نام پدر : محمد علی
تاریخ تولد :1342/04/23
تاریخ شهادت : 1363/12/24
محل شهادت : هورالعظیم

وصیت نامه

*وصیتنامه شهید بهرام (رضا) نارنج جعفری*

 

بسم الله الرحمن الرحیم

لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم

 

یا ایها الذین امنوا اذا لقیتم فاثبتو او اذکروا الله کبیرا لعلکم تفلحون

ای کسانی که ایمان آوردید هرگاه با فوجی از دشمن مقابل شدید پایداری کنید و خدا را پیوسته به یاد آورید باشد که پیروز و فاتح گردید . (انفال 48)

با سلام به محضر مقدس آقا امام زمان حجه بن الحسنه (عج) و نائب برحقش قلب تپنده مسلمین کرومین جهان ، خورشید جماران خمینی روح الله و با سلام به شهیدان راه حسین امتی که برای نابودی کفر جهانی و برقراری پرچم عدل الهی از جان و مال و زن و فرزند و از کانون گرم خانواده خود گذشته و به یاری حسین زمان شتافتند و دست رد به سینه تمامی قابیلیان زمان و جنود شیطان زدند .

و سلام به خانواده عزیزم که ندای حق طلبانه و مظلومانه رهبر عزیز را لبیک گفت و به اندازه قطره ای از اقیانوس به وظیفه شرعی خود برای حفظ اسلام جامعه عمل پوشید و شرافت خود را در پیشگاه خداوند تبارک و تعالی حفظ کرد .

بار خدایا! این ملتی که تو را صدا می زننند و در راه رضای تو قدم برمی دارند ، صبر و استواری عنایت بفرما و ملت ما را ثابت قدم بدار و ما را برای شکست کافران یاری فرما .

الهم اجعلتی من جندک فان جندک هم العالبون.

الهم اجعلتی من حزبک فان حزبک هم المغلبون .

الهم اجعلتی من اولیائک فان اولیائک خوف علیهم و لا هم یحزنون.

پس خدای را که نعمتی عظیم عظیم همچون رهبر کبیر انقلاب به ملت ایران دانست رهبری که نائب مستقیم امام زمان است رهبری که با از دست دادن بهترین فرزندان و یاران خود که هر یک چراغ فروزانی برای ملل مسلمان جهان امامی که توانست یک جامعه غرق در فساد را جامعه ای که از خدا قرآن و اسلام هیچ خبر نداشت هدایت کند و از منجلاب تمدن کثیف غرب نجات دهد داد و می رود تا این طوفان الهی و اسلامی به فرماندهی کل امام زمان جهانگیر شود . ( انشاء الله)

( و خوشا به سعادت کسانی که در این میدان آزمایش از جنود الله باشند ، حزب خدا ، دوستان خدا باشند .) شکر و سپاس خدائی را که در این حقیر و شعیف لطفی بزرگ عنایت فرمود و نعمت عظیم جهاد با کفر را نصیبم کرد تا بار و نگر با عشق تمام و آرزوی همیشگی خود عازم جبهه حق علیه کفر جهانی شوم و با نابود کردن لشکر شیطان بتوانم دین خود را نسبت به مکتبم و انقلاب و امت شهید پرور انجام وظیفه کرده باشم .

من که در دوران حیاتم نتوانستم خدمتگزار خوبی برای اسلام و انقلاب باشم شاید با ریختن خونم بتوانم خدمت اندکی برای رضای خدا به مکتبم انجام دهم.

سلام مرا به رهبرم برسانید و بگوئید که این سرباز کوچک شما ندای هل من ناصرا ینصرنی تو را شنید و به ندای جدت حسین (ع) و به فریاد حق طلبان و مظلومانت لبیک گفت و تا آخرین قطره خون خود فریاد الله اکبر خمینی رهبر بر لبانم جاری بود .

به رهبرم بگوئی اگر چه دشمن زبون و بیچاره توانست این جسم بی ارزش و مادی مرا بگیرد ولی هرگز نتوانست قلب و روح مرا از عشق به امام که سراسر عشق ایمان ، ایثار ، شهادت است از هم جدا کند .

« مرگ با عزت بهتر از زندگی ننگین است. »

سخنی چند با امت شهید پرور رامسر :

یا ایها الذین امنوا استعینو بالصبر و الصلوه ان الله الصابرین .

ای اهل ایمان در پیشرفت کار خود صبر و مقاومت پیشه کنید و بذکر خدا توسل جوئید که خدا یاور صابران است . (آیه 154 سوره بقره)

مردم شهید پرور رامسر! این حقیر نمی دانم با چه زبانی از شما رهروان راه حسین که همه جا همگام رهبر بودید و هستید و خواهید بود تشکر کنم و امتی این زبان گویای ایثارگریها و فداکاریهای شما نیست و نمی دانم چگونه دین خود را نسبت به دینم و ملتم ادا کنم . خدایا این خدمت ناچیز را از ما قبول بفرما .

امت حزب الله و بزرگوار البته من کوچکتر از آن هستم که برای شما پیامی بدهم و از اینکه وقت گرانقدر شما را می گیرم مرا ببخشید . سعی شما در این باشد اسلام را آنچنان که امام می خواهد آشنا شوید . مهمتر به آن عمل کنید فرزندنتان را با علوم اسلامی و قرآن آشنا و آنها را برای خدمت به اسلام به حوزه های علمیه بفرستید جوانانتان را با علوم اسلامی و قرآن آشنا و آنها را برای خدمت به اسلام به حوزه های علمیه بفرستید جوانانتان را مسلمان رساله ای و تابع ولایت فقیه تربیت نمائید جوانان حزب الله درس بخوانند در سنگر مدرسه هم با دشمن ضد خدا مبارزه کنید . دانشگاهها را آباد فرهنگ تشیع علومی را زنده و احیاء کنید چون با فرهنگ اصیل اسلامی ، انقلاب ما خودکفا و غنی می شود و اینجانب که انقلاب هیچ گونه صدمه ای چه از داخل و چه از خارج نمی بیند . با هم برادر باشید ، آخرت برادری را در میان هم احیاء و زندگی روزمره خود را با برخوردها و رفتارها و کردارهایتان یک دانشگاه کشوری بسازید و تمام فکر و نیرو و وقت خود را برای نابودی کفر جهانی و برقراری پرچم عدل الهی به کار ببرید تا تمام شهدا و امام زمان از ما خشنود و راضی شوند .

فاذکرونی اذکرکم و اشکر و الی و لا تفکرون .

پس مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم و سپس شکر نعمت من بجای آورید و کفران نعمت نکنید .

ملت بزرگ و سروران گرامی! در همه حال به یاد خدا باشید و تمام کارهایتان برای خدا باشد دافعه و جاذبه تان برای رضای خدا باشد دوست داشتن و دشمن داشتن شما برای خدا باشد نکند زمانی هوای نفس دخالت کند در باطن شما و تمام زحمتهای شما را به باد فنا دهید .

و شکر خدا کنید که بار دیگر بعد از 1400 سال کربلای حسین (ع) را زنده کردید و مهمتر آنکه خدمتگزاران راه او هستید . نشود زمانی خدای ناکرده کفران نعمت کنید ، نعمتهای را که خداوند تبارک و تعالی برای شما ملت فداکار ارزانی داشته تا شکری کنید . توجه داشته باشید نعمتی همچون رهبر کبیر انقلاب با این همه فداکاری و از خود گذشتگی که خود را خدمتگزار شما نیز می داند نکند او را تنها بگذارید . نعمتهای همچون استقلال ، حفظ ناموس ، خودشناسی و خداشناسی ف وحدت بین همدیگر و پیروری از آمدن از آن تمدن کثیف و شرک آلوده غرب ، به نزد خدا نیست خدا سوگند اگر این رهبر عزیز و وارث حسین را تنها بگذارید و قدر این نعمتها را ندانید علاوه بر اینکه شهدا از شما ناراحت می شوند بلکه خداوند سبحان نیز عذاب دردناکی در پیش روی شما می نهد که دوزخ به منزلگاهی است .

سخنان گوهربار امام عزیز را آویزه گوش خود قرار دهید و بالاتر اینکه جامعه عمل بپوشانید امروز مردم ایران و شاید مردم جهان در معرفی امتحان الهی قرار گرفته اند .

به خصوص خانواده هایی که پیش قدم شدند و قربانی هم دادند ، و خوشا به سعادت کسانی که به ندای مظلومانه ابراهیم زمانه لبیک گفته و اینان هستند و رستگاران درگاه در گناه خداوند مهربان .

سروران گرامی سعی کنید که همیشه راهنما و چراغ خوبی برای انقلاب خود باشید ، اگر هستند جوانانی که منحرفند و تا این زمان انقلاب را درک نکردند از خود دور نکنید هر کسی دیر یا زود به اشتباه خود پی می برد منتها به هدایت پدرانه و مادرانه شما احتیاج دارند .

کوشش داشته باشید تا با رفتار و اخلاق اسلامی خود اسلام واقعی را به اینها نشان دهید تلاش کنید با دادن شناخت واقعی انقلاب و اسلام محمدی (ص) به این جوانان اینها را از دست اجانب شرق و غرب از چنگال شیاطین و دشمنان خدا نجات دهید که این بزرگترین خدمت در راه خداست .

به همرزمانم بگوئید که اسلحه آتشین مرا بگیرند و راه سرخ حسینیان زمانشان را ادامه دهند تا امام زمان پرچم این انقلاب را از دست امام امت گرفته و در تمام جهان شعار لا اله الا الله را به اهتزاز درآورد .

انشاء الله .

و اما سخنی چند با برادران و خواهران گرامی :

ضمن عرض سلام به این برادران و خواهران با کسب اجازه از ملت شریف حرب الله خواستم وظیفه شرعی خود را انجام داده باشم و به عنوان یک مسلمان امر به معروف را به جا بیاورم .

دوستانی که وابسته به گروههای به ظاهر مترقی هستند و خود را وابسته و مطیع به آنها می دانید بیائید برای یک بار هم که شد ، کلاه خود را قاضی کنید و واقعیتهای این انقلاب را از دور بنگرید تا همه چیز برای شما بطور صحیح آشکار شود ببینید واقعاً چه کسانی حامی انقلابند و دشمنان انقلاب چه کسانی هستند .

درست 5 سال از انقلاب اسلامی می گذرد ، د راین مدت کوتاه 5 سال ابر قدرت و جنایتکار شرق و غرب چه توطئه ها که نکردند تمام نیرو و وقت و همه چیز خود را صرف کردند تا این انقلاب را از بین ببرند و نگذارند که به گوش ملل محروم جهان برسد . نتوانستند و نخواهند توانست از طریق شیعه و سنی وارد شوند اما وحدت و یکپارچگی بیشتر شد . از راه کودتاهای نظامی جلو آمدند  کودتای نو خواستند که در خفه شد . درآوردند از گنبد ، بندر انزلی ، آذربایجان ف جنگلهای شمال وارد شدند تا امنیت را از بین ببرند و سرانجام انقلاب راه امام با مقاومت مستقیم امت حزب الله روبرو شدند از راه ترور بهترین فرزندان انقلاب شهدای محراب ، 7 تیر ، 8 شهریور که هر یک چراغی روشن بودند برای انقلاب و کشتار مردم بی گناه و کودکان معصوم خواستند مردم را وحشت زده کنند که این مردم بیدار و پیرو خط امام سینه های پاک خود را بیشتر سیر گلوله های آمریکائی کردند این هم نشد و سرانجام از راه جنگ ایران با ابرقدرتهای شرق و غرب و تمامی جنایتکاران و مزدورانشان را به راه انداختند و خواستند این کاروان اسلامی را تارو مار کنند ولی از این هم سودی نبرند و خودشان به دست و پای ایران اسلامی افتادند تا ایران صلح را قبول کند . ( چه جالب اول جنگ تحمیلی و دوم صلح تحمیلی ) و توطئه های زیاد دیگری که خودتان در جریان هستید . ولی جنایتشان رنگ نداشت نتوانستند حتی یک لحظه این انقلاب عظیم را متوقف کنند .

آیا می دانید چرا ، به راستی تا به حال از خود سوال کردید که چرا نتوانسته این انقلاب و این نهضت را نتوانستند صدمه ای برسانند؟

آیا می دانید چرا در این جنگ تحمیلی که از طرف غارتگران شرق و غرب به نوکری دولتهای مرتجع غرب به ما تحمیل شد عراق و بالاتر از آن آمریکا رو به انزواست؟

آیا تا به حال به این فکر افتاده اید که چرا شیطان بزرگ با تمام تلاشهایش نتوانست به این انقلاب صدمه ای برساند . و ناچار و به اجبار تبعیت انقلاب و جمهوری اسلامی را اعتراف کند بله علت اصلی الهی بودن انقلاب می باشد دست خدا بالای سر این رهبر و ملت است امام زمان فرمانده کل این انقلاب می باشد .

دقت داشته باشید در این مدت 5 سال میزان چقدر وعده و قول به شما دادند که بله فردا یک هفته دیگر ، ماه آینده ، سه ماه دیگر ، عید امسال 7 سال آینده ف می آئیم و پیروز می شویم که چرا نشد چرا شکست خوردند و به زباله دانی تاریخ منزل کردند زیرا در جبهه باطل قرار دارند دست شیطان با اینها است . که قرآن نیز در سوره نساء آیه (52) می فرماید : اولئک الذین لعنهم الله و من یلقن الله فان تجدله نصیرا . ( این گروهند که خدا آنان را از لعنت کرد و هر که را خدا لعنت کند و از رحمت خود دور سازد دیگر هرگز کسی یاری او نتواند کرد.)

دوست عزیز! باز هم وقت دارید به آغوش گرم امام برگردید خداوند تبارک و تعالی توبه کنندگان واقعی را می پذیرد.پس این تعصبات خشک و تکبرات و غرور های کاذب را کنار بگزارید.خدمتگذار واقعی اسلام باشید .وقتی به اشتباهتان  پی بردید خجالت و سرشکستگی را کنار بگزارید و جدا برای امام و مسلمین خدمت کنید ت خداوند شما را بپذیرد.

البته فقط خواستم به عنون یک برادر کوچک تر و مسلمان تکلیفم را اتمام داده باشم و همکاری کرده باشم تا مورد خشم و عذاب الهی و ملت شهید پرور قرار نگیرد.

ربنا لا تؤخذنا  ان نسینا  او  اخطانا

بار پروردگارا! ما را بر آن چه به نادانی یا به خفا کرده ایم مواخذه مکن.

سخنی با خانوده بزرگوارم :

ضمن عرض سلام به خانوادۀ مهربانم امیدوارم مورد رحمتها و نعمت های خداوندی در دنیا و آخرت قرار گیرید و خداوند عبادات و خدمات شما به اسلام و انقلاب را قبول بفرمایید. انشاء الله .

مادر مهربانم! شما در زندگی برای من خیلی رنج و زحمت بخرج دادید. در دوران زندگیم برایم فرشته ای بودید جدا نمی دانم چگونه جبران زحمات شما را بکنم. مادر بزرگوارم من مدیون شما هستم زیر مرا یک مسلمان تربیت کردی مرا در زمانم سرباز حسین زمان پرورش دادی و تو مادر در پیش خداوند کریم خیلی ارزش داری مادر مهربانم! تو خدا و امام زمان را خوشحال کردی تو از آزمایش الهی سربلند و سرافراز بیرون آمدی سعادت بزرگی نصیبت شد چرا که امانتی را از خداوند بزرگ تحویل گرفتی و امانتدار خوبی بودی امانت خود را صحیح و سالم به خداوند تبارک و تعالی به صاحب الصلبین باز پس دادی.

خداوند انشاء الله شما مادر امین را با زینب کبری در آخرت محشور بگرداند مادر جان برایم ناراحتی نکن زیرا کشتن و کشته شدن هر دو برایمان پیروزی است اصلا شکست معنا ندارد. مادرم دعایم کن تا مرگم شهادت در راه خد باشد.

پدر گرامی ام! شما در دوران حیاتم یک معلم و مدیر واقعی بودید تربیت صحیح شما مرا به سوی الله هدایت کرد شما برای مسلمان بودن واقعی من خیلی رنج تحمل کردید. پدر جان این را باید اعتراف کنم که به هیچ طریقی نمی توانم خدمت و زحمات شما را جبران کنم اصلا زبانم لایق گفتن زحمات گرانبها و ارزشمند شا نیست خداوند شما پدر مهربان را با امام هشتم امام رضا(ع) در آخرت همنشین بگرداند پدر بزرگوارم اگر شهادت نصیبم شد و خداوند مرا به سوی خود خواند شما با صبرتان و شجاعت حمزه گونه خود برای نابودی دشمن خرجی و داخلی مهیا شوید . و از جانب من ناراحت نباشید زیرا آنچه یاران حسین(ع) انجام دادند فرزند تو نیز به عمل آورد و چه زیبا که راه راستی را پیمودند .

پدر جان! حقوقی را که از سپاه داشتم بعد از شهادتم دیگر نگیرید تا به بیت المال مسلمین زیاد شود و دولت بتواند بهتر کار کند زیرا اگر به خاطر مادیات بد من در شهر خود و با بهترین و راحت ترین زندگی را می کنم بدون اینکه خطری متوجه من شود . پس با این کار شایسته و بزرگت رضای خدا را به خود طلب کن تا در دنیا و آخرت سربلند باشی پدرجان مقدار پولی را که در باند دارم برای دفن و کفن من و کارهای دیگر مصرف کنید و بقیه اگر زیاد آمد به حساب 100 امام واریز کنید .

و شما برادر ارجمندم! برای من خیلی خدمت کردید در زندگی راهنمای من بودید سعی کنید در زندگی همیشه هادی و هدایت کننده جوانان باشید ، خداوند توفیق خدمت گذاری به اسلام و انقلاب به شما عنایت بفرماید .

و اما شما خواهران بزرگوار! نمی دانم چگونه پرستاریها و خدمتهای شما را جبران کنم فقط تنها چیزی که به شما می توانم هدیه کنم اینکه استوار و زینب گونه به راه خود ادامه دهید و یام رسان خون شهدا باشید و رسالت خود را زینب وار  و فاطمه گونه به گوش تمامی ملل جهان برسانید که ما بجز حق و یگانگی الله چیز دیگری بر زبان نداریم .

خانواده شریفم! از این پس مسئولیتهای شما و آزمایشهای شما در پیش خداوند تبارک و تعالی بیشتر می باشد که چه عالی و خوشایند می باشد که در همه حال خدمتگزار به اسلام  و انقلاب باشید مبادا بگوئید ما وظیفه خود را تمام کردیم نه ما در برابر شهدای بزرگ اسلام و انقلاب و در برابر مکتب اسلام که چراغ و راهنمای زندگی ما هستند به اندازه یک قطره از اقیانوس کاری انجام ندادیم . آنچه در توان دارید در راه خدا خدمت کنید و هرگز راضی به خدمت خود نشوید و همیشه بیاد خدا باشید .

از شما می خواهم مرا در بهشت زینبیه به خاک بسپارید و در موقع دفن روی یک پارچه کوچک (بسم الله الرحمن الرحیم ) بنویسید و روی سینه بگذارید سپس مرا دفن کنید .

در پایان چنین دعا می کنیم و از همه شما ملت بزرگ التماس دعا دارم .

خدایا! این نعمتی را که به ما ارزانی داشتی این رهبری که برایمان فرستادی و به یقین رسیده ایم که نائب مستقیم امام زمان است تا قیام آقا امام زمان (عج) شهدای مسلمین و محرومین ایران و جهان نگهدار .

خدایا! بار پروردگارا! ظهور آقا امام زمان را هر چه زودتر نزدیکتر بگردان .

پروردگارا! سپاه ما را از هر گونه تهمت ناروا محفوظ بدار .

بارالها! پرچم کفر در تمامی جهان نابود و پرچم اسلام را روی زمین احیاء بگردان .

خدایا! قلبهای ما امت حزب الله را نسبت به هم و امام عزیز نزدیکتر بگردان .

 

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته

خدایا! خدایا! تا انقلب مهدی خمینی را نگهدار

بهرام نارنج جعفری

 


زندگی نامه

شهيد بهرام نارنج­ جعفري

فرزند: محمّدعلي

«در 5 كيلومتري خرمشهر، همراه گروهي به ديدار رزمندگان رفته بوديم. شهيد «سليمان­نژاد» هم آن­جا بود. وقتي براي احوال­پرسي رفتم پيش «بهرام»، مرا پس زد. من ناراحت شدم و گريه كردم. شهيد سليمان­نژاد طرفم آمد و گفت: حتماً آقا بهرام براي اين كار دليل داشت! بعد از چند لحظه، بهرام نزد من آمد و گفت: چرا ناراحت هستي پدر؟ گفتم: از رفتار تو ناراحت شدم. گفت: چند پدر شهيد اين­جا هستند. اگر با من روبوسي كنيد، آن­ها ناراحت مي­شوند.»

به بهانه پدرانه­هاي «محمّدعلي» گذري مي­زنيم به تقويم زندگاني فرزند نيك­سيرتي كه در 3/4/1342 قدم به كاشانه او و «ربابه» گذاشت. كودكانه­هايش در كوي و برزن «نارنج­بن» از توابع رامسر طي شد و دامان پُرمهر پدر و مادري متديّن و زحمتكش.

بهرام با اتمام مقاطع ابتدايي و راهنمايي، موفق به اَخد ديپلم تجربي از دبيرستان «امام خميني» رامسر شد. تقيّدات و تعهّدات ديني وي را مي­توان با استناد به گفته برادرش، «بهمن»، چنين بيان كرد:

«بعد از پايان خدمت سربازي، مغازه پدرم را گرفتم و لوازم يدكي ماشين راه انداختم. قسمتي از مغازه، مستلزم كندن چاله بود. بهرام با همان سنّ كم گفت كه من كمكت مي­كنم. تابستان بود و ايّام ماه مبارك رمضان. روز اوّل حدود ساعت 11 تشنگي به من غلبه كرد و روزه­ام را شكستم، ولي او علي­رغم برخورداري از جثه ضعيف، روزه­اش را نگه داشت و به كندن چاله ادامه داد.»

او در ادامه، گذري مي­زند به فصل انقلاب زندگي برادر:

«زماني كه در شيراز بودم، براي ديدن­ام به آن­جا آمد. آن روز، يكي از شخصيت­هاي مذهبي، برنامه سخنراني داشت كه فاصله آن مكان تا خانه ما 6 كيلومتر بود. ساواكي­ها براي برهم­زدن مراسم آمده بودند. ما خواستيم برويم، امّا بهرام اصرار كرد كه بمانيم. در نهايت با دخالت ارتش، مردم متفرق شدند. در حال فرار كردن، افراد سالمند روي زمين مي­افتادند. او علي­رغم شنيدن صداي تير، مي­ايستاد و به آن­ها كمك مي­كرد.»

اين شير بچه مازندران در 1/12/1360 به عضويت سپاه درآمد و با تعهدي بيش از پيش به دفاع از دستاوردهاي انقلاب پرداخت. وي از 1/11/1362 الي 5/2/1363 در واحد اطلاعات – عمليات سپاه مريوان مشغول به خدمت شد. ناگفته نماند كه مدّتي در واحد اطلاعات – عمليات سپاه رامسر نيز حضور داشت. بهرام در سِمَت تك­تيرانداز گردان صاحب­الزمان و فرماندهي گروهان نيز خدمات بي­شاعبه­اي از خود به يادگار نهاد. سرانجام در 24 اسفند ماه سال 1363 در جزيره مجنون، جامه سرخ شهادت به تن پوشانيد و به خيل ياران شهيدش پيوست. پيكر پاك اين شهيد گرانقدر نيز در سال 1374 به آغوش خانواده بازگشت و با وداع همسرش، «زينب علي­پور»، در «بهشت زينبيه» رامسر به خاك سپرده شد.