*توصیه نامه شهید سید علی موسوی*

به شما عزیزان توصیه می کنم که تا پای جان تابع و پشتیبان ولایت فقیه باشید. به یکدیگر خوبی کنید  و زندگی را آنگونه ادامه دهید که خدا و قرآن و پیامبرخدا فرموده اند. دنباله رو روحانیت متعهد باشید و در کارهای خود مسیری را انتخاب کنید که دنیا دوستی در آن نباشد. عزیزان شما را سفارش می کنم به مطالعه زیاد، که باعث می شود دید بازتری نسبت به همه مسائل داشته باشید و تصمیمات بهتری در زندگی بگیرید. ازخواهرانم می خواهم که حجاب خود را رعایت کنند که برترو بالاتراز خون شهید است.

«فرم ثبت اطلاعات شهدای مازندران»

الف)تولد و کودکی :

1-نام و نام خانوادگی ، نام مستعار :

علی(سیدعلی) موسوی

2-تاریخ و محل تولد و اتفاق خاص در زمان تولد:

22/10/1344، آمل

3- نام و شغل پدر :

سید غلامعلی، آزاد

4- نام و شغل مادر:

رقیه خدابنده لو، خانه دار

5- تعداد فرزندان و فرزند چندم خانواده بود:

هشت فرزند، فرزند چهارم

6- وضعیت زندگی از نظر اقتصادی و اعتقادی :

ایشان در یک خانواده متدین و مذهبی در سال 1344 در آمل متولد شدند. ایشان دوران تحصیل خود را تا پایان دوره راهنمایی به خوبی پشت سر گذاشتند و برای سال اول دبیرستان ثبت نام کرده بودند که به جبهه اعزام شدند و بعد از چند ماه به شهادت رسیدند.

7- تحصیل متفرقه قبل یا حین دبستان(مکتب ،کلاس قرآن ،حوزه علمیه – نام فرد آموزش دهنده ):

ـــــــــــــــــــــ

8- مهاجرت یا نقل مکان در دوران زندگی (اگر بود): ـــــــــــــــــ

ب)تحصیلات:

1- نام مدرسه و محل تحصیل در دوران دبستان :

مدرسه آیت الله  غروی آمل

2- نام مدرسه و محل تحصیل راهنمایی :

مدرسه بزرگی آمل

3- نام مدرسه ، محل تحصیل و رشته ی تحصیلی دبیرستان :

دبیرستان کسائی سال اول دبیرستان را ثبت نام کرد، بودند که به جبهه رفتند.

4- تحصیلات دانشگاهی ، رشته و نام دانشگاه : ـــــــــــــــــ

5- آیا در دوران تحصیل کار می کرد ؟،چه کاری و چه مدت :

کارگری و کشاورزی

6- سال، مقطع و علت ترک تحصیل :

بعد از ثبت نام سال اول دبیرستان به جبهه رفتند

پ)سربازی :

1- خدمت سربازی : ـــــــــــــــــ

2- یگان اعزام کننده : ـــــــــــــــــ

3- سال اعزام و محل آموزش سربازی : ـــــــــــــــــ

ت ) ازدواج :

1-وضعیت تاهل :

مجرد

2- نام همسر و تاریخ ازدواج : ـــــــــــــــــ

3- تعداد و نام فرزند یا فرزندان (اگر داشت ): ـــــــــــــــــ

4- خلق و خو و رفتار با خانواده (زن و فرزند یا پدر و مادر ):

ایشان نسبت به همه افراد خانواده خوش رفتار و مهربان بودند و در کارها به مادر خود کمک می کردند مادرشان می گوید ایشان به همه افرادی که از نظر جسمی توانایی انجام کاری را نداشتند کمک می کردند و در خانه سازی رفیق اش به او کمک کرده بود.

ث)شغل شهید :

1- شغل رسمی و شغل فرعی :

کشاورزی

2- نام سازمان یا نهاد یا شرکت : ـــــــــــــــــ

3-زمان استخدام و مسئولیت شغلی: ـــــــــــــــــ

ج) فعالیت های انقلابی :

1- وقایع با افرادی که باعث تأثیر گذاری بر شهید شدند : ـــــــــــــــــ

2- وقایعی که به تأثیر گذاری شهید بر فرد ، خانواده یا گروه اشاره دارد : ـــــــــــــــــ

3- نوع و محدوده ی جغرافیایی فعالیت های انقلابی : ـــــــــــــــــ

4- زمان آغاز حضور در پایگاه (چه سنی یا چه سالی ؟) و نوع فعالیت در پایگاه :

در پایگاه بسیج و مسجد فعالیت فرهنگی داشتند.

5- اگر در درگیری ها و زد و خوردهای انقلابی و حزبی در انقلاب و بعد از آن حضور داشت ، با بیان اتفاق آورده شود : ـــــــــــــــــ

ح) سوابق جبهه :

1- حضور در جبهه :

حضور داشت

2- تعداد تاریخ محل اعزام ها ، یگان اعزام کننده ، و منطقه یا مناطقی که اعزام شد :

18/4/62 الی 1/6/66 سپاه آمل لشکر 25 کربلا. ساری آموزشی

2/6/62 الی 22/7/62 سپاه آمل لشکر 25 کربلا. مریوان

3- مجموع مدت حضور در جبهه :

حدود 4 ماه

4- مسئولیت در جبهه : ـــــــــــــــــ

5- دفعات ، مکان و نحوه ی مجروح شدن : ـــــــــــــــــ

6- عملیات یا مأموریتی که مجروح شد : ـــــــــــــــــ

7- مکان ، زمان ، عملیات و نحوه ی شهادت :

22/7/62، مریوان، اصابت تیر مستقیم

8- تاریخ تشییع و محل خاکسپاری :

امام زاده ابراهیم(ع) آمل- 17 سال مفقود بودند.

ی) خاطرات یا ویژگی های بارز شهید:

1- شامل 3 خاطره از شهید در مقاطع مختلف زندگی از تولد تا شهادت و در صورت نداشتن خاطره ، ویژگی های شهید ( توجه : حتما راوی خاطره یا ویژگی باید معلوم باشد .)

مادر شهید: ایشان بسیار فرزندی دلسوز و مهربان بودند، خاله او مریض بود و نمی توانست کارهای خانه خودش را انجام دهد او می رفت و کارهای خاله خود را انجام می داد، ظرف های خانه او را می شست برایش نان      

می گرفت و غیره...

زمانی که امام (ره) پیغام داد و جوانان را به سوی جبهه خواند، او آمد دید دستش یک برگه است به من گفت مادر بیا پشت آشپزخانه کارت دارم، دیدم صورتش سرخ شد. برادرم حشمت الله آن زمان جبهه بود من ترسیدم و گفتم چی شده حشمت الله از جبهه آمد؟ گفت:« نه! من می خواهم اعزام شوم و به جبهه بروم»گفتم از مسجد  می خواهی اعزام شوی؟ گفت:« نه! رفتم چالوس ثبت نام کردم و از آن جا می خواهم اعزام شوم و چند روز دیگر می روم» چند روز بعد وقتی داشت می رفت من به او گفتم من همراهت تا بسیج می آیم ولی او گفت نه اگر شما بیایید گریه می کنید و نگذاشت من بروم وقتی رفت تا یک ماه نامه می داد و ما هم نامه می دادیم و زنگ می زدیم. بعد از یک ماه دیدیم نامه های که ما می دهیم بدون پاسخ برگشت می کنند و هر چه تلفن می زنیم کسی جواب نمی دهد و ما منتظر بودیم که علی بیاید ولی نیامد و بعد از مدتی پیگیری کردیم که خبر دادند علی به شهادت رسید.

اسکن زندگینامه درقسمت تصاویرموجودمی باشد