نام پدر : غضنفر
تاریخ تولد :1340/12/28
تاریخ شهادت : 1365/10/23
محل شهادت : شلمچه

زندگی نامه

*زندگی نامه شهيد علي انتقامي اوريمي*

 

نام پدر: غضنفر

با آمدنش، تقويم سال 1340 را براي «غضنفر و زهرا» با شادماني رقم زد؛ نورسیده‌ای با نام «علي»، برخاسته  از طبیعت خوش آب‌وهواي روستاي «اوريم» از توابع سوادکوه.

علی از 7 تا 9 سالگي در زادگاهش به تحصيل پرداخت؛ اما سه سال آخر دوره ابتدائي را در روستاي «اوريم» رودبار ادامه داد. سپس، بعد از پايان مقطع راهنمائي، موفق به اخذ مدرك ديپلم تجربي در پل‌سفيد شد.

برادرش «بهنوش»، دفتر خاطرات آن روزها را اين‌گونه ورق مي‌زند: «تا اوريم رودبار، پنج كيلومتر فاصله بود. هنگام برگشت، علي كيف هم‌مدرسه‌اي‌هايش را كه از او كوچك‌تر بودند، در مسيرهای صعب‌العبور مي‌گرفت تا آن‌ها بتوانند راحت‌تر به روستا برگردند.»

این فرزند نیک‌سیرت که پرورش‌یافته یک تربیت دینی بود، هماره در ادای  فرائض واجب و مستحب اهتمامی خاص داشت. قرآن، این مصحف روح‌بخش را نیز پیوسته به گوش جان می‌سپرد و در عمل به فرامین آن، کوشا بود.

در بيان ارادت و توسل وی به ائمه(ع)، همين بس كه در ايّام محرم با حضور در تكايا، به مرثیه‌خوانی می‌پرداخت.

بهنوش در ادامه با اشاره به خصوصيات اخلاقي علی مي‌گويد: «اخلاق و رفتارش بين برادران و خواهران، نمونه بود. در مقابل پدر و مادرمان، دو زانو مي‌نشست. من هرگز نديدم كه با آن‌ها تندي كند.»

بنا به گفته خانواده، «در ماه محرم يكي از سال‌ها، پيرمردي را دید كه از شدت برف و سرما، نمی‌‌توانست به مسجد برود. از این‌رو، او را روی دوش خود گذاشت و به مسجد برد؛ و بعد از اتمام عزاداري، وی را  به منزلش برگرداند.»

در آغازين روزهاي انقلاب، علی نیز تحت تاثیر اندیشه امام خميني(ره) و شهيد مطهري، به جمع مردم مبارز ايران پيوست و با توزیع  اعلاميه و كتاب‌های امام، به فعاليت­هاي سياسي روی آورد.

با ظهور انقلاب و تشکیل انجمن اسلامی و بسیج، به عضویت این نهادهای مردمی در آمد و در راستای تحقق دستاوردهای انقلاب، مشغول به خدمت شد.

در 25/10/1360 جامه پاسداري را به تن كرد و بعد از طي دوره آموزش نُه ماهه در پادگان «المهدي» چالوس، به عنوان مربي تاكتيك نظامي به ادای تکلیف پرداخت.

در سال 1362 نیز، به سمت مربی تاکتیک لشکر 25 کربلا انتصاب یافت.

او همچنين، در کسوت مربي نقشه‌خواني و جانشين واحد آموزش نظامي لشكر 25 كربلا نیز، خدمات ارزنده‌ای از خود ارائه نمود.

و اما روایتی از  «رقيه انتقامي» درباره همسرش؛ «تا موقع شهادت، نمي‌دانستم كه چه مسئوليتي دارد. بعد از شهادتش، از دوستانش شنيدم که او چه‌کاره بوده است. گاهي كه سوال مي‌كردم: چه مسئوليتي داري؟ مي‌گفت: همه ما خدمتگزار نظام، خادم امام حسين(ع) و امام زمان(عج) هستيم.»

شوق حضور در جمع رزمندگان و دفاع از كشور، به‌گونه‌اي در وجود علي نمايان بود كه يكي، دو روز  از مرخصی نگذشته، دلش هوايی جبهه می‌شد و مي‌گفت: «بچه‌ها آن‌جا تنها هستند. ما نبايد سنگرها را خالي بگذاريم.»

و عاقبت، علی در 21/10/1365، در گرماگرم  عمليات كربلاي 5 در شلمچه، به ضيافت معبود شتافت. پیکر پاکش نیز چهار روز بعد، با بدرقه اهالي ولايي سوادكوه، در گلزار شهداي پل‌سفيد به خاك سپرده شد.

بانو رقیه در ادامه، از آخرین دیدار با همسرش چنین سخن می‌راند: «موقع رفتن، حالت معنوي خاصی داشت. «سميه» كه در آن زمان چهار ساله بود، گفت: بابا! حالا كه اين‌قدر چهره زيبا پيدا كردي، كجا مي‌خواهي بروي؟ كربلا؟ گفت: بله! گفت: براي‌مان سوغاتي چه مي‌آوري؟ گفت: چشم! سوغات شما هم به جاي خود! بعد از شهادت علي، يكي از دوستانش پوكه‌اي را براي سميه آورد. گفت: اين‌ها را بابا درست كرده بود و مي‌خواست براي تو سوغاتي بياورد.»

 


وصیت نامه

* وصیت نامه شهید علی انتقامی*

 

بسم الله الرحمن الرحیم

    «اللهم الشرح بالقرآن صدری» خدایا بگشا بوسیله قرآن سینه ام را، «و استعمل بالقرآن بصری» و روشن بگردان بدان دیده ام را، «و اطلق بالقرآن لسانی» و بگشا بدان زبانم را، «و اعنی علیه علیه ما اقبیتنی» تا وقتی که زنده ام داری در (تلاوت و عمل) کمک ده، «فانه لا حول ولا قوه الا بک» که راستی جنبش و نیرویی نیست جز به تو. خدایا آن چنان کن که تا ما را بهره مند شدن از این نعمات « و اعدوا لهم ما استطعتم من قره...» آنچه را که در توان داریم در راهت بکار گیریم.

   با درود و سلام به شهیدان اسلام از صدر اسلام تا کربلای حسین و از کربلای حسین گرفته تا کربلای ایران اسلامی و با درود و سلام به قلب تپنده مستضعفین جهان مخصوصاً ایران اسلامی و احیا کننده اسلام، امام سازش ناپذیر و درود و سلام به معلولین و جانبازان این انقلاب اسلامی و همچنین امت شهیدپرور و یاور آن حسین زمان که حاضر در صحنه اند و سرباز حقیری از سربازان اسلام ( انشاءالله خداوند تبارک و تعالی ما را سرباز راهش قبول بنماید ) و فرزند انقلاب اسلامی چند کلمه ای با شما خواهران و برادران و پدران و مادران گرانقدر سخن می گوید: ای وجدان های پاک ای لبیک گویان ندای هل من ناصر ینصرنی حسین زمان که جز حق چیز دیگری نبود و نخواهد بود را بپذیرید. یکی از برادران شما که هدفی جز لا اله الا الله و عملی که جز برای خدا باشد انجام نخواهد داد به شما می گویم که همچنان از حق مسلم مستضعفین دفاع نمائید. در گرفتن حق محرومین جهان از حلقوم ظالمان، از ابرقدرت های جهانخوار گرفته تا محتکرین و گران فروشان، آنانی که خون ملت را می مکند، از آنها هیچ اباعی نداشته باشید و به دنبال هر مسئله ای که در جامعه مطرح است و به انقلاب ربط پیدا می کند از تمام جریاناتی که می گذرد با اطلاع شوید و کندوکاو نمودن در آن و یا تحلیل وجودی مبتنی بر مکتب روی آنها انجام دهید. خط های شرقی و غربی را بشناسیم که روی خود غرب و شرق شناخت داشته باشیم و در مقابل آنها ملت جهانبخش اسلام را هم محتوایی بشناسیم. اسلام فقاهت که امروز در خط امام متبلور است، این امام سازش ناپذیر با دنیای کفر شرق و غرب، به حق آنها را به بازی گرفت، آن دشمنانی که با هزاران حیله و نیرنگ هیچ غلطی نتوانستند بکنند همچنین عاملان آنها از لیبرالیست های غربی گرفته تا منافقین و از چپ نماهای غربی گرفته تا لیبرالیست های مذهبی و از شرق آن گرفته، که عامل اصلی آن را حزب خائن توده که مفتضح بودن آن را دیده اید و حتی از خود آنها شنیده اید. یکی دیگر از تذکرهای این حقیر و سربازان اسلام به شما امت شهیدپرور و بیدار دل، شناخت ولایت فقیه و حرکت در خط سیر سرپناه آن که در پناه خدا می باشد، ولایت فقیه استمرار بخش حرکت الهی انبیا می باشد که با آیات و احادیث معتبر و روشن از پیامبران و معصومین از ولایت می افتد و بدین خاطر است که هر کاری ولایت فقیه انجام می دهد ما پذیرائیم و آن عین عدالت است و ما آن چنان که به آن امام عزیزمان را نشناخته ایم آن به معنی روحانی و ژرف نگری و تیزبینی در تمام مسائل دنیا که دنیا روی آن وا می ماند آن سیاسیون و جامعه شناسان و تحلیل گران شرق و غرب که می بایست این چنین باشد چون آنها همه چیز را در نظر می گیرند جز قدرت الهی را. مطلبی دیگر که این به جای خودش مهم است و بستگی به سرنوشت انقلاب اسلامی دارد آن است که دشمنان اسلامی و انقلاب اسلامی هر توطئه ای که انجام دادند به نتیجه نرسیده و توطئه دیگر را پیش می گیرند یکی از آنها در حال حاضر نفوذ بین ما نیروهای مؤمن به انقلاب اسلامی و جدائی بین ما با دولت های مختلف و دشمنان گرگ صفت که به لباس دوست در می آیند می باشد. آن توده ای خائن به لباس مقدس روحانی و پاسدار در می آید و آن غرب زده خائن هم به لباس روحانی در می آید. از این راه اکثریت را وادار به ارزیابی مسائل موجود در جامعه می کنند و از هدف اصلی در می آورند که ما می باید در این مورد بینهایت هوشیار و تیزبین باشیم و از تاریخ درس بگیریم. به تاریخ نگاه کنیم، می بینیم که اسلام هیچ وقت از نیروی مقابل ضربه نخورد بلکه اگر ضربه خورده است ( که خورد ) از درون بود، از راه نفاق بود و این را بدانید که تا موقعی که شما در خط اسلام فقاهت هستید. دشمنان اسلام دست از شما نمی کشند و هان ای مسئولین جمهوری اسلامی، ای شمایی که دارید جامعه را با مدیریت خود اداره می کنید، این را همه تان می دانید که با خون دادن این شهیدان، آن دلسوختگان اسلام، شما به این مقام و مسئولیت رسیدید. تک تک شهدا از شماها بازخواست می کنند که ما خون دادیم تا حکومت الله در پهناور زمین دنیا برقرار شود. شماهایی که حکومت این کشور را به دست گرفته اید، چه کار دارید می کنید؟ نکند مقام، شما را در خودش ببلعد و از مسئولیت سنگین خدای ناخواسته دورتان کند. این را امام مان گفته است تا موقعی که شما در جهت این ملت و در خط اسلام فقاهت که الان در خط متبلور است، باشید همیشه شما را پذیرا و در غیر اینصورت آن چنان شما را پایین می کشند که ندانید چه کار باید کرد. از تاریخچه رسالت این انقلاب درس بگیرید. این را شهدای عزیزمان نیز می گویند و دامن گیر شما در آخرت هستند و امت حزب الله و شهیدپرور در این مورد باید مسئولیت سنگین خودش را ایفا نماید.

   چند تذکر، وصیت تمام شهیدان این انقلاب و سربازان آن امام زمان و سنگر نشینان و زاهدان شب و شیران روز به شما امت شهید پرور و همچنین وصیت این سرباز حقیر که بتواند با دادن خویش در حد خود به اسلام و جامعه اسلامی کمکی کرده باشد البته همچنان که قرآن کریم می فرماید: «الذین آمنوا یقاتلون فی سبیل الله فقاتلوا اولیاء الشیطان ان کید الشیطان کان صقاً» ( اهل ایمان در راه خدا و کافران در راه شیطان جهاد می کنند پس شما مؤمنان با دوستان شیطان بجنگید و از آنها هیچ بیم و اندیشه مکنید که مکر و سیاست بسیار سست و ضعیف است.) البته با دشمنان اسلام می جنگیم نیت این که برویم و شهید بشویم را به خودمان تلقین نمی کنیم. تا می توانیم می کشیم و آن وقت که خدا خواست در راهش جان می سپاریم و کشته می شویم. شاید توانسته باشم جان های پاک شما را متوجه هدف همه شما باشد.

   و چند کلمه ای را هم به پدر و مادر و خواهران و برادرانم، ای پدر گرامی و مهربانم ای پدر سالخورده، شما وظیفه ات را نسبت به من انجام دادید ولی این حقیر نمی دانم چگونه با شما صحبت کنم. خداوند تبارک و تعالی از سر تقصیرات ما بگذرد و شما پدر مهربان و همچنین شما ای مادر دلسوخته ام، ای مادری که در تربیت و بزرگ کردن من رنج ها متحمل شدی. ای مادر مهربان امانتی را که خداوند تبارک و تعالی به شما ارزانی داشت یعنی فرزند، شما وظیفه ات را نسبت به این امانت انجام داده اید. صاحب این امانت، زمانی این امانت را به شما داد و هر وقتی که خواست از شما باز پس می گیرد. چه خوب که این امانت به استقبال صاحب خود برود. مادرجان از شما می خواهم مرا حلال کنی. مادر جان نمی دانم چه جوری حرف های درونم را به شما برسانم. خداوند تبارک و تعالی شما را بیامرزد و ای خواهر و برادرانم از شما می خواهم که بیشتر خودتان را به این انقلاب نزدیک کنید تا مسئولیت خودتان را در قبال این انقلاب انجام دهید برای من گریه نکنید، اگر هم خواستید گریه کنید، مظلومیت امام حسین(ع) را به یاد بیاورید. روز عاشورا را به یاد بیاورید. در آن موقعی که بنی هاشمیان آن راهیان الله چه بسرشان آمد. شما خواهران مهربانم الگوی خودتان زینب(س) که آن روز داغ شش برادر دید، داغ فرزند دید ولی استوار و مقاوم در مقابل یزیدیان بود. شما نیز باید الگو بگیرید. به یتیمان توجه کنید و صبر پیشه کنید و چند کلمه ای با همسر مهربانم، من آنگونه که می بایست وظیفه ام را نسبت به تو انجام دهم، ندادم و حقی که شما به گردن من داشتید ادا ننمودم. مرا ببخش و صبر و استقامت پیشه کن. آن دختر کوچولویم، آن امانتی که از جانب خداوند تبارک و تعالی به من و شما سپرده شد، ما که امانت داری نکردیم ولی شما امانت دار خوبی باش. وظیفه سنگین مادری ات را نسبت به فرزندت انجام بده. مخصوصاً در تربیت فرزندانت انجام بده. مخصوصاً در تربیت فرزند که باید سالم آن امانت را به جامعه تحویل نمائید. این وظایف سنگین مادری شما نسبت به فرزندانت، انشاءالله خداوند تبارک و تعالی شما را تأیید بفرماید. در پایان وسایلی که داریم در اختیار شما و دختر کوچولویم، آنچه می توانی در راه خدا خرج کن. مخصوصاً در رابطه با جبهه، همسر مهربانم، همان گونه که خودت می دانی جدائی بین من و شما برای خدا بوده است. ما در قبال این انقلاب مسئولیت شرعی داشتیم و بر ما واجب بود که دست جنایت کاران را که به این انقلاب دراز شد کوتاه کنیم. ما در جبهه و شما در پشت جبهه، هر چقدر که توانائی داریم. خدایا تو را به امام زمان(عج) قسمت می دهم که امام عزیزمان را در پناه خودت با عزت و سلامت محفوظ بدار.

خدایا ما را ادامه دهنده راه شهدا قرار بده.

خدایا چنان کن سرانجام کار تو خشنود باشی و ما رستگار.

************************************