نام پدر : عبدالله
تاریخ تولد :1344/06/01
تاریخ شهادت : 1364/05/12
محل شهادت : هورالعظیم

زندگی نامه

شهيد «ولي­ الله نبي­ زاده»

نام پدر: عبدالله

«چند باری كه به جبهه ­رفت، وقتی تا بيرون در با او مي­رفتم، پشت‌سرش را نگاه نمي‌کرد. اما در آخرين اعزامش و هنگام رفتن، او از بيرون در نگاهي به پشت‌سرش انداخت؛ بعد خداحافظي كرد و رفت؛ و ديگر برنگشت.»

ردّ پاي دل‌گفته­ هاي «سكينه»، ما را به نخستين روز از شهریور 1344 مي­برد. آن­گاه كه چهارمين ثمره زندگي او و «عبدالله»، قدم به كاشانه­شان در «نور» نهاد.

سال­هاي ابتدائي تحصيلي «ولي­ الله»، در دبستان «كوروش كبير» زادگاهش سپري شد. سپس، با طي دوره راهنمائي در مدرسه «شهيد ناطق­ نوري» فعلی، تحصيلاتش را تا پايه اوّل متوسطه در دبيرستان «شهيد بهشتي» فعلی نور ادامه داد.

«محمد» به تقیدات برادرش، این‌گونه اشاره می‌کند: «در هیئت قرآنی مسجدجامع حضور داشت. علاوه بر آن، با حضور در نماز جمعه، ما را نیز با خود می‌برد. ما هم که برادر کوچکش بودیم، همراهش می‌رفتیم.»

«حسین» نیز، درباره برادرش می‌گوید: «اگر به کسی ده تومان بدهکار بود، خودش را ملزم می‌کرد که بدهی‌اش را به او بدهد. علاوه بر آن، سعی داشت که به افراد فقیر نیز کمک کند.»

او در 27/07/1360 در كِسوت بسيجي، راهی جبهه مريوان شد و به‌عنوان تك­تيرانداز، اوّلين نبرد جنگي خود را تجربه كرد.

در 14/8/1363، هم‌زمان با پوشيدن جامه پاسداري، با سِمَت سكّاندار، رهسپار هورالعظيم شد. او در سمت فرماندهی دسته نیز، خدمات ارزشمندی از خود به یادگار گذاشت.

و در نهايت، ولی‌الله در 12 اسفند 1364، در جبهه هورالعظیم، شربت شيرين شهادت را نوشيد. پیکرش با همراهي اهالي نور، در گلزار شهداي «مسجدجامع» اين شهر آرام گرفت.

مادر، در روايتي دیگر از فرزندش می‌گوید: «مي­گفت: مادر! اگر شهيد شدم، گريه نكن. من ناراحت مي­شوم. مثل حضرت زهرا(س) و حضرت زينب(س) باش. ببين آن­ها چقدر شهيد داده­ اند!؟» 


وصیت نامه

*وصیت نامه شهید ولی الله نبی زاده*

 

 

بسمه تعالی

 

با سلام به آقا امام زمان (عج) و نائب بر حقش خمینی بت شکن که با یاری خداوند توانست به این ملت جان و روحی تازه بدهد و توانست ملتی را تربیت کند که حاضر است در راه اسلام و قرآن جان خود را اهداء نماید و با سلام به تمامی رزمندگان و خانواده های عزیز سلام بر همه شما عزیزان می بخشید این بنده خطاکار خدا را، اگر ناراحتی برای شما پیش آوردم راضی به غمگین بودن هیچ کدامتان نیستم .

ای بندگان خدا! از سوی خدا آمدیم و باید روزی همه بسوی او بازگردیم . آیا شما راضی هستید با مرگ سیاه و بار سنگین گناه از دنیا که منزل و محل عبور است بروم؟ مگر شما سعادت مرا نمی خواهید مگر راستگو تر از خدا کسی را سراغ دارید که می گوید ما جانهای شما را می خریم و شما را به بهشت وارد می کنیم ما هنوز لیاقت معامله با خدا را پیدا نکرده ایم که هنوز در دنیا هستیم . اما اگر این سعادت بزرگ را پیدا کردم دوست دارم با خوشحالی به این رجعت سرخ به سوی خدا بروم و با ناراحتی و غمگین بودنتان روحم را غمگین مکنید که اگر لیاقت پیدا کرده باشم . پاک از آلودگیها و ظاهر به سوی خدا هجرت کردم.

وصیت من به پدر و مادرم و امت شهید پرور این که مطیع امر ولایت فقیه باشید و به فرموده رهبرمان گوش دهید و همان طور که شعار می دهید که ما اهل کوفه نیستیم نگذارید امام تنها بماند با یاری خداوند، به یاری اماممان بر خیزید و هیچ وقت اماممان را تنها نگذارید که با تنها ماندن امام اسلام تنها می ماند به آن کسانی که می گویند من به زور یا با بی میلی به جبهه آمدم بگوئید که من آگاهانه در این راه قدم گذاشتم و امیدوارم این کار من مورد پسند خداوند باشد. تقاضا دارم همچنان در صحنه باشید تا انقلاب به پیروزی نهائی برسد و همیشه برای طول عمر امام زمان (عج) و پیروزی رزمندگان و صبور بودن خانواده های شهدا در قبال مصیبت وارده دعا کنید که انشاء الله دعاهایتان مورد قبول خداوند واقع شود.

پدرم و مادرم دوست دارم همچون شهدای گمنام و چون مولا علی (ع) با فرقی شکافته و مانند حسین (ع) با لبی تشنه بمیرم از شما امت شهید پرور می خواهم همچون مولا علی (ع) در برابر ظلم بی تفاوت نبوده همواره طرفدار عدالت باشید .

بیاری خدا و مهدی، امام زمان (عج) و نایبش امام خمینی هجومی گسترده بر کفر جهانی خواهد شد و اگر خدا بخواهد من هم به عنوان یک بنده حقیر خدا در این حمله شرکت خواهم داشت . انشاء الله اسلام و مومنین پیروز خواهند شد .

شما هم در این پیروزی مثل همه پدرها و مادرهای شهید داده شاد و خوشحال باشید و همواره امت مسلمان! آنرا جشن بگیرید .

به امید فتح کربلا ، خدایا! خدایا! تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار. الهی آمین

جنگ جنک تا رفع فتنه در عالم

شب شنبه ساعت 8 شب

هویزه

مورخه 21/12/63

ولی الله نبی زاده

امضا