نام پدر : سیدرضا
تاریخ تولد :1332/01/15
تاریخ شهادت : 1362/08/02
محل شهادت : مریوان

وصیت نامه

 

*وصيتنامه شهيد مجتبي موسوي تاكامي*

 

بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام و درود بر امام عزيزمان خميني بت شكن يار محرومان حامي مستضعفان و روح خدا و با درود به روان پاك شهداي اسلام از كربلاي حسين تا به كربلاي خونين ايران و خانوادة شهداي معظم و ملت حزب ا... و هميشه در صحنه و خانوادة اين حقير به خصوص مادرم و همسرم به اميد پيروزي رزمندگان كفر ستيز، چند كلمه اي به عنوان يادآوري خدمت شما امت حزب ا... و خانوادة خودم معروض مي دارم هر نفس چشندة مرگ است ولي زهي سعادت آن كسي كه مرگ در راه خدا كه همان شهادت است باشد كساني كه اين وصيت نامه را مي خوانند آمين بگويند پروردگارا همه ما را به مرگ شرافتمندانه بميران خدايا اي خالق ما، ما را بر ظلمت و خاري نميران پروردگارا اگر عمر ناقابل ما افزوده شدن عمر امام عزيز ما را دارد ولي اين را از عمر بكاه بر عمر گرانقدر امام عزيز ما بيفزاي پروردگارا از تو مي خواهم كه شهادت را كه همان آغاز زندگي هست نصيب مشتاقانش بگردان و اما، برادران و خواهران حزب ا... و اي مادر و اي همسر اين يك سخن حقير را فراموش نكنيد و بياد داشته باشيد كه ما پيمان خود را با شهادت تجديد مي كند اين هدف يك جوان حزب ا... و يك ملت حزب ا... و هميشه در صحنه است و اما بايد بكوشيم تا شعلة انقلاب اسلامي كه با خون هزاران شهيد و معلول بارور شد در درون خاموش نشود بخصوص خانوادة شهدا در راس هستند كه اصلاً نبايد فراموش كنند و اما جوانان حزب ا... و امت شهيدپرور بخصوص جوانان حزب ا... و امت شهيدپرور روستاي گرانقدر تاكام روز، روز نبرد است روز، روز جنگ است بپا خيزيد سلاح بزمين افتاده را بر گيرند و ريشة كفر و نفاق و ستم گري را از سرزمين الله اكبر ايران بر كنيد و انقلاب اسلامي و جمهوري اسلامي را به رهبري زعيم بزرگ ابر مرد تاريخ موسي زمان ابراهيم بت شكن يعني خميني بت شكن را همراه با خون هزاران شهيد گلگون كفن و پرپر شده تداوم بخشيد و اما انشاءا... از خانوادة خودم اطمينان كامل دارم با صبر و شكيبائي و شهامت شجاعت خودشان را و با متانت خودشان ما را خرسند و روح ما را شاد خواهند كرد من از روحية مادرم و همسرم و برادرانم و خواهرانم و برادر زاده ها و خواهرزاده ها باخبر هستم و نگراني در كار نيست و كمال افتخار و سربلندي اين شهادت ما گرامي خواهند داشت در ضمن سه فرزندي را كه به يادگار مانده خوب تربيت كنيد تربيت اسلامي باشد و در تربيت فرزندم روح ا... خيلي كوشا باشيد از برادر بزرگوارم ميرقربان مي خواهم و تربيت روح ا... را در اختيار جناب آقاي ميرصالح موسوي بگذارند تربيت دو فرزند ديگر را كه وظيفة همسرم هست خوب تربيت كند و[] شوهر دادن دو تا دخترم اسلامي باشد انشاء ا... همة شما چه مادر چه همسر و چه برادران بخصوص برادرزاده ها مسئوليت سنگيني بر دوش شماست همانطوري كه عرض كردم صبر داشته باشيد به مردم حزب ا... روحيه بدهيد يعني كاري كنيد در روز تشييع جناره معلوم نباشد كه همسر شهيد و مادر شهيد و برادران شهيد كدام شان هستند به مردم خوش آمد بگوئيد الگوئي باشيد براي تداوم و حفظ و حرمت خون شهداء يك چيزي را مي خواهم به شما يادآور شوم اين است كه از تك تك شما مادر، همسرم و برادران عزيز ميرقربان، ميرشفيع،[]مصطفي[] و برادرزاده ها صحبتي دربارة شهادت با شما كردم كه اگر يك روزي اين لياقت شهادت نصيب ما شد شما چه كار مي خواهيد بكنيد در جواب شما روح بخشي را مي شنيدم كه شما آن چيزي را كه نمي خواهم هستي و در شما اين لياقت هست اگر بگوئيد نه اين صحبت نشد خيانت كرديد و دروغ گفتيد در ضمن اگر جسد من به دست شما رسيد با شجاعت و شهامت كام مرا در جوار شهداي گرانقدر تاكام دفن كنيد قبل از دفن از شما مرا به دور شهداي تاكام طواف بدهيد بعد دفن كنيد از برگزاركنندگان تشييع جنازه اگر مقدور است نماز مرا حاج آقا نظري بخواند و سخنران روز هفت من هم حاج آقا نصري باشد. اميد دارم انشاءا... وصيت نامة مرا برادر بزرگوارم ميرقربان موسوي بخواند برادرم ميرقربان مقدور نبود بايد يكي از برادران من بخوانند انشاءا... ميرقربان داداشي مي خواهم به هر كسي در مجلس شركت كرده آنها را با كمال ميل خوش آمد بگوئيد و اما از نظر زندگي بنده چيزي جز يك همسر خوب و مادري مهربان چيزي ديگري به يادم نيست اگر دارم متعلق به همسرم و فرزندم روح ا... است از نظر كتابها و نوارها هست كه باز هم كتابهاي نفيس متعلق به روح ا... و مقداري را به كتابخانة تاكام بدهيد اميدوارم به اميد هم انشاء ا... دارم از خداوند تبارك و تعالي به اين وصيت نامه عمل شود به اميد آنروز اگر يك وقتي تندي اگر يك وقتي تندي كردم خدمت شما مادرم همسرم برادران و همة ملت شهيدپرور تاكام مرا به بزرگي خودتان عفو خواهيد كرد انشاء ا...

خدايا خدايا تا انقلاب مهدي خميني را نگهدار.

فرزند كوچك همة شما سيد مجتبي موسوي تاكامي – سپاه پاسداران انقلاب اسلامي نور 


زندگی نامه

شهید «سید مجتبی موسوی»

نام پدر: سیدرضا

در آغازین روزهای نوروز سال 1332 در روستای «تاکام» متولد شد. ایّام طفولیتش در دامان پر مهر «سیدرضا و سیده‌ ساره» سپری شد.

«سید مجتبی» که در اوان خردسالی، همراه پدر و مادر به زیارت مرقد امام حسین(ع) مشرف شده بود، از همان روزها روح و جانش به حبّ اهل بیت صیقل خورد و اُلفتی دیگرگونه با نام اباعبدالله داشت.

دوره ابتدائی مجتبی در دبستان روستا گذشت. هشت سالگی‌اش که از راه رسید، دست تقدیر، دنیای کودکانه‌اش را با فقدان پدر ناآرام کرد. با اتمام دوره ابتدائی، بنا به وصیت پدر، وارد حوزه علمیه شد و بعد از سه سال تحصیل علوم دینی در مدرسه «مصطفی‌خان» ساری، به حوزه علمیه قم رفت و مدتی بعد نیز، مُلبّس به جامه روحانیت شد.

در سنّ 24 سالگی، با بانوئی متدیّن به نام «سیده نرجس موسوی تاکامی» پیمان ازدواج بست که «روح‌الله، زهرا و فتحنا» ثمره این زندگی مشترک هستند.

در بیان خلقیات سیدمجتبی، همبن بس که در وارستگی و صداقت، شهره بود و هر موقعیتی را برای صله‌رحم مغتنم می‌شمرد. علاوه بر آن، در کمک به دیگران از هیچ‌گونه اهتمامی دریغ نمی‌ورزید.

او در آغازین روزهای انقلاب، حضور چشم‌گیری در فعالیت‌های مذهبی ـ سیاسی داشت. در جلسات درس و بحث علمایی، چون آیت‌الله جوادی آملی و آیت‌الله حسن‌زاده آملی شرکت می‌کرد و از این طریق، اعلامیه‌ها و نوارهای امام را به‌دست می‌آورد و به تکثیر و توزیع آن می‌پرداخت.

شرکت در تظاهرات ضد رژیم، از دیگر فعالیت‌های این مبارز بابصیرت انقلابی بود.

بعد از آغاز جنگ تحمیلی، داوطلبانه رهسپار میادین نبرد شد. او علاوه بر این، در عملیات‌های جنگل آمل نیز حضور داشت.

او همواره در سخنرانی‌ها و مراسم‌های مذهبی و فرهنگی، جهت تقویت نظام اسلامی و روحیه ایثار و شهادت کوشش می‌کرد.

سید مجتبی در 13 آبان 1361 به عضویت رسمی سپاه پاسداران در آمد و در سال 1362، به‌صورت داوطلبانه از طریق سپاه به جبهه اعزام شد که ابتدا به عنوان فرمانده گروهان و سپس، معاون گردان در عملیات والفجر 4 در مریوان شرکت کرد. اگرچه، در مرحله اول این عملیات از ناحیه پا مجروح شد.

بابایی ـ فرمانده گردان ـ به او گفت که برگردد؛ اما مجتبی قبول نکرد و با همان وضعیت به نبرد ادامه داد.

در نهایت، در اول آبان 1362 جامه شهادت به تن پوشید و در مریوان، به خیل هم‌سنگران شهیدش پیوست. پیکر مطهر این غیورمرد مازندرانی، پس از تشییع باشکوه، در گلزار شهدای تاکام به خاک سپرده شد.