نام پدر : یوسف علی
تاریخ تولد :1346/10/01
تاریخ شهادت : 1366/02/07
محل شهادت : سردشت

وصیت نامه

*وصیت نامه شهید سبزعلی میرزاپور*

 

بسم الله الرحمن الرحیم

الذین آمنو هاجروا فی سبیل الله باموالهم و انفسهم اعظم درجه عندالله و اولئک هم الفائزون.

آنهایی که ایمان آورده اند و هجرت کردند و با اموال و جانهایشان در راه خدا جهاد کرده اند مقامشان نزد خدا برتر است و آن گروه ایشانند کامیابان

با درود و سلام به امام عزیز رهبر عالیقدر و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران حضرت امام خمینی ولی فقیه و بر حق زمان و با سلام به تمامی شهدا راه حق و اسلام«ای مردم با ایمان ای پدر و ای مادر گرامی،ای برادر و خواهر گرامی بنده وظیفه خود دانستم که از اسلام عزیز و انقلاب بزرگ و خاک پاک میهن اسلامی خود دفاع کنم. شما می دانید چقدر این انقلاب خونها برایشان ریخته شده تا به ثمر رسیده.به خدا قسم قدر این رهبر و این انقلاب را بدانید و گول این روباه صفتان وابسته به آمریکا و شوروی را نخورید و به وسیله شما ضربه به این انقلاب نزنند.شما همه مسئولید و همه وظیفه دارید که در سازمان اطلاعات 36 میلیونی کار خود را انجام دهید و از جمهوری اسلامی دفاع کنید و با شهید شدن چند نفر روحیه خود را از دست ندهید و همچنان به اسلام پایبند و وفادار باشید«خدایا تو خود شاهدی که با بار سنگین گناهانم تمام تلاش را بکار بردم تا در جهت رضای تو حرکت کنم.حال نیز ازخدا می خواهم که گناهانم آمرزیده شود و آنگاه شهادت که یکی از آرزوهای دیرینه خودم بود به آن فیض الهی برسم شهادت مرگ دلخواهی است که مجاهد با همه شعور و منطق و آگاهی که دارد خود انتخاب می کند و شما ای پدر و مادر مهربانم امیدوارم که اگر سعادت نصیب من شد با شنیدن چنین خبری افتخار کنید به اینکه یکی از فرزندان خود را در راه خدا داده اید و بدانید که پدر و مادرانی که در راه خدا چنین گذشتهایی داشته و با شهامت استقامت کنند رستگارند و شما ای برادران ارتشی و پاسداران و بسیجی و دیگر نیروهای مردمی که برای دفاع از اسلام و مملکت اسلامی کوشش می کنید بدانید که شما این چنین در راه خدا و در خط امام حرکت می کنید شکست نخواهید خورد و پیروزی همیشه از آن لشکریان اسلام است.خدایا تو نیک می دانی که فقط برای تو و برای متعالی و خالص شدن خودم قدم در این راه گذاشتم پس ای خدای بخشنده قسم به بزرگیت شهادت را نصیبم گردان و شهیدان که به اوج کمال خود رسیده اند ما را نیز دعا کنید که در زمره شما قرار گیریم و چه زیباست و دوست داشتنی است خالصانه در راه خدا گام برداشتن و به درجه والای انسانیت رسیدن(شهادت) و چه زشت و ناپسند است در خانه و در بستر لحاف مردن که همیشه ازچنین مرگی هراس داشتم.زسرا که دنیا و زندگی دنیایی محل آزمایش و امتحان است پس چه بهتر که فرزندان آخرت باشیم.

برادران و خواهران،اگر طالب سعادت و خوشبختی هستید بدانید که تنها با شهادت است که می توان به آن رسید.شهادت را به دست نمی آورید مگر اینکه خدا رو بشناسید و خدا رو نمی شناسید مگر اینکه اول خودتان را بشناسید.وقتی خدا را شناختی عاشق می شوی.وقتی خدا عاشق شما باشد شهادت را نصیب شما می کند. به فرموده خدا خون بهای شهید نیز با خودش خواهد بود ملت عزیز از کمبودها ناراضی نباشید زیرا حاصلی که از انقلاب بدست می آید در مقابل کمبودها خیلی عظیم که مهمترین آنها آشنا ساختن به خدا و اسلام عزیز و مقام شهید و عشق به شهادت است(سخنی دارم با پدر و مادرم)سلام بر تو ای پدر عزیز و بزرگوارم زحمات فراوانی برای پرورش من کشیدی.امیدوارم من را در آخرین لحظات زندگیم حلال کنی.پدرم نمی گویم برای من گریه نکن چون گریه برای شهید به فرموده شهید مطهری شرکت در حماسه او و هماهنگی با روح او موافقت با نشاط شهید است.بدان و آگاه باش که من به ندای«هل من ناصر ینصرنی»امام عزیزم لبیک گفته و قدم به جبهه ها نهادم و با آگهی و علاقه این راه را انتخاب کرده ام.

پدرم هرگز فراموش نخواهم کرد آن روز که از کار خسته برگشتی و به من حمد می آموختی و اصول دین را به من یاد می دادی و مرا به خواندن قرآن سفارش می کردی و تنها آرزویت این بود که مرا در راه راست هدایت کنی.بدان که زحماتت بیهوده نبود.پدرم باید حاصل آن زحمات با شهادت جواب داده می شد.به خدا قسم هیچ اجری برای شما بالاتر از شهادت فرزندت نیست.بدان که رنجهایت به ثمر رسیده و تلاشهایت نتیجه مطلوب را بخشید.                                                                                                                سلام بر تو ای مادر مهربان.درود خداوند بر تو ای مادر که بر احساس عاطفی مادرانه ات پیروز شدی و همچون هاجر فرزندت را به قربانگاه عشق فرستادی تا فرزندت همچون اسماعیل قربانی شود.مادر،برایم زحمات فراوان کشیده ای که زبان از گفتن آن قاصر و قلم توان نوشتن آن را ندارد.می دانم که شهادتم برایت خیلی دشوار است اما چه کنم که رهبرم یاور می خواهد.چه کنم که امام فریاد بر می آورد هل من ناصر ینصرنی و من نمی توانم فریاد امام را بشنوم و ساکت بشینم و باز می دانم که این مطلب برای خدا برایت قابل تحمل خواهد بود و صبرو استقامت را پیشه خود ساز که آن الله مع الصابرین مادر عزیزم هر چند نتوانستم در این دنیا فرزند خوبی برای شما باشم نتوانستم حتی ذره ای از زحمات شما را جبران کنم. امیدوارم به بزرگی خودتان مرا ببخشید.شما ای خواهرانم می دانید که بعد از شهادتم مسئولیت سنگینی بر دوش شماست. آن مسئولیت پیام شهداست.مسئولیتی که زینب(س) در صحرای کربلا آن را بر دوش کشید.امیدوارم زینب گونه پیام خون شهدا را به جهانیان برسانید.خواهرانم هرگز بر شهاذتم زاری نکنید بلکه افتخار دهنده راه شهدا باشید و هیچگاه دست از اسلام و امام بر ندارید و بیشتر به خدا توکل کنید و از برادران و خواهرانم می خواهم اگر از بنده تندی و خطا دیده اید مرا ببخشید و حلالم کنید و شما ای برادران و خواهران متعهد و عزیز ومومن بدانید که اسلام عزیز به قیمت گزافی بدست ما رسیده است.شهدای پاکی که در راس آنها روحانیت مبارز بوده اند نگذاریدخون پاک همچون بهشتی مظلوم و رجائی عزیز و با هنر و شهیدان محراب و دیگر شهیدان به هدر رود حتی به قیمت جان شما. برادران وخواهران! قرآن را زیاد بخوانید.

                                                                                                                                                        والسلام

10/2/63                          

پایان