*وصیت نامه شهید ایرج نجفی*
بسمه تعالي
اَم حَسِبتُم اَن تَدخُلوا وَ لَمّا يُعَلمُهُ الله الَّذينَ جاهَدوا مِنكُم و َيُعَلم الصابرين
گمان مكنيد به بهشت داخل خواهيد شد بدون آنكه خدا امتحان كند و آنان كه جهاد در راه دين كرده و آنها كه در سختيها صبر و مقاومت كنند مقامشان را بر عالمي معلوم گرداند.
مهدي جان، مولا جان! يك عمر صدايت زدم امّا لياقت ديدارت را نداشتم. امّا نااميد نيستم. به اين اميد گام در راه ميگذارم كه در آخرين لحظه مرگم جمال دلربايت را ببينم و چه خوش است كه ولو يك لحظه انسان معشوق خود را ببيند. به قرآن زياد توجه كنيد. راضي نشويد كه در روز قيامت، قرآن در حضور خدا از ما شكايت كند. هر روز لااقل چند آيه بخوانيد به شما باد نماز، نماز، نماز بر شما باد نماز شب. «اَلا بِذِكرالله تَطمَئِنَ القُلوب » متوجه و آگاه باشيد كه با ياد خدا دلها آرامش پيدا ميكند و رسيدن خود را با خدا قطع نكنيد و هيچگاه نااميد نباشيد.
به نام خداوند، به نام خداوندي كه عقل به ما داد تا بتوانيم فكر كنيم و راه راست را پيدا كنيم. به ما توانايي داد تا بتوانيم با توانايي خودمان بر ضد مستكبران و از خدا بيخبران قيام كنيم و آنها را نابود كنيم و حال از خدا ميخواهم تا بيشتر به ما عقل بدهد و بيشتر به ما توانايي بدهد تا بهتر في سبيلالله انجام وظيفه كنيم. إنشاءالله. من حرفي، صحبت كوتاهي با برادران و خواهران مسلمان ايران دارم. هر چند كه من خيلي خيلي كوچكتر از آن هستم كه براي ديگران حرفي بزنم. اي برادران! جبهه يك دانشگاهي است مثل يك كارخانه انسانسازي لذا از برادران تقاضا دارم به جبهه بيايند. و امّا خواهران اينكه اي خواهران عزيز و ايثارگر با اجتماع خود در بسيج خواهران و ارگانهاي انقلابي مشت محكمي بر دهان آمريكا بكوبيد. با اجتماع خود در كمك كردن به جبهه مشت محكمي بر دهان ابرقدرتها بزنيد. با اجتماع خود در مسجد و مكانهاي مقدس براي كليه برادران در جبهه غذا و مواد غذايي و پوشاك تهيه كرده و مشت محكمي بر دهان صدام بزنيد إنشاءالله. من واقعاً و قلباً خجل هستم چون من نتوانستم به سهم خودم راه كربلا و قدس را باز كنم و اميدوارم كه مرا ببخشيد. من اميدوارم كه هر برادري و خواهري كه از من خلافي ديد و مشاهده كرده است، مرا حلال كند و مرا ببخشد إنشاءالله و ديگر اينكه از كليه هموطنان خواستارم در هر لحظه براي امام دعا كنند كه خداوند متعال طول عمر براي ايشان قرار دهد و ديگر اينكه دعا كنند. دعا كنند امام زمان هرچه سريعتر و زودتر فرج كند و تا هرچه زودتر و سريعتر سپاه اسلام در سراسر جهان پيروز شوند إنشاءالله. و اما صحبتي با خانوادهام و پدرم، اگر من شهيد شدم، هرچند كه من لياقت شهيد شدن را ندارم و گنهكارم ولي با اين حال ناراحت نباشيد. پدرجان! حلالم كن اگر از اول زندگيام تا به حال خلافي از من سر زده و موجب ناراحتي شما شدهام، مرا حلال كن زيرا نميخواهم عاق والدين شوم.
امّا مادر بزرگم، اي مادر! از اول زندگيام تا به حال ميخواستم حرفي به شما بزنم ولي خجل بودم و آن اينكه اگر موقعي ناراحتي ميكردم يا بلند صحبت كردم، خدا شاهد است تا چند ساعت ناراحت بودم و بعد خجالتزده بودم كه بيايم اعتراف كنم. مادرم! حلالم كن اگر خلافي انجام ميدادم از روي ناداني بود. مادر بزرگم به خداوندي خدا قسم كه تو را بهتر از همه دوست دارم. غير از خدا مادرم اميدوارم كه مرا حلال كني و اگر من شهيد شدم، ناراحت نباشي و گريه نكني بايد افتخار كني كه پسري در راه خدا دادي. إنشاءالله وليم امامم است.
و امّا برادرانم! اگر من شهيد شدم، ناراحت نباشيد و افتخار كنيد. و شما را به خدا سوگند ميدهم حلالم كنيد و من هم اگر شهيد شدم، به خدا راهي جز راه امامانم و رهبرم نرفتم و درصورت شهيد شدنم در گلستان شهداي عباسآباد (زيارتور) دفن كنيد و لباسهايم و چيزهاي ديگرم را به جبهه بفرستيد و مقدار پولي كه در بانك دارم، بين فقرا و كمك براي جبهه بدهيد. ولي بنياد شهيد بدانيد كسي فردا از فاميل يا كس ديگر يا پدرم كه اينكار را نميكند نيايد بگويد چيزي به من كمك كنيد. در پايان درود برسد راه حق و آزادي.
خدايا! خدايا! تا انقلاب مهدي، خميني را نگهدار.
در ضمن هيچ كس درباره شهادتم نيايد هيچگونه تقاضايي داشته باشد چون تنها وليام امام و وكيلام سپاه است.