نام پدر : عزت اله
تاریخ تولد :1347/03/22
تاریخ شهادت : 1367/01/29
محل شهادت : فاو

وصیت نامه

*توصیه نامه شهید صادق میرزایی*

 

به شما عزیزان توصیه  می کنم پشتیبان ولایت فقیه باشید تا از مسیر حق منحرف نشوید و جامعه ای سعادتمند داشته باشید.حق الناس را رعایت کنید که حق الناس مانع استجابت دعا است.به والدین تان احترام بگذارید و بدانید که احسان به والدین موجب خشنودی خداوند و غفران الهی می شود.نماز را اول وقت و در مسجد بخوانید تا شیطان از وسوسه کردن شما نا امید شود.همچنین از خواهران می خواهم حجاب خود را رعایت کنند که موجب ارامش درونی خودشان می شود.                                       


زندگی نامه

«فرم ثبت اطلاعات شهدای مازندران»

الف)تولد و کودکی :

1- نام و نام خانوادگی ، نام مستعار :

صادق میرزایی

2-تاریخ و محل تولد و اتفاق خاص در زمان تولد:

22/3/1347، روستای میارکلا شهرستان ساری

3- نام و شغل پدر :

عزت الله، کشاورز

4- نام و شغل مادر:

بنی سلمانی، خانه دار

5- تعداد فرزندان و فرزند چندم خانواده بود:

نه فرزند، فرزند پنجم

6- وضعیت زندگی از نظر اقتصادی و اعتقادی :

در کانون خانواده ای متعهد و مذهبی تولد و رشد یافت. به مسائل اعتقادی از جمله رفتن به مسجد و نماز خواندن و روزه گرفتن علاقمند بود.

7- تحصیل متفرقه قبل یا حین دبستان(مکتب ،کلاس قرآن ،حوزه علمیه نام فرد آموزش دهنده ): ـــــــــ

8- مهاجرت یا نقل مکان در دوران زندگی (اگر بود): ـــــــــ

ب)تحصیلات:

1- نام مدرسه و محل تحصیل در دوران دبستان :

دبستان دولتی میارکلا

2- نام مدرسه و محل تحصیل راهنمایی :

مدرسه راهنمایی عمار روستای واسوکلا شهرستان ساری.

3- نام مدرسه ، محل تحصیل و رشته ی تحصیلی دبیرستان :

دبیرستان طالقانی ، شهرستان ساری ، رشته علوم انسانی

4- تحصیلات دانشگاهی ، رشته و نام دانشگاه : ــــــــ

5- آیا در دوران تحصیل کار می کرد ؟،چه کاری و چه مدت :

بله در کار کشاورزی به خانواده کمک می کرد.

6- سال، مقطع و علت ترک تحصیل :

مقطع دوم نظری، به خاطر رفتن به جبهه حق علیه باطل کسب علم را رها کرد.

پ)سربازی :

1- خدمت سربازی :

انجام داد

2- یگان اعزام کننده : ــــــــ

3- سال اعزام و محل آموزش سربازی :

از تاریخ 12/1/66 تا 29/1/67 در منطقه حضور شد.

ت ) ازدواج :

1-وضعیت تاهل :

مجرد

2- نام همسر و تاریخ ازدواج : ـــــــــ

3- تعداد و نام فرزند یا فرزندان (اگر داشت ): ــــــــــ

4- خلق و خو و رفتار با خانواده (زن و فرزند یا پدر و مادر ):

رفتارش با پدر و مادر بسیار مهربان و مظلوم بود و در مقابل شان هیچ گاه با صدای بلند حرف نمی زد.

ث)شغل شهید :

1- شغل رسمی و شغل فرعی : ــــــــــ

2- نام سازمان یا نهاد یا شرکت : ــــــــــ

3-زمان استخدام و مسئولیت شغلی: ـــــــــــ

ج) فعالیت های انقلابی :

1- وقایع با افرادی که باعث تأثیر گذاری بر شهید شدند : ـــــــــ

2- وقایعی که به تأثیر گذاری شهید بر فرد ، خانواده یا گروه اشاره دارد : ـــــــــ

3- نوع و محدوده ی جغرافیایی فعالیت های انقلابی :

قبل از انقلاب سن و سالی برای فعالیت نداشت.

4- زمان آغاز حضور در پایگاه (چه سنی یا چه سالی ؟) و نوع فعالیت در پایگاه :

عضویت بسیجی داشت.

5- اگر در درگیری ها و زد و خوردهای انقلابی و حزبی در انقلاب و بعد از آن حضور داشت ، با بیان اتفاق آورده شود : ــــــــــ

ح) سوابق جبهه :

1- حضور در جبهه :

در جبهه حضور داشت

2- تعداد تاریخ محل اعزام ها ، یگان اعزام کننده ، و منطقه یا مناطقی که اعزام شد :

از تاریخ 27/5/65 تا 28/5/65 در جبهه های حق علیه باطل گواهی خدمت با حضور بسیجی دارد در منطقه کردستان

3- مجموع مدت حضور در جبهه :

سه ماه

4- مسئولیت در جبهه :

تک تیرانداز

5- دفعات ، مکان و نحوه ی مجروح شدن :

در منطقه کردستان از ناحیه پا و همچنین در هفت تپه هم از ناحیه کتف مجروح شد.

6- عملیات یا مأموریتی که مجروح شد : ــــــــ

 7- مکان ، زمان ، عملیات و نحوه ی شهادت :

مورخ 29/1/67 در منطقه فاو به شهادت رسید.

8- تاریخ تشییع و محل خاکسپاری :

در سال 15/8/75 در گلزار شهدای روستای میارکلا شهرستان ساری به خاک سپرده شد.

 

 

ی) خاطرات یا ویژگی های بارز شهید:

1- شامل 3 خاطره از شهید در مقاطع مختلف زندگی از تولد تا شهادت و در صورت نداشتن خاطره ، ویژگی های شهید ( توجه : حتما راوی خاطره یا ویژگی باید معلوم باشد .)

زن داداش شهید می گوید: زمانی که من وارد خانواده شان شدم سن و سالی نداشت گفت: می خواهم با عضویت بسیجی به منطقه بروم. نمازش را همیشه سروقت می خواند و ما را هم به خواندن نماز اول وقت و حفظ حجاب تاکید می کرد. بعد از این که به جبهه رفت ،مجروح شد و به خانه آمد، مادرش از او پرستاری می کرد. بعد از مدتی گفت: این جا ماندن فایده ای ندارد من باید به جبهه بروم که رفت و دیگر برنگشت.

خواهر شهید می گوید: موقعی که در مقطع راهنمایی بود جنگ شروع نشده بود .زمانی که به دبیرستان رفت با شروع جنگ بدون اجازه پدر و مادرم به گهرباران رفت تا دوره آموزشی را بگذراند و به جبهه برود. ما سه شبانه روز از او خبر نداشتیم. از دوستانش به ما خبر رسید که به گهرباران رفته است. من به همراه مادرم به آن جا رفتیم و با او ملاقات کردیم. در انجام واجبات و ترک محرمات کوشا بود. همیشه بدون این که سحری بخورد روزه می گرفت. هر بار که نامه می داد حال ما را می پرسید و می گفت: حال من خوب است. خیلی به امام عشق می ورزید. راهی را که انتخاب کرده بود دوست داشت .در مقابل حرف من که به او می گفتم مواظب خودت باش زیاد جلو نرو می گفت: مگر تیر و ترکش با کسی شوخی دارد. بسیار با روحیه بود حتی بعد از این که مجروح هم شده بود از روحیه بالایی برخوردار بود.