نام پدر : حبیب الله
تاریخ تولد :1347/05/12
تاریخ شهادت : 1367/02/21
محل شهادت : اروندکنار

وصیت نامه

*وصیت نامه شهید حسن نجفی اطربی*

 

بسمه تعالی

تهنو و تدعو الی سیلم و انتم اعلون .... سوره محمد (ص)

پس شما ای اهل ایمان در کار دین سستی روا مدارید و از ترس جنگ کافران را به صلح دعوت کنید

شما بر کافران غالب و بلند مقام خواهید بود، و خدا با شماست و از ثواب اعمال شما هیچ نمی کاهد

به نام خدا و به نام او که به ما جان داد تا فدای اسلام عزیزمان سازیم. به نام او که هدف و مقصود من است معبودا، خالقا، پروردگارا، در هر دم و در هر لحظه لحظه زندگیم به یادت بودم در دم مرگ به یادم باش که بی تو هیچ و پوچم.

سلام بر روح خدا که بر پیکر مرده ی ما جان داد، سلام بر این قامت ایستاده در مقابل ظلم و جور جباران و ستمگران سلام بر ولی فقیه یاور مسلمین و مستضعفین و درود بر روحانیت مسئول و متعهد این پرچم داران مبارزه علیه شرک و نفاق شما ای وارثان خون شهدا هرگز از مبارزه بر ندارید و تا در جهان مظلومی هست، با ظلم بجنگید و تمام دشمنان اسلام و انسانیت را به زباله دان تاریخ بفرستید. شما ای وارثان خون شهدا، مبادا امام را تنها بگذارید و یا از خطش منحرف شوید، که جدا شدن از امام و متکی شدن به هر خطی جز خط ولایت فقیه جدا شدن از سرچشمه توحید است.

برادران و خواهران، به این حدیث شریف «اوصیکم بتقوی الله و نظم امرکم» جامه ی عمل بپوشانید و برای تحقق این هدف تا می توانید به بسیج مستضعفین بپیوندید. از شما می خواهم که امام را که اسلام مجسم است یاری کنید، و هر وقت نهال آبرومند اسلام احتیاج به آبیاری داشت با خون پاکتان سیرابش نمائید. مبادا سستی کنید که مورد مواخذه قرار خواهید گرفت.
مادرم و خواهرانم در مرگم اشک مریزید بلکه زینب وار به پا خیزید و با یزیدیان بستیزید و پیام انقلاب اسلامی که همان پیام خون شهید است به تمام جهانیان برسانید، و از شهادتم به نفع اسلام و انقلاب بهره برداری کنید.

بارالها، ما را زندگی علی وار و مرگ علی گونه، و برخواستن علی گونه عنایت فرما. پدرم و برادرم را ببوسید تا بار دیگر صورتم با صورت شما تماس پیدا کند تا بی مهری و بی محبتی که به شما کردم مرا ببخشید.

پدر و مادرم، خواهرم و برادرم خلاصه اینکه در این مدت کوتاهی که با هم بودیم هرقدر از من بدی دیدید به بزرگیتان مرا ببخشید و عفر نمائید.

ضمناً هنگام مرگم و دفنم برادرزاده ام هادی آقا را بیاورید تا مرا ببوسد چون خیلی مهر و علاقه به او داشتم و هیچ وقت یادش از دلم بیرون نمی رود و در خاتمه وصیت می کنم که مرا در کنار دیگر شهدای این روستا دفن نمائید و اگر مفقود الجسد شدم لباسم را تشعیع بکنید، تا شاید دل مادرم آرام بگیرد.

و اگر شهید شدم، فقط یک آرزو داشتم و آن این بود که من هم به مثل دیگر دوستانم داماد بشوم و اگر شهید شدم در هفتمین روز شهادتم حجله ی عروسی به مثل حجله ی حضرت قاسم تهیه بگیرید. در ضمن از امام جمعه محترم شهرستان نکا حجت الاسلام بیانی می خواهم که، سلام مرا به امام امت برساند.

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

20/2/1367