*زندگی نامه شهيد فخرالدين مهدیان*
نام پدر: فرجالله
سال 1343، نخستين ثمره زندگي «فرجالله و گلچهره»، قدم به کاشانه این زوج کشاورز و زحمتکش گذاشت.
روزهاي ابتدائي تحصيلي فخرالدين در زادگاهش «پيمبور» از توابع كلاردشت در چالوس سپري شد. اما دانشآموز پايه دوّم دبيرستان در رشته ادبيات، در مدرسه «شهيد چمران» چالوس بود كه به قصد عزيمت به جبهه، ترك تحصيل كرد.
به استناد اظهارات خانواده، از تقيدات ديني او میتوان چنين گفت: «اغلب اوقات با قرآن مأنوس بود و اعتقاد داشت كه انسان بايد در آيات الهي تدبّر كند، تا به گنجينه معارف حق و كمال انساني برسد. علاوه بر آن، در انجام واجبات و نماز اول وقت نيز، اهتمامي ويژه داشت.»
در توصيف محاسن اخلاقي فخرالدين، همين بس كه فردي صادق و خوشخلق بود و در برخورد با پدر و مادر، مؤدب و متواضع. رفتارش با ديگران نيز، در نهايت احترام بود؛ بهگونهاي كه نزد آنان محبوبيت خاصي داشت.
انقلاب كه به اوج رسيد، اين نوجوان مبارز نيز، همگام با ديگر مردم كوچه و خيابان، بانگ دادخواهي سر داد و با حضور در تظاهرات، خواستار براندازي حكومت طاغوت شد.
در سال 1360، فخرالدین به عضويت سپاه نوشهر در آمد و مدتي حفاظت امامجمعه چالوس، آقاي خراساني را به عهده داشت.
در سال 1362، برای نخستين بار راهی جبهه جنوب شد و به عنوان مسئول تداركات، در گردان فَلَق از تيپ 45 جوادالائمه، مشغول به خدمت شد. مدتي نيز، مسئوليت تداركات گردان يارسول را به عهده داشت.
اين رزمنده خستگيناپذير، حضور در كردستان را هم در كارنامه افتخارات خود به يادگار دارد.
همسرش «کافیه مهدیان» از آن روزها میگوید: «تمام توانش را برای آسایش خانواده به کار میبرد و همیشه میگفت که انسان باید سادهزیست باشد. مدیریت خانه اغلب با او بود؛ الا زمان حضورش در جبهه، که من عهدهدار این مسئولیت بودم.»
«نورالدین» از برادرش روایت میکند: «شهادت را هدیه اعلای خداوند به بندگان خاص تلقی میکرد. یاران شهیدش را نیز انسانهای نظرکرده میدانست و به وجود آنها مباهات میورزید. علاوه بر آن، در دیدار با خانوادههای شهدا، از اخلاق و منش فرزندانشان حرف میزد. فخرالدین هنگام اعزام به جبهه، خودش حکم گرفت و رفت. در وصیتنامهاش هم گفته است که از بین رفتن ظلم و ستم، خونبهایی دارد که این کار با تقدیم خون ما انجام میشود.»
در نهايت، فخرالدین در 3 دي 1365، طي عمليات كربلاي 4 در جزيره امالرصاص، جامه سرخ شهادت را به تن پوشانيد؛ و شش روز بعد، با همراهي همسرش، و یادگارانش «علیرضا و محمدرضا»، در بوستان شهداي زادگاهش به خاك آرميد.