر کنند و امام و رزمندگان را دعا کنند و از خانواده ام می خواهم که روحیه خود را حفظ نموده و از شهادت من شادمان باشند و به شهادت من افتخار کنند چون ما نزد خدای خود هستیم و خوشحالیم و با گریه و زاری دشمنان را شاد نکنید.

پدر و مادر عزیزم! شاهد زحمات بی دریغ و شبانه روزی شما بودم و زحمات زیادی را که برایم کشیدید می دانم ولی ما امانت خدا در دست شما بودیم و هم اکنون خداوند خواست که امانت خود را بگیرد ما متعلق به خدائیم و امروز اسلام عزیز، ما را به یاری می طلبد امیدوارم که برادران راه شهدا را ادامه بدهند و اسلحه به زمین افتاده شهدا را بر گیرند تا فتنه را در جهان دفع نمایند. طبق آیه شریفه قرآن و قاتلوهم حتی لاتکونه فتنه و اسلام خدائی را به تمامی جهان گسترش دهند.

علاقه زیادی دارم که در گلزار شهدای تنکابن دفن شوم و پیش شهدای عزیزمان باشم ولی در این باره اختیار با خانواده ام می باشد. به امید نابودی کفار و مشرکین و منافقین و استکبار جهانی و نابودی قوای کفر صدامی و پیروزی نهائی رزمندگان اسلام در جبهه ها و طول عمر و سلامتی امام امت و به اهتزاز در آوردن پرچم اسلامی در سراسر گیتی.

 

رزمنده کوچک اسلام

محمد رضا اوجانی 7/12/1363

.