نام پدر : سید محمود
تاریخ تولد :1340/10/09
تاریخ شهادت : 1361/09/24
محل شهادت : موسیان

وصیت نامه

1- به آنهایی ادعا می کنند شهدا ناآگاه هستند و ناآگاهانه کشته می شوند، می گویم ما معتقدیم که هیچ حرکتی نباید صورت گیرد مگر از ابتدا دارای هدف باشد، ما حرکت بی هدف را طرد می کنیم و از این‌رو با نام الله شروع می کنیم.
2- نصرت خدا بر تمام رزمندگان و تمام کسانی که برای رسیدن به تکامل جهاد را پیشه ی خود قرار داده اند.
3- خدایا! تو می دانی که من فقط برای رضای تو دست به قلم برده ام تا هدف خود را به امت قرآن بشناسانم و خدایا تو می دانی که فقط برای رضای تو جهاد می کنم و می دانم که تنها راه رسیدن به تکامل، جهاد در راه توست که خود وعده آن را داده ای.
4- هیچ از خود ندارم، بلکه همه از اوست و همه به او باز می گردد، انا لله و انا الیه راجعون و فقط یک توصیه دارم آن این است که امام را بیشتر بشناسید و به او زیاد فکر کنید و راه او را بشناسید و بشناسانید و این پیر جماران و این قلب شیعیان جهان را در سر نمازها دعا کنید.
5- خواهرم! از تو می خواهم مانند زینب (س) باشی و بگویی برای چه شهید شدم. تو را راهنمایی می کنم که اگر می خواهی مانند زینب باشی، حجابت را حفظ کن و نمازت را سر وقت بخوان که پایه و اساس راه من نماز بود. خواهرم! قرآن یاد بگیر، بخوان و یاد بده.
6- ای خانواده ام و ای دوستانم و ای مردم مسلمان! مبادا برای دو روز بهتر زندگی کردن در این دنیای فانی انقلاب را تنها بگذارید، مبادا امام را تنها بگذارید، چون تمام مستضعفین جهان چشم امیدشان به این انقلاب دوخته است.

زندگی نامه

«فرم ثبت اطلاعات شهدای مازندران»

الف)تولد و کودکی:

1-نام و نام خانوادگی، نام مستعار:

سیدقاسم میرآقازاده ـ

2-تاریخ و محل تولد و اتفاق خاص در زمان تولد:

9/9/1340، در شهرستان بابلسر به دنیا آمد.

3- نام و شغل پدر:

سیدمحمود ـ بازنشسته شیلات

4- نام و شغل مادر:

خاور السطان خیرالهی ـ خانه دار، فوت

5- تعداد فرزندان و فرزند چندم خانواده بود:

6 فرزند ـ شهید پنجمین فرزند بود.

6- وضعیت زندگی از نظر اقتصادی و اعتقادی:

مادرش به نام قاسم علاقه داشت به همین علت نام او را قاسم گرفتند ایشان در خانواده صبور و آرام و متدینی رشد کرده بودند، و از نظر مالی در حد متوسطی بودند.

7- تحصیل متفرقه قبل یا حین دبستان(مکتب،کلاس قرآن،حوزه علمیه نام فرد آموزش دهنده):

در مسجد آموزش قرآن و احکام می دیدند.  

8- مهاجرت یا نقل مکان در دوران زندگی (اگر بود): ــــــــــــــ

  

ب)تحصیلات:

1- نام مدرسه و محل تحصیل در دوران دبستان:

در مدرسه نظامی شهرستان بابلسر دوره ی ابتدایی را خواند.  

2- نام مدرسه و محل تحصیل راهنمایی:

در مدرسه امیرکبیرشهرستان بابلسر دوره ی راهنمایی را خواند.  

3- نام مدرسه، محل تحصیل و رشته ی تحصیلی دبیرستان:

 در دبیرستان خمینی بابلسر در رشته ی اقتصادی اجتماعی تحصیل می کرد.  

4- تحصیلات دانشگاهی، رشته و نام دانشگاه: ـــــــــــــ

5- آیا در دوران تحصیل کار می کرد ؟چه کاری و چه مدت: ـــــــــــــــ

6- سال، مقطع و علت ترک تحصیل:

سال دوم یا سوم دبیرستان بودندکه درس را رها کرده و به جبهه رفتند و به شهادت رسیدند.

 

پ)سربازی:

1- خدمت سربازی: ــــــــــــــ

2- یگان اعزام کننده:  ــــــــــــــ

3- سال اعزام و محل آموزش سربازی:  ـــــــــــــ

 

ت) ازدواج:

1-وضعیت تاهل:  

مجرد

2- نام همسر و تاریخ ازدواج: ــــــــــــــــ

3- تعداد و نام فرزند یا فرزندان (اگر داشت ): ــــــــــــــــ

4- خلق و خو و رفتار با خانواده (زن و فرزند یا پدر و مادر ):

ایشان به پدر و مادر احترام می گذاشت، همیشه دست پدر و مادر را می بوسید و با آنها با ملایمت و مهربانی رفتار می کردند.  

 

ث)شغل شهید:

1- شغل رسمی و شغل فرعی: ــــــــــــــ

2- نام سازمان یا نهاد یا شرکت: ـــــــــــــــ

3-زمان استخدام و مسئولیت شغلی: ـــــــــــــــ

 

ج) فعالیت های انقلابی:

1- وقایع با افرادی که باعث تأثیر گذاری بر شهید شدند: ــــــــــــ

2- وقایعی که به تأثیر گذاری شهید بر فرد، خانواده یا گروه اشاره دارد: ــــــــــــــــ

3- نوع و محدوده ی جغرافیایی فعالیت های انقلابی:

  با سن کم در تظاهرات قبل از پیروزی انقلاب شرکت داشتند، پخش اعلامیه ها و در نصب پلاکارت ها فعالیت خوبی داشتند.

4- زمان آغاز حضور در پایگاه (چه سنی یا چه سالی ؟) و نوع فعالیت در پایگاه:

ایشان عضو بسیج بودند، از طریق بسیج به جبهه اعزام شدند، ایشان مسئول سازماندهی و قائم مقام فرماندهی پایگاه بسیج محله بود، دارای فعالیت های زیادی بودند.

5- اگر در درگیری ها و زد و خوردهای انقلابی و حزبی در انقلاب و بعد از آن حضور داشت، با بیان اتفاق آورده شود: ــــــــــــــ

 

ح) سوابق جبهه:

1- حضور در جبهه:  

حضور در جبهه داشت

2- تعداد تاریخ محل اعزام ها، یگان اعزام کننده، و منطقه یا مناطقی که اعزام شد: ــــــــــــــ

3- مجموع مدت حضور در جبهه: ـــــــــــــ

4- مسئولیت در جبهه:

بسیج (آرپی چی زن، مسئول دسته، مسئول گروهان، مسئولیت آرپی جی و آخرین مسئولیتش فرمانده گردان بودند.)

5- دفعات، مکان و نحوه ی مجروح شدن:

 خونریزی گوش در تنگه چزابه، خونریزی گوش در عملیات بیت المقدس،

6- عملیات یا مأموریتی که مجروح شد:

 اصابت گلوله دوشکا در شلمچه و رفتن پوست دست راست، اصابت ترکش در فتح المبین در بالای ران چپ.

7- مکان، زمان، عملیات و نحوه‌‌ی شهادت:

پاسگاه شرهانی در عین خوش، 24/9/61، اصابت ترکش به بدن

8- تاریخ تشییع و محل خاکسپاری:

29/9/61، گلزار شهدای امامزاده ابراهیم بابلسر دفن شدند.

 

ی) خاطرات یا ویژگی های بارز شهید:

1- شامل 3 خاطره از شهید در مقاطع مختلف زندگی از تولد تا شهادت و در صورت نداشتن خاطره، ویژگی های شهید (توجه: حتما راوی خاطره یا ویژگی باید معلوم باشد.)

ویژگی های شهید از دیدگاه خانواده:

بچه ی بااخلاقی بود، خیلی مهربان و پاک و مومن بود، به همه احترام می گذاشت، متواضع و فروتن بود، بسیار به خدا و نماز و قرآن اهمیت می داد و همیشه سعی می کرد در نماز جماعت و جمعه شرکت کند در مراسم های عزاداری شرکت می کرد، علاقه مند به کمک به دیگران بود، اهل ذکر و دعا بود، خیلی متین و ساده زیست و مظلوم بود. ولایت مدار و صادق بود. بسیار صبور و در عین حال شجاع بودند، فعال و بانشاط بودند، مؤدب و محجوب به حیا بود و کم حرف و سربه زیر بود، اهل نماز شب بود، اهل مطالعه کردن و تحلیل مسائل بود. ایشان در جذب افراد بسیار مقتدر بودند و افراد دیگر را خیلی سریع جذب خود می کردند. معنویت ایشان زبانزد نیروهای جبهه بوده است.

خاطره فرهاد ایلبکی، دوست شهید:

در بسیج به او مسئولیت داده بودند و مسئولش آقای حمدا... صادقی بود که به او اجازه رفتن به جبهه را نمی داد او می گفت: اگر بروم و شهید شوم از شما شفاعت می کنم، اجازه بده بروم، می دانم که این بار به شهادت می رسم. گفت: این چه حرفی است هر کس می خواهد برود می داند که شهید می شود. بالاخره سیدقاسم یک نامه نوشت به حمدالله که اینجانب فلانی، فرزند فلان، متولد فلان، با شماره شناسنامه ... اگر شهید شوم از آقای حمدا... صادقی شفاعت می کنم، نامه را به او داد و رفت و به شهادت رسید.

خاطره منصور شکر الله زاده، همرزم:

در عملیات تنگه چزابه گردانشان در محاصره افتاد و ایشان به اتفاق چند نفر از تعداد یک دسته چنان با گلوله آرپی جی با دشمن درگیر شدند که دشمن را مجبور به عقب نشینی با تلفات زیاد شدند. در آن عملیات از گوش هایش خون جاری شده بود  و پرده های گوش این بزرگوار آسیب دیده بود و سخت دنبال شهادت بود در پایان هر عملیات با حالت محزون و ناراحت به عقب می آمد و می گفت یک جای کارم لنگ است که خداوند مرا نمی پذیرد. 


وصیت نامه

اسکن وصيت نامه در قسمت تصاوير موجود مي باشد