نام پدر : آقا بزرگ
تاریخ تولد :1334/00/00
تاریخ شهادت : 1366/11/10
محل شهادت : دیوان دره

زندگی نامه

«فرم ثبت اطلاعات شهدای مازندران»

الف)تولد و کودکی :

1-نام و نام خانوادگی ، نام مستعار :

محمد نائیجی کیاکلایی

2-تاریخ و محل تولد و اتفاق خاص در زمان تولد:

 1334 - نورروستای لاویج- 3/7/1334

3- نام و شغل پدر :

 آقابزرگ

4- نام و شغل مادر:

 فاطمه علایی

5- تعداد فرزندان و فرزند چندم خانواده بود:

 8 فرزندشهیدفرزندپنجم می باشد

6- وضعیت زندگی از نظر اقتصادی و اعتقادی :

شهیددرخانوادهای مذهبی وکم درآمددیده به جهان گشود

7- تحصیل متفرقه قبل یا حین دبستان(مکتب ،کلاس قرآن ،حوزه علمیه نام فرد آموزش دهنده ):

ــــــــــــــــــــ

8- مهاجرت یا نقل مکان در دوران زندگی (اگر بود): ـــــــــــــ

 

ب)تحصیلات:

1- نام مدرسه و محل تحصیل در دوران دبستان :

 نورروستای لاویج

2- نام مدرسه و محل تحصیل راهنمایی :ـــــــــــــــــــ

3- نام مدرسه ، محل تحصیل و رشته ی تحصیلی دبیرستان : ـــــــــــــ

4- تحصیلات دانشگاهی ، رشته و نام دانشگاه : ـــــــــــــ

5- آیا در دوران تحصیل کار می کرد ؟،چه کاری و چه مدت :

 شهیدازهمان نوجوانی به کارکشاورزی وبه گفته خانواده به آرایشگری مشغول بود

6- سال، مقطع و علت ترک تحصیل :

به دلیل مشکلات مالی ترک تحصیل کرد

 

پ)سربازی :

1- خدمت سربازی :

 انجام داد

2- یگان اعزام کننده :

ارتش

 

3- سال اعزام و محل آموزش سربازی :

 ازتاریخ 15/7/53 الی 15/7/55

 

ت ) ازدواج :

1-وضعیت تاهل :

متاهل

2- نام همسر و تاریخ ازدواج :

جانجان اسماعیل زاده - 1355

3- تعداد و نام فرزند یا فرزندان (اگر داشت ):

 6 فرزند رقیه سکینه علی اکبر معصومه علی اصغر فاطمه

4- خلق و خو و رفتار با خانواده (زن و فرزند یا پدر و مادر ):

شهید با اعضای خانواده بسیار با محبت رفتار می کرد و خوش رو بود

ث)شغل شهید :

1- شغل رسمی و شغل فرعی :

کشاورزی از کودکی تا شهادت

2- نام سازمان یا نهاد یا شرکت : ـــــــــــــ

3-زمان استخدام و مسئولیت شغلی: ـــــــــــــ

ج) فعالیت های انقلابی :

1- وقایع با افرادی که باعث تأثیر گذاری بر شهید شدند : ـــــــــــــ

2- وقایعی که به تأثیر گذاری شهید بر فرد ، خانواده یا گروه اشاره دارد : ـــــــــــــ

3- نوع و محدوده ی جغرافیایی فعالیت های انقلابی :

 شهید اعلامیه های امام را در کوچه و خیابان پخش می کرد و به سخنرانی های امام گوش فرا می داد

4- زمان آغاز حضور در پایگاه (چه سنی یا چه سالی ؟) و نوع فعالیت در پایگاه : ــــــــــــ

5- اگر در درگیری ها و زد و خوردهای انقلابی و حزبی در انقلاب و بعد از آن حضور داشت ، با بیان اتفاق آورده شود : ـــــــــــــ

 

ح) سوابق جبهه :

1- حضور در جبهه :

حضور داشت.

2- تعداد تاریخ محل اعزام ها ، یگان اعزام کننده ، و منطقه یا مناطقی که اعزام شد :

نور سپاه دیواندره آفندی

3- مجموع مدت حضور در جبهه : ـــــــــــــ

4- مسئولیت در جبهه :

مسئول تدارکات محور

5- دفعات ، مکان و نحوه ی مجروح شدن :ـــــــــــــــــــ

6- عملیات یا مأموریتی که مجروح شد : ـــــــــــــــ

7- مکان ، زمان ، عملیات و نحوه ی شهادت :

غرب( دیواندره) 10/11/66 عملیات خط پدافندی اصابت خمپاره

8- تاریخ تشییع و محل خاکسپاری :

22/11/66 -گلزار شهدای ذکریا سلطان- روستای لاویج

ی) خاطرات یا ویژگی های بارز شهید:

1- شامل 3 خاطره از شهید در مقاطع مختلف زندگی از تولد تا شهادت و در صورت نداشتن خاطره ، ویژگی های شهید ( توجه : حتما راوی خاطره یا ویژگی باید معلوم باشد .)

 

فرزندشهید : پدرم قبل ازرفتنش به  سعی کردبه ماتیراندازی یادبدهد.باتفنگ بادی که خودش داشت وهنوزهم داریم. چون عقیده داشت بهترین ورزش تیراندازی وسوارکاری وشنا می باشد.

 

 


وصیت نامه

*وصیتنامه شهید محمد نائیجی*

 

 

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

این جانب محمد نائیجی بابت چند کلمه از ذکر وصیت این جانب دارم اول نام خدا شروع کردم و شروع خواهم کرد و دوم خداوند به ما عنایتی بفرما و تمام ملیمین جهان را سرافراز و سربلند گردان و این جنگ را به نفع اسلام و قرآن و خوشبختی و با روسفیدی حجت الله آقا امام زمان (عج) فرج الشریف عنایت گرداند و من یکی از وظیفه شرعی می دانستم و طبق سخنان گوهر بار مراجع تقلید آیت الله العظمی امام خمینی که بارها اشاره فرمودند در رابطه با جنگ جهاد کن که من سعادت نصیبم من شد که همزمان با کاروان حضرت محمد (ص) اول برج 1/6/1366 حرکت می کند و در همراه آن کاروان یک غلام کوچک در رابطه با لشکر محمد (ص) حرکت نمایم و من شش بچه دارم و یک همسر در اختیار من و جیره خوار این بنده می باشند که اول روزی را خدا می رساند ودوم با هر فرد باید با تلاش آن فرد باشد که یک سرپرست خانواده  تلاش کند تا بتواند زندگی و اموراتش را پیش ببرد و عرض زیادی ندارم و وصیت می کنم وکیلم برادرم حسین باشد وصیتم همسرم باشد و اختیار تام زندگیم را به سن تکلیف رسیده است پسرم علی اکبر به عهده بگیرد و شش فرزند دارم نام اول رقیه نام دومن سکینه سوم علی اکبر چهارم معصومها و نام پنجم علی اصغر و نام ششم فاطمه می باشد که اسم مادرم را انتخاب کرده ام و اسم مادر دو جهان که هم در دنیا و آخرت دو عالم باشد و دو هزار هشتصد تومان قرض در باند کشاورزی دارم سه و چهار هزار تومان در باند قرض الحسنه نور کار کردم و چهار هزار تومان و یک پنج هزار تومان در باند قرض الحسنه چمستان دارن و یک ده هزار تومان در تعاونی لاویج دارم که اگر هماهنگ برادران در مضیقه قرار گرفتند و این قرض را باید ادا کنند و اگر نیامدم ودیگر قرضی ندارم و اموالی که دارم یک آسیاب که آسیاب سنگ من که محمد رنجبر شریک می باشد که سه سال من در رابطه با کار آسیاب کارذ کردم و دستمزدی در بابت نگرفتم و کارخانه با همدیگر مشترک بودیم و خرج و کلیه تشکیلات و خودم دادم بر عهده ایشان نگذاشتم کلا مزد من را حساب کنند و حق او را به به او بدهند و پول سوخت نگرفتم و بابت فرد خرج را حساب کنند هر چه خودشان دوست داشتند عنایت کنند و در بابت کارخانه که اجاره که مغازه است هر چه خودشان دوست داشتند اجاره بدهند باز مانعی نیست اجاره بدهند که در مدت زمانی که ما ساختیم این جا هست یک مقدار چوبش با هم شریک بودیم و تخته هست و دورش زده است با هم شریک بودیم و حلب هم بود که کار من را حساب کنند بابت حلب طلب کار نیست و باید چیزی دستی هم بدهد و اگر باز خودش دوست نداشت آن سه سال کارگری من را مشترک با هم بودیم حساب کنند و هر چه خودش خواست که به انجام برسانند که از نظر تکالیف شرعی که سر او هم کلا و سر من هم کلا نرود . بعت یک موتور برق دارم که سیلندرش منزل برادر من قربان نائیجی می باشد و از برادرم حسین خواهش می کنم آن سر سیلندر را بگیرد و آن موتور برق را جمع کنند این موتور برق را بفروشند و خرج من و قرض من را بدهند و یک موتور سیکلت که دارم آماده است که فقط سیم گازش پاره شده در حدود 60 تا 70 تومان است که هر کدام خواست بخرد باز به قیمتی که می دانند و مکانیک تشخیص داد می توانند بفروشد و بایت قرض من را بدهد و خرج کنند برای بچه ها بعد یک چهل و یک عدد حلب برادرم اسدالله دادم نه پولش را داده نه حلب را بابت می خواهد پول بدهد به نرخ روز پولش را بدهد یا می خواهد حلبش را بدهد بچه های من بگیرد و بفروشند و خرج خانه شان 26 حلب آقای رمضان اسماعیلی به من بدهکار است و آن هم می خواهد پول بدهد به نرخ روز بدهد اگر دوست نداشت حلب را بدهد اگر بچه هایم می خواهند بفروشند بفروشند و خرج خانه شان را درآورند بابت نوارهایی که دارم در رابطه با اسلام گرفتم و در رابطه با قوانین اسلام گرفتم حرکت کردم بیشترین تمام اینها که می بینید مذهبی هستند سخنرانی و نوحه خوانی است نوحه خوانی و سینه زنی می باشد و در رابطه با تکالیف شرعی است اگر من این نوارها را گرفتم و به این بلندگو زدم و ستاد تبلیغاتی که داشتم چند سال اینجا اکثر رمضان که این جا بودم و بودم تا زمانی که من یادم هست وظیفه دینی من بود و از هیچ کس توقعی نداشتم یک ریال نگرفتم و نخواهم گرفت و انجام نخواهم داد به خاطر مسئولیت شرعی که بر گردن بود داشتم پشت بلندگو سخنرانی می کردم اذان می گفتم برادرها می شنیدند شاید می گفتم ثوابی از بودن آخرت گناهانم کمبود آخرت بشود و ثوابش به نیت امرات خودمان برسد و شاید روح ما را شاد کند بعد بر خلاف عقیده یک عده ای از مردم شاید ناراحتی بوده باشند از ما و من کاری در موقع یادم هست و کردم در این انقلاب فقط جز جای مسجد و منبر تبلیغات دینی چیزی دیگری نبود اگر مردم را به وحدت و اتحاد به گفته امام دعوت می کردم در رابطه با کلیه مردم و به خاطر جهاد و در راه خدا و شش سالی که شورا هستم الحمدالله از من ناراحتی دیدید به بزرگی خودشان عفو نمایند من در رابطه با جاده لاویج بگویم این یک دانه از وصیت بهم است .

با 30 سال توی این مشت جز ذلت و تاریکی کردیم و با برپا بودن چند تا از برادران دینی و مذهبی و با کمک فرماندار و بخشدار منطقه مان فعلی که هستند و بودند و کمک کردیم و تمامی مسئولین در رابطه با جاده دیدیم . آخر هیچ کار ما به ثمره نرسید و جز کاری کردیم که جلوی منافع عمل را بگیریم و برادران لاویج منن از شان می خواهم و توصیه می کنم این از وصیتهای من می باشد که گامتان را بر داشتید و من به شما اطلاع دادم و پشت بلندگو دینی من که اطلاع می دهم و از شما می خواهم برادران دینی و مذهبی همت کنید یار و یاور همدیگر باشید دلدار و دلسوز این بسیج و اتحاد را حفظ کنید و گفته امام پاسخ لبیک بدهید و این تاریکی و ظلمت دربیایید نگذارید این منافع را ببرند .

ببرند ولی برای این منطقه انقلااب ما و به پشتیبانی از این مردم و امام و هم اکنون روز به روز درحال روشنائی و پیشرفتی بزرگ می باشد و این جمهوری اسلامی ما بدترین جاها و قسمتها را جاده کرد و آسفالت کرد و به هر دهاتی مینی بوس داد و ماشین داد ولی متاسفانه از این منطقه چیزی ندیدم و تاریک بود و تاریکتر شد . برای ما فقط از شما مردم برادران لاویج می خواهم از کلیه برادران لاویج تقاضا دارم از من ناراحتی دیدند شاید یک نفر در خدمت اینها بودم و الحمدالله در رابطه با حق 2 و مسائل دفاع از محرومین و از مستضعفین جز هیچ چیز دیگری از آنها دعوت نکردم و من چیزی نگفتم به خدا من نفع منافع شخصی از خودم دارم نه ماشینی دارم در رابطه با این یا یک آدمی هستم که برج شاید حتی من آن صورت تامین نباشند مردم از شما می خواهم یاری می طلبم باید یار و یاور هم اتحاد و با هم برادر باشیم و این کار جاده را درست کنیم و به یاری خدا به انجام برسد از برادران از فضل الله نائیجی خداحافظی می کنم و از ایشان عذر می خواهم که مرا عفو کنم و مرا به بزرگی خودشان ببخشند از مادر مهربانم که برای من دلسوزی زیادی کردند و مرا در هر موقعی در تنگی و در ناراحتی بودم این مادر مهربان که ما قدرش را نمی دانستیم از دل من درآورند و قوت قلب دارند و نصیحت زیاد کردن از ایشان تشکر می کنم و سپاسگذاری می کنم امیدوارم از شما آرزو دارم که شیرش را به من حلال کند و مرا ببخشد و من از شما راضیم و شاید او از من راضی گردد و راضی باشد از برادرانم اسدالله نایجی که برادری مهربان با من است و دلسوز من است که از خودش و خانواده اش عذر می خواهم که باید مرا ببخشید و برادرزاده هایم همین طور برادری صبوری بود از برادرهای دیگر بود و خانمش شاید بگم از صمیم قلب او را دوست دارم و آن هم نهایت تلاش و کوشش را برای ما کرد و برایمان زحمت کشید و از زحمتهای کشیدند و از زحمتهای او تشکر می کنم از برادر صبورم تشکر می کنم و سرپرستی خانواده را برادر جان حسین جان به عهده خودت بگیر و نگه دار تا پسرم به سن بلوغ برسد و آنها را پرورش بده و یاری کن تا آنجائی که توان در دست داری و از کلیه برادران از شما می خواهم این هفت تا برادرم یاری کنید این بچه هایم را یاری کنید و نگذارید بچه هایم کمبودی حس کنند و ببینند و از شما کلیه برادرانم سپاسگذاری می کنم و تشکر می نمایم .

برادرم قربان علی نائیجی که از خودش و خانواده اش که مهربان برادرش بودند از ایشان راضی و از صمیم قلب امیدوارم مرا ببخشید و به عفو و بزرگی خودشان من را عفو کنند بالاخره از ایشان می خواهم که من و خانواده ام اگر ناراحتی دیدند از خانواده من و از من به بزرگی خودشان عفو نمایند .

برادر شعبان نائیجی که به جای دور دستی در تهران هست و با بهروز نائیجی که اکنون نامزد دارد و نامزددار است از ایشان از طرف خودم عذر می خواهم و بخشش و بزرگواری می خواهم و امیدوارم که مرا ببخشید و مرا عفو کنید و از همسر مهربانشان شاید از ما کسی کسالتی دیده باشد و نامهربانی دیده باشند و من را عفو کنید از برادرم نوروز نائیجی که برادر جان با تو سوال و جواب دیگری دارم البته این وصیت من است که دارم به تو می نمایم آیا من روز اول به تو گفتم بدی نگفتم برادر اگر در تحمیل کسی نیستی ولی من حرفهای که بین خصوصی بود با همدیگر مطرح کردیم و به تو گفتم و شنیدی ما هفت تا برادر بودیم . هنوز کسی نمی دانند از ما کسی الحمد الله بدی و ناراحتی ندیدند و نخواهند دید باز وصیت می کنم که کاری نکنند که مردم از آنها دلگیر باشند جزء مهربانی و خوبی این دنیا هیچ ارزشی ندارد فقط مهربانی و خوبی ولی در راه خدا در راه امام در راه مردم جهاد کنند حتی اگر به بدی هم بکشد جهاد کنید و حق این مردم باشد جهاد آدم بکند اشکالی ندارد ولی در رابطه با شخصی نباشد در رابطه با عمومی باشد در رابطه کل مردم باشد جهاد آدم بکند اشکالی ندارد ولی در رابطه با کار شخصی هم آزادانه به مردم برسانند این خلاف قوانین شرعی است از برادرم نوروز هم که در جای دور است و از من کسالتی دارد امیدوارم او مرا ببخشد و به بزرگی خودش و این وصیتی که دارم در اینجا تشریف بیاورید . و همین زمینی که تقسیم شد منزل احداث کنند و همین جا ساختمان بزند و در همین جا دور اهالی ما باشد و زندگی کنند و جای دیگر تحریک دیگران حتی زن پدر و زن مادرش باشد حتی خانش باشد برادر جان ما هفت و هشت برادر بودیم همین جا بودیم پدرمان همین جا از دنیا رفت و ما هم دوست داریم در همین سرزمین پدرمان از دنیا برویم پرت و پلا نشویم تا آنجا که می توانیم با همدیگر اتحاد داشته باشیم وحدت داشته باشیم یار هم غمخوار هم دلدار هم دلسوز هم باشید من فقط این را از شما می خواهم چیز دیگری نمی خواهم فقط به پسران من علی اکبر و علی اکبر اصغر را دلداری بدهید . آنها در مدارس بفرستید و آنها هر شغلی که انتخاب می کنند هر رشته ای که آنها به سن تکلیف رسیدند بگذارید بروند باز به همسرم حرفهای می شنیدم ناراحت کننده بود برای من ناراحتی ایجاد کرد برای من حتی برای رفتن از چیزها ولی باز او را می بخشم باز او را گذشت می کنم و به حرف او توجه نمی کنم خیلی از حرفهای که دارای به من زد و من ناراحت کرده ناراحت بودم و هنوز هم بودم و هستم ولی با این سهمم را به او می بخشم و او را عفو و بخشش خدایی قرار می دهیم ولی به مناسبت این طوری با من رفتار می کردید . من الحمد لله که کسی که در زندگی هیچ کمبودی نداشتم الحمدالله کسی نبودم که سربار جامعه باشم الحمدالله که کسی نبودم که خانم من کینه دست بگیرد و در خانه کسی برود ولی یک حرفهای زشتی در رابطه با کارهای من زد ولی او را می بخشم و دختر بزرگم رقیه و دختر کوچکم معصومه و دختر کوچکترم فاطمه و بعد علی اکبر و علی اصغر فرزندانم من هستند که ائمه اطهار اینها را گرفتم و دوست داشتم این اسمها را از خانه حسین ابن علی بودند از خاندان این اسمها از خانواده های حسین بن علی بودند من اینها را انتخاب کردم که همانطوری که از قوانین اسلام اجازه می دهد انجام دادم من زندگیم تمام تعلق دارد به این دو پسرم و تا مادامیکه مادرشان با ایشان زندگی می کند مادری که از نظری حساب بکنیم همسر من می باشد .

اگر نخواست با بچه هایم زندگی کند دوست داشت برود و شوهر کند آزاد است از نظر شرعی که سالم را گرفتند می خواهد شوهر بکند برود شوهر بکند و اگر دوست نداشت شوهر کند تا مادامی که سرپرست یار و یاور بچه هایم باشد تا مادامی که زندگی می کند زندگیم را شریک است و اگر خواست برود بابت مهریه 10000 تومان که این را خودم انتخاب کردم خودم گفتم و آنها قبول کردند آنها کمتری گفتند و من بیشتری گفتم یک یک قسمت از زندگیم را بفروشند و مهر زنم را بدهند اگر خواست رضایت بدهد از طرف خودش زمانت می دهد .

به بچه هایم بگویید من دوست دارم بدید به آنها و بفروشد اگر خودت برود بدید . اگر خواست رضایت بدهد این وصیت من اگر خواست بچه هایم را نگهداری و سرپرستی بکند من را یار این بچه ها غم خوار این بچه ها و دلسوز و مادر خوبی برای این بچه ها باش . دخترانم را با حجاب کامل و با دین کامل و عزت و شرف کامل پرورش بدهید برادر من برادرم حسین نائیجی را بین این برادران همه سرور من هستند همه تاج سر من هستند همه مهربانند همه دوست داشتند این راهها ولی این برادر همسایه من است غم و خوشی من شریک است اول تا آخرین خداوند یار و نگهدار شما باش برادران و خداوند نگهدار تو همسرم  با وفا خداوند یار و نگهداری رقیه سکینه معصومها علی اکبر علی اصغر و فاطمه باشد خداحافظ به امید دیدار . این بابت چند کلمه از وصیتهای بود که خدمت شما گفتم و دعا به جان امام کنید امیدوارم به یاری قمر بنی هاشم این جنگ با پیروزی رزمندگان اسلام و با سرفرازی اقا امام زمان (عج) و خوشبختی رهبر کبیر انقلابمان به پایان برسد و امیدوارم که پرچم جمهوری اسلامی ما در تمام سرزمین کفار و کفاریان و شرق و غرب به اهتزاز دربیاید و این رزمندگان مان بر کفار و کفاریان جهان مصلحت و پیروز گردند و خداوند و آقا امام زمان و پرچم سبز آن محمد (ص) پشت و پنهان آنها باشد و آنها در علامت خدا گام بردارند و کسانی مالا و جانا و قدما برای دین و اسلام و قرآن زحمت می کشد . خداوند یار و نگهدار آنها باشد خداوند آنها را در پناه آقا امام زمان (عج) در پناه پنج تن آل محمد (ص) محافظت و محفوظ بگردان .

امیدوارم که خداوند دین انقلاب ما را با انقلاب حضرت مهدی (عج) مشهور بگردان امیدوارم این جنگ با پیروزی رزمندگان اسلام و با سرفرازی رزمندگان اسلام به پایان برسد خداوند رهبر کبیر انقلاب را در پناه آقا امام زمان حفظ کند و در پناه آل محمد محافظت و محفوظ بدارد .

خداوند کسانی که جانا و مالا در راه دین اسلام و قرآن زحمت می کشند آنها را در پناه آقا امام زمان و در پناه پنج تن آل محمد (ص) محافظت بگرداتن . خداوندا بارالهی ما به درگاه تو گناهکاریم گناهان ما را بپذیر و آبروی ما را نریز .

خداوندا بارالهی صدر دنیا و هزار آخرت به طول عمر ما عنایت فرما صدر در دنیا و هزار در آخرت ما را بیامرز خداوندا تا ما را نیامرزیدی از این دنیا مبر . گناهان ما را بریز آبروی ما را مریز خداوندا بارلهی در سرازیری قبر آقا موسی متقیان علی ابن ابی طالب (ع) را به فریادمان برسان و فشار قبر مادر اسلام مان و مادر جهانمان مادر دو عالمان فاطمه زهرا را به فریادمان برسان در تاریکی قبر نور پیامبر پنج تن آل محمد رسول خدا را به فریادمان برسان خداوندا بارالهی ما به درگاه تو گناه کردیم خداوندا ما گنهکاریم ما سگ روسیه به در خانه تو آمدیم روی آورده ایم ای خدای مهربان خداوندا ما را به عفو و بخشش خودت قرار بده و ما را بیامرز و ما را به راه راست هدایت فرما .

خداوندا بارلهی ما را در پناه خودت حفظ کن و ما را بیامرز و تا نیامرزی از این دنیا مبر خداوندا بارالهی ظهور آقا امام زمان (عج) را تعجیل بفرما و فرج آقا امام زمان را نزدیک گردان و امام زمان از ما راضی گردان . خداوندا رزمندگان اسلام را در پناه آقا امام زمان حفظ بفرما .

خداوندا رهبر انقلاب را در پناه آقا امام زمان بفرما و ما را به راه راست هدایت فرما و گناهان ما را بریز و ما را بیامرز و از دنیا مبر خداوندا بارالهی رزمندگان خداوندا بارالهی توفیق عنایت فرما زیارت کربلا را انجام بدهند و قبر ابا عبدالله حسین (ع) را در بغل بگیرند و حاجتشان را برآورده بشود و به آرزویشان برسند آمین .

 

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته .