نام پدر : ابوالحسن
تاریخ تولد :1339/09/22
تاریخ شهادت : 1363/12/22
محل شهادت : جزیره مجنون

زندگی نامه

*زندگی نامه شهيد مصطفي اميني*

 

نام پدر: ابوالحسن

«چون ما براي آموزش غوّاصي به سدّ دزفول رفته بوديم، مدتي از هم جدا شده بوديم. بعد كه مجدّد به هم ملحق شديم و او را ديدم، چهره­اش حالت خاصي داشت. گفتم: بايد با هم كُشتي بگيريم. گفت: نه! گفتم: پس برايم دعا كن! تو مقبول درگاه خدا شدي. فرداي آن روز، در حين عمليات و در پاسگاه ترابه که به او خيره شده بودم، ذرّه­اي شك نداشتم كه شهيد مي­شود؛ و لحظه­اي بعد در مسير حركت، قايقش مورد حمله دشمن قرار گرفت و به شهادت رسيد.»

به بهانه خاطره «مرتضي كوده خاتميان»، تقويم زندگاني هم‌رزم ديرينش را این‌گونه ورق مي­زنيم؛  پدرش «ابوالحسن»، كشاور بود و مادرش «ليلا»، بانويي خانه­دار. «مصطفي» دوّمين ثمره اين زوج زحمتكش و مؤمن بود كه در سال 1339 قدم به كاشانه آن­ها نهاد.

مصطفی كودكي بيش نبود كه نزد آقاي «مصطفيان» كه از «نجف‌آباد» اصفهان آمده بود، نماز و قرآن آموخت.

دوره ابتدائي مصطفي در دبستان زادگاهش «چالكش» از توابع تنكابن طي شد. سپس با گذر از مقطع راهنمايي در روستاي «لَشتو» تنكابن، تحصيلاتش را در رشته اقتصاد در دبيرستان اين شهر از سر گرفت.

البته ناگفته نماند كه او به جهت تحصيل در مدرسه شبانه، روزها در مغازه مكانيكي مشغول به كار بود.

«مرتضي» از برادرش این‌گونه روایت می‌کند: «خيلي منظم بود. هميشه در پوشيدن لباس رعايت مي­كرد. حتّي در خانه هم نديده بودم كه او لباس اُتو نكشيده بپوشد. اواخر شهادتش، يك موتورسيكلت خريده بود كه به ندرت مي­شد روي آن، خاك پيدا كرد.»

مصطفی بعد از عضويت در سپاه تنكابن، در واحد پرسنلي اين پايگاه به انجام وظيفه پرداخت.

در سال 1362 راهی منطقه عملياتي والفجر 6 شد كه منجر به عارضه شيميائي و انتقالش به بيمارستان سرخ­‌حصار تهران شد.

او در آخرين اعزامش در 22 اسفند 1363، با حضور در عمليات بدر جامه سرخ شهادت را به تن كرد. جسم پاكش نيز بعد از هفت روز با وداع همسرش «خورشید» و تنها يادگارش «مجتبي»، در بوستان شهداي تنكابن آرام گرفت.

هم‌رزمش «مرتضی کوده حاتمیان» می‌گوید: «یک بار به همراه سهراب غنمی و اسماعیل مرادخانی و مصطفی به اهواز رفتیم. گفتم: بیایید کنار این بلوار با هم عکس بگیریم. سهراب اول پیش اسماعیل ایستاد. اسماعیل گفت: هر کس کنار من بایستد، شهید می‌شود. سهراب خندید وگفت: من زن و بچه دارم. بیا مصطفی، تو کنار اسماعیل بایست! آن روز مصطفی کنارش ایستاد و ما با هم عکس گرفتیم. مدتی نگذشت که مصطفی به شهادت رسید.» 


وصیت نامه

*وصیتنامه شهید مصطفی امینی*

 

بسم الله الرحمن الرحیم

وصیتی دارم با همسرم:

سلام علیکم

همسرم! امیدوارم در زندگی موفق باشید و همیشه راه شهدا را ادامه دهید تا شهدا از شما خانواده رضایت داشته باشند.

همسرم! مسئولیت بزرگی بر دوش دارید که مهمترین آن این است که جای خالی من را پر و کمبودهای عاطفی و احساسی را جبران کنید و شما باید از حضرت زینب (س) آن اسطوره مقاومت و ایثار و مجاهدت درس بگیرید و با پرورش اسلامی خودت و توصیه به خانواده ات به راه شهدا خود، نیز آماده برای شهادت باشند و شما باید افتخار کنید که شما را همسر یک شهید بنامند باید بسیار مسرت بخش و شادی آور باشد که شما را در شمار یکی از پیروان ناچیز حضرت فاطمه (س) قلمداد کنند. رسالت و نقش زن در جامعه اسلامی بسیار مهم است. اگر در جامعه ای مادران و فرزندان و همسرانشان را و همه یکدیگر را به جنگ و شهادت در راه خدا تشویق کنند دیگر امکان ندارد که این جامعه به ذلت و بدبختی و استعمار تن دهد همسر عزیزم صبر و تحمل را پیشه کنید و مبادا که شهادت عزیزتان خدای نکرده باعث شود که کفران نعمت شود و این عظمت انقلاب خودتان را درک کنید و بدانید که این ابرقدرتها را باید به زانو در آورید. این انقلاب خونهایی زیادی از ما گرفته و باز هم خواهد گرفت روزی نیست که دهها شهید در جبهه نداشته باشیم شما باید در پشت جبهه به فکر جبهه باشید و سربازان و پاسداران را کمک و همکاری کنید به دنیا دل نبندید سعی کنید به هر ترتیبی که می توانید در حرکت انقلاب مؤثر باشید. امید است که پس از پیروزی شرافت آفرین برای ملت و پس از زحمات طاقت فرسا در راه هدف و عقیده روسفید و سرافراز به پیشگاه مقدس ربوبی وارد و مورد رحمت خاصه واقع شوند. شک نیست که همه باید این راه را برویم و بسوی حق و سرنوشت خویش بشتابیم پس چه سعادتی بالاتر از آنکه در حال جهاد با دشمنان اسلام و خدمت به حق این راه طی شود و چه سعادتمند بودند این شهیدان که دین خود را به اسلام و ملت شریف ایران ادا نموده و به جایگاه مجاهدین و شهدای اسلام شتافتند دیگر وقت شما را نمی گیرم و از شما تقاضای رضایت می خواهم. همسرم در این مدت زندگی بسیار شما را ناراحت و فشار زندگی داده ام و من از شما می خواهم که مرا ببخشید و از شما طلب رضایت می خواهم.

(روایت) هر عمل نیکی که از آن رضای خداوند تعالی خواسته نشود زشتی ریا و خودنمایی بر آن باز است و نتیجه اش جزای بدی می باشد.

حضرت صادق (ع) فرمود: کار خودتان را همیشه برای رضای خدا انجام دهید نه برای مردم زیرا هر کاری که به خاطر خدا انجام داده شود پس آن برای خداست و آنچه که برای مردم به عمل آید سپس آن پس خدا نمی رود. بالاترین درجه بندگی خدا اخلاص در عمل است.

خداحافظ به تو ای همسرم. امیدوارم در تمام مرحله زندگی موفق باشید.

                                                                                                                                           مصطفی امینی

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم

«لو انزلنا هذا القرآن علی جبل لرایته خاشعاً متصدعاً من خشیه ا... و تلک الامثال نضربها للناس لعلهم یتفکرون»

آیا چه دل سنگ و مهر خورده ای است که از این آیه بدنش به لرزه در نیاید براستی اگر نمی لرزید همان کسانی هستید که مهر قهر ظلمت خدا بر دهان شماست ای مردم شهید پرور و مسلمانان ایران گوش به فرمان ولایت فقیه باشید که کشتی نجات شماست گوش به فرمان امام بزرگمان باشید که اوست که می تواند شما را رهبر باشد بفکر آخرتتان باشید. آیا توشه ای برای آخرت جمع کرده اید. مگر کسی که به مسافرت می رود با دست خالی می رود آن هم چه مسافرتی ملاقات با خدا با پیامبران، امامان آیا با دست خالی شرمنده نخواهد شد؟ در جواب خدا چه حرفی دارید آیا می گوئید نمی دانستم مگر کسی به شما نگفت آیا محکوم درگاه الهی نخواهید شد. چرا که آن موقع دیگر پرونده شما پیش خداست اوست که از دورن شما نیز اطلاع دارد تا دیر نشده موانعی که در راه شهادت از میان بردارید؟ خدایا ای معبودم و مشعوقم و همه کس و همه کاره ام نمی دانم در برابر عظمت تو چگونه ستایشت کنم ولی همین قدر می دانم که هر کس تو را شناخت عاشقت شد و هر کس عاشقت شد دست از همه چیز شسته و بسوی تو می شتابد و این را به خوبی در خود احساس کرده و می کنم خدایا این وصیت نامه را در حالی می نویسم که با کوله باری از گناه ره به هیچ جا نبرده ام و فقط شرمنده و درمانده ور به درگاه تو آورده ام زیرا که در رحمت تو همیشه باز است و لطف و مهر تو چنان عظیم است که با این کوله بار عظیم گناه باز بنده ات را می بخشی و او را می پذیری خدایا تو خود شاهدی که از روزی که خود را شناختم تو را نیز شناختم بسویت شتافتم و تا آنجا که برایم امکان داشت در راه تو کوشیدم ما برای خدا به جنگ می رویم و امید آن داریم که صدام و صدامیان را نابود کنیم. من از شما مردم همیشه در صحنه و قهرمان ایران خواهانم که پشتیبان امام و جبهه ها باشید من به جبهه می روم برای جنگ با کفار و دفاع از آب و خاک و ناموسم انشاءا... تا پیروزی نهائی ایران در جبهه بمانم با کفار جنگ کنم همانطور که امام در سخنرانیهای مکررشان فرمودند که بایستی همگی در جبهه ها حاضر باشیم و با صدام و آمریکای جنایتکار بجنگیم و آنها را شکست داده و کمر ابرقدرتهای بزرگ را خرد کنیم اگر شهید شدم که همنشین حسین (ع) و ائمه اطهار (ع) می باشم و هر چقدر بکشیم از کفار باز هم برای نجات اسلام است باز هم بگفته امام امت بهشتی هستیم و هر دو حال ما پیروزیم این بنده گناهکار هم اکنون به خواست خالقم که در هم کوبنده ظالم و ستم می باشد به جبهه های حق علیه باطل می روم تا شاید نظر لطف حق باشد مقداری از دین خود نسبت به اسلام را اداء کرده و قبول درگاهش گردد و به مهمانی بسیار عظیم و با شکوه پروردگار با لطف و کرمش راه یابم اگر لیاقت آنرا داشته باشم و خواسته ام از مؤمنین صالح و عابد این است که به فکردین خدا باشند تا هم در این دنیا و هم در آخرت رستگار شوند و از صراط مستقیم منحرف نگشته و به گروه های چپ یا راست روی خوش نشان ندهند و بدانید که «الدنیا مزرعه الاخره» این دنیا وسیله ای یا کشتزاری[] است برای رسیدن به آخرت و دل از تجملات دنیا بر کنید و به فکر راه آخرت باشید و به فرمان خدا گردن نهید، باشد که رستگار شوید امروز شهید آگاهانه و با سلاح ایمان و با قدرت الله اکبر برتر از همه سلاحها و قدرت هاست راهش را انتخاب کرده که نتیجه این انتخاب «فزت و رب الکعبه» است که خداوند انشاءا... روزی همه افراد آرزومند راهی نصیب کند که بزرگترین پیروزی در پیشگاه خداوند است پیامی دارم برای مردم قهرمان و شهید پرور ایران که گوش به فرمان نائب الامام خمینی بت شکن باشید و نگذارید که آینده شما تاریک شود و دشمنان زیادی از هر طرف و طبقه دارید این اهریمنان نقشه های خطرناکی برای نابودی شما اجرا می کنند و ایادی استعمار خوابهای عمیقی برای شما دیده اند خوابهای خیلی عمیق برای اسلام و مسلمانان دیده اند شما فقط در سایه الهی می توانید[] این مفاسد و مشکلات را از سر راه خود بردارید و نقشه های استعماری آنان را خنثی کنید برادران و خواهران مسلمان زندگی روشن بخش و سازنده انسانی جزء کوشش و مبارزه برای تکامل و بهتر زیستن معنای دیگری ندارد خوردن و خوابیدن ساختن و ویران کردن شبانه روز برای شکم دویدن را نتوان زندگی شرافتمندانه انسانی نامید سومین پیشوای انقلابی شیعیان حضرت حسین بن علی (ع) زندگی را جزء عقیده و جهاد نمی داند جهاد در راه یاری ستمدیدگان جهاد در راه سرکوبی و نابودی ظلم و ستمکاران و بالاخره جهاد با نفس که در مرتبه اول اهمیت بوده و به فرموده پیامبر عالیقدر اسلام جهاد اکبر است پدر و مادر عزیز و گرانبها و دوستان خوبم که همیشه مرا از راههای دنیائی و از مسیر شیطان نجات داده و بسوی راه الله می خواندید اکنون با دعای شما به جبهه جنگ می روم تا انشاءا... بتوانم قدمی را در راه انقلاب که پیوند با همان راه حضرت مهدی (عج) است بر داشته باشم و اسلام هم در انتها با نثار جان باقی می ماند و می بینم که بهترین یاران امام و امت امروز رو به سوی کربلای حسین (ع) می آورند و شهید می شوند و رزمندگان امام و امت و اسلام هم در جبهه ها خون خود را نثار می کنند و همچون حسین، مظلوم وار مقاومت می نمایند انشاءا... که درس عبرتی باشد برای آیندگان از همه مسلمین، خواهران و برادران می خواهم هر کاری را که انجام می دهید هر سخنی که می گوئید و حتی راه رفتن شما برای خدا باشد نفاق، دروغ، غیبت و حسادت را از خود دور کنید و برادر وار زندگی کنید باز تکرار می کنم هر خطائی و هر لغزشی که از من دیدید به اسم اسلام و مکتب و دولت نگذارید چون کار خطاء از من سر زده و مرا ببخشید و برایم دعا کنید تا در این راهی که قدم نهاده ام در پیش حسین بن علی (ع) سربلند باشم و از شما مسلمانان می خواهم که امام را تنها نگذارید و امام و اسلام و رزمندگان را دعا کنید و در نمازهای جماعت و نماز جمعه شرکت کنید و در نمازهای شب برای طولانی تر شدن عمر امام و یاران وفادار امام دعا کنید تا این انقلاب اسلامی را به حضرت مهدی (عج) تحویل دهید و در ضمن از همه مردم مسلمان و شهیدپرور ایران و خانواده ام خداحافظی می کنم و امیدوارم که مرا ببخشید.

 

فرزند کوچک شما مصطفی امینی.

 

 

بالاترین درجه بندگی خدا اخلاص در عمل است.