«فرم ثبت اطلاعات شهدای مازندران»
الف)تولد و کودکی :
1-نام و نام خانوادگی ، نام مستعار :
باقر میردار نژاد
2-تاریخ و محل تولد و اتفاق خاص در زمان تولد:
سال 1340(روستای میچکار بخش کلاردشت شهرستان چالوس )
3- نام و شغل پدر :
عین الله، کاگر
4- نام و شغل مادر:
دابا، خانهدار
5- تعداد فرزندان و فرزند چندم خانواده بود:
یک برادر – دو خواهر، فرزند چهارم
6- وضعیت زندگی از نظر اقتصادی و اعتقادی :
همیشه مسجد می رفت نماز جماعت شرکت می کرد. به نمازو روزه علاقه داشت. نسبت به خواهران می گفت باید خود را بپوشانند. ما را در مورد نماز جماعت تشویق می کرد. ارادت خاصی به اهل بیت داشت و در کرج جلسه ی قرآن باز می کرد و همیشه قرآن تلاوت می کرد. نظر علی- برادر: به خواهران در مورد حفظ حجاب سفارش میکرد. بچه های محل را جمع می کرد و هر هفته ای خانه یکی قرائت قرآن می کرد. افتخار خواهر: همیشه در مورد نماز به ما سفارش می کرد. همسر: نماز شب شان هیچ وقت ترک نمی شد. بدون وضو وارد رختخواب نمی شد. می گفت: «در خانه بیکار نباشید و قرآن و کتاب های مذهبی بخوانید.» زمانی که من دخترم را باردار بودم می گفت:« حتما وضو بگیرید به بچه شیر بدهید و وقتی می خوابید وضو داشته باشید و آیه های قرآن به خصوص سوره ی اخلاص را بخوانید.» مواقعی که کار نداشت نماز جمعه می رفت و نمازش را اول وقت می خواند. از غیبت خیلی بدش می آمد. همیشه مشغول ذکر و صلوات و قرآن بود و پایان شب به ائمه اسلام می داد.
7- تحصیل متفرقه قبل یا حین دبستان(مکتب ،کلاس قرآن ،حوزه علمیه – نام فرد آموزش دهنده ):ـــــــــــــ
8- مهاجرت یا نقل مکان در دوران زندگی (اگر بود):
شهید بعد از اتمام دوران ابتدایی راهی کرج شد به اتفاق خانواده
ب)تحصیلات:
1- نام مدرسه و محل تحصیل در دوران دبستان :
ابتدایی را در مرزن آباد شهرستان چالوس گذراند.
2- نام مدرسه و محل تحصیل راهنمایی : ــــــــــــ
3- نام مدرسه ، محل تحصیل و رشته ی تحصیلی دبیرستان : ــــــــــــ
4- تحصیلات دانشگاهی ، رشته و نام دانشگاه : ــــــــــــ
5- آیا در دوران تحصیل کار می کرد ؟،چه کاری و چه مدت : ــــــــــــ
6- سال، مقطع و علت ترک تحصیل :
بعد فوت پدر ترک تحصیل کرد چون باید سر کار می رفت و تامین معاش خانواده را می کرد.
پ)سربازی :
1- خدمت سربازی :
انجام داد
2- یگان اعزام کننده :
ارتش
3- سال اعزام و محل آموزش سربازی :
سر پل ذهاب،به سربازی اش رفت و پنج ماه هم افتخاری خدمت کرد ، غرب کشور.
ت ) ازدواج :
1-وضعیت تاهل :
متاهل
2- نام همسر و تاریخ ازدواج :
مرضیه الیکایی نژاد سال 1364
3- تعداد و نام فرزند یا فرزندان (اگر داشت ):
زینب
4- خلق و خو و رفتار با خانواده (زن و فرزند یا پدر و مادر ):
مادر: به همه ی خانواده علاقه مند بود و احترام می کرد. کارهایی مثل ظرف شستن، جارو کشیدن را انجام می داد. مهربان بود. ایشان برای جبهه نان های زیادی می پخت. ایشان امانتدار خوبی بود. روابط صمیمانه ای با همسرش داشت. نظر علی- برادر: در بین خانواده خیلی مهربان بود. از وقتی به سربازی رفت و آمد عوض شده بود. رفتارش با پدر و مادر بسیار مهربان وصمیمی بود. سفارش می کرد که به مادر احترام بگذارید. نسبت به همسر مهربان بود و رفتار صادقانه ای داشت. افتخار- خواهر: به پدر و مادر وابسته بود و می گفت: «شرمنده ی پدر و مادر هستم.» شهید به مادرم وابسته بود و در بغل اش می خوابید و مادرم می گفت شما دیگر بزرگ شدید. زمانی که از سر کار می آمد بچه ها را روی پایش می گذاشت و با آن ها بازی می کرد. همسرشهید: ایشان در کارهای خانه کمک می کرد. وقتی من رخت می شستم ایشان آب می کشیدند. همه کارهایش از روی نظم بود و از سرکار می آمد لباس های کارش را کنار می گذاشت. فرقی بین پدر و مادر من و خودش نمی گذاشت. شوخ طبع بود. روزی برادرشان بچه را زده بود و ایشان خیلی ناراحت شدندو گفتند:« به این صورت بچه تربیت نمی کنند با بچه باید با ملایمت صحبت کرد و بعد راه خوب را به اونشان داد.» اگر لباس شان وصله زده بود می پوشید و فقط می گفت تمیز باشد در کارها مشورت می کرد نسبت به هم علاقه ی زیادی داشتیم. در کارهای خانه به من کمک می کرد کارهای خودش را خودشان انجام می دادند. توکل پوستین دوز- هم رزم و دوست: ایشان فردی خوش رو و خوش اخلاق بود و همه را به خودش مجذوب میکرد.
ث)شغل شهید :
1- شغل رسمی و شغل فرعی :
بعد فوت پدر مشغول شغل آزاد شد، کار در شرکتی در کرج
2- نام سازمان یا نهاد یا شرکت : ـــــــــــــــــــ
3-زمان استخدام و مسئولیت شغلی: ــــــــــــــــــ
ج) فعالیت های انقلابی :
1- وقایع با افرادی که باعث تأثیر گذاری بر شهید شدند : ــــــــــــــــــ
2- وقایعی که به تأثیر گذاری شهید بر فرد ، خانواده یا گروه اشاره دارد : ــــــــــــــــــ
3- نوع و محدوده ی جغرافیایی فعالیت های انقلابی : ــــــــــــــــــ
4- زمان آغاز حضور در پایگاه (چه سنی یا چه سالی ؟) و نوع فعالیت در پایگاه : ــــــــــــــــــ
5- اگر در درگیری ها و زد و خوردهای انقلابی و حزبی در انقلاب و بعد از آن حضور داشت ، با بیان اتفاق آورده شود :
مادر: ایشان هنگام برگزاری تظاهرات با پدرشان شرکت می کردند و هنگام بازگشت امام شهید، بهشت زهرا با پیاده رفت. همسر: ایشان پشت جبهه کمک رسانی می کرد مثلا من همراه خودم جهیزیه یک بخاری آورده بودم و چون با خانواده اش زندگی می کردیم. برای جبهه فرستاد . خدابخش امیری- هم رزم: ایشان در فعالیت های جهادی فعال بود. حتی در روستای میچکار ایشان کمک رسانی کردند برای احداث چشمه و حصار کردن مزار شهدا و ایشان هیئتی 14 معصوم را در روستا بنا نهاد. در راهپیمائی های 22 بهمن شرکت می کرد. در واحد بسیج ناحیه 6 کرج ایشان فعالیت می کرد. و مسئولیت ایشان مسئول پشتیباننی و تدارکات و عضو شورای پایگاه شهید غلامحسین بود.
ح) سوابق جبهه :
1- حضور در جبهه :
در جبهه حضور داشت
2- تعداد تاریخ محل اعزام ها ، یگان اعزام کننده ، و منطقه یا مناطقی که اعزام شد :
1ـ سال 1359 از طریق ارتش به عنوان سربازی عازم سر پل ذهاب شد. رزمنده بود.
2ـ از سپاه کرج و لشکر سید الشهدا و گردان علی اکبر، گروهان نصر اعزام می شود به جنوب. آر پی جی زن بود. بسیجی عازم شد.
3- مجموع مدت حضور در جبهه : ــــــــــــــــــ
4- مسئولیت در جبهه :
رزمنده، آرپی جی زن
5- دفعات ، مکان و نحوه ی مجروح شدن :
در عملیات محمد رسول الله دستش تیر خورد. و بیمارستان تبریز بستری شد. یک بار هم پشت گردن در سر پل ذهاب ترکش خورد اصفهان بستری شد.
6- عملیات یا مأموریتی که مجروح شد : ــــــــــــــــــ
7- مکان ، زمان ، عملیات و نحوه ی شهادت : ــــــــــــــــــ
8- تاریخ تشییع و محل خاکسپاری :
ایشان در سال 19،20/10/65 در شلمچه عملیات کربلای 5 بر اثر اصابت تیر به پشت گردن به فیض شهادت رسید و تشییع شد و در گلزار شهدای روستای میچکار بخش کلاردشت شهرستان چالوس (نوشهر) دفن شد.
ی) خاطرات یا ویژگی های بارز شهید:
1- شامل 3 خاطره از شهید در مقاطع مختلف زندگی از تولد تا شهادت و در صورت نداشتن خاطره ، ویژگی های شهید ( توجه : حتما راوی خاطره یا ویژگی باید معلوم باشد .)
نظر علی- برادر: یکی از خواهرانم تعریف می کرد در ساک شهید چند تا لباس بود شهید به خواهرم گفت: این لباس همرزمانم است آن ها را بشوئید همین طور که لباس ها را می شست به شهید باقر گفت: آیا هم رزم شما که این لباس تن اش بود زنده است؟ برادرم گفت: بله؟ چه طور مگه؟ خواهرم گفت چون خون زیادی از او رفته است چون چهار مرتبه این لباس ها را شسته باز هم خونی است. خواهرم خبر نداشت که آن لباس برای شهید باقر بوده است. شهید خیلی صبور بود و نمی خواست که ناراحت کند.
افتخار- خواهر شهید: شهید یک روز به منزل ما آمدند وارد آشپزخانه شدند و مقداری نان خشک را گرفتند که بخورند. من به ایشان گفتم: شما چرا نان خشک را برداشتید تا بخورید؟ گفت:« من نباید جبهه را فراموش کنم زیرا که حضرت علی هم نان و خرما را بین بچههای یتیم تقسیم می کرد مو دراز کشید. شام درست کردم به ایشان گفتم: بیائید تا شام بخوریم گفت:« من همان مقدار نانی را که خوردم سیر هستم».
همسرش: یک روز سر سفره نشسته بودیم و کناره های نان را کنار می گذاشتیم ایشان ناراحت شده بود گفتند: «بچه های ما همین را در جبهه ندارند بخورند شما در آشغال می گذارید و دور می ریزید، خدا را شکر کنید که این چیزها را شما دارید، همین را بچه ها ندارند انتظارش را می کشند، چرا اسراف می کنید؟ »و اصلا این چیزها را دوست نداشت و نان های کنار سفره را می خورد و می گفت: «خدا را شکر کنید به شما نعمت می دهد. »