شهید «سيدجواد موسوي»
نام پدر: علياكبر
من «سيدجواد موسوي» در سال 1337 در خانه «علیاکبر و طلیعه» از «خليلكلا»ي بابل به دنيا آمدم.
خانوادهام مؤمن و باتقوا بودند. پدرم كارگری ساده بود.
من در هفت سالگی به دبستان زادگاهم رفتم. سپس با طی مقطع راهنمایی، به دلیل شرایط نامساعد اقتصادی، پدرم ترک تحصیل کردم و و در يك خياطي در تهران مشغول به كار شدم. بعد، كمكم توانستم براي خودم مغازه و شاگرد بگيرم.
پدرم از كودكي نسبت به عقايد مذهبي و تربیت ديني ما اهمیت زیادی قائل بود و ميخواست ما را فردی دیندار بار بياورد. از اینرو، از همان ایام، نماز خواندن را به من ياد داد. علاوه بر آن، هميشه بعد از نماز، چند صفحه قرآن ميخواندم. اينجوري بيشتر احساس آرامش ميكردم.
من در تهران با نيروهاي انقلابي و اهداف آنها آشنا شدم. برای همین، سعي كردم با آنها همكاري كنم و قدمي هر چند كوچك، در پيروزي نهضت امام خمینی بردارم.
انقلاب كه پيروز شد، علاوه بر كار، به فعاليتهاي سابق خودم در راستای حراست از نظام جمهوری اسلامی ادامه دادم.
در همان سالها نیز، با همسرم «حوا غفاري» ازدواج كردم و صاحب فرزندی به نام «محمدجواد» شدم.
وقتي عراق در 31 شهريور 59 به ايران حمله كرد و جنگ آغاز شد، وظيفه خود دانستم تا در اين پيكار مقابل، نقش داشته باشم. اما پس از اولين اعزام که به محل كارم برگشتم، هميشه دلاوريهاي رزمندگان مقابل چشمانم بود و نميتوانستم به كارم ادامه بدهم. شوق جبهه، روحم را تسخير كرده بود. از اینرو، دوباره به جبهه رفتم و اينبار در عمليات والفجر مقدماتي شركت كردم؛ و در همین عملیات، مجروح شدم.
و سرانجام، در 30 بهمن 63 در موسیان، از خدا خواستم که مرا به آرزوي ديرينهام یعنی شهادت برساند. لذا، در همين منطقه به آروزيم رسيدم و بر اثر حمله عراق و شدت جراحات، به دیدار معبود شتافتم. پيكرم را نیز بعد از تشییع، در گلزار شهدای زادگاهم به خاك سپردند.