نام پدر : عباس
تاریخ تولد :1339/03/02
تاریخ شهادت : 1380/08/19
محل شهادت : منزل

وصیت نامه

*وصيتنامه شهيد ابوالفضل ميري*

 

 

بسمه تعالي

1- اينجانب مبلغ 2/4000/000 تومان از موجودي نقدي خودم را به عنوان ثلث قرار داده و به حساب سپرده بلندمدت به نام همسرم واريز و از محل اين موجودي خرج كفن و دفن و مجالس تا هفتم را برگزار و بسيار ساده برگزار گردد و بقيه مانده وجه به همراه سود ماهانه بانك و كسر خمس سود حاصله براي امورات من خرج دهي كنند و ناظر با اختيار تام بر كار نظارت و عمل نمايد.

2- خودرو:

خودرو: خودرو پرايد متعلق به فرزندم علي مي باشد به همراه 000/000/50 ريال وجه نقد در حساب ايشان جهت خريد منزل در سن قانوني

3- مهريه همسرم گراميم به مبلغ سيصدهزار تومان وجه نقد و 20 مثقال طلا مي باشد از محل سرمايه من اول خريداري و تحويل همسرم گردد و فرزندانم مسئوليتي ندارند.

4- منزل مسكوني كه داراي سه طبقه مي باشد. الف: طبقه اول متعلق به همسرم خانم عالمي است و مالكيت آن متعلق به ايشان مي باشد و جزء حقوق مسلم و زحماتي كه براي من و فرزندانم كشيده است هديه نمودم.

5- طبقه دوم منزل متعلق به فرزندم حسين آقا است اميدوارم تا پايان عمر[] مادرش و در اين منزل مشغول زندگي باشد.

6- طبقه سوم ساختمان: طبقه سوم هديه شده به فرزند عزيزم آقاي وحيد ميري كه اميدوارم با سلامتي كامل در كنار مادرش در آنجا مشغول زندگي باشد.

7- همسرم خانم عذرا عالمي (ماهرخ خانم) از طرف اينجانب اختيار كامل و تام دارد و قيموميت فرزندانم به عهده ايشان مي باشد و حقوق مرا ماهانه دريافت و خرج زندگي خود نمايند.

8- وصي من خانم عذرا عالمي (ماهرخ) فرزند احمد همسر مهربانم مي باشد به آدرس ساري[]و ناظر به كارهاي وصي آقاي محمد عالمي رستمي – ساكن ساري – خيابان اميرمازندراني- جنب مشاور املاك توحيد مجتمع 30 واحدي بلوك 3 طبقه سوم و 18 مي باشد.

9- قيم صغار عذرا عالمي كه همسر اينجانب مي باشد عهده دار خواهد بود و ناظر آن آقاي محمد عالمي رستمي فرزند احمد.

10- از پدر و مادر مهربانم مي خواهم كه از حق و حقوق خود گذشته و به فرزندانم ببخشند و از پدر و مادر عزيزم مي خواهم كه مرا مورد عفو و بخشش خود قرار دهند و از پيشگاه خداوند متعال براي من طلب مغفرت نمايند.

11- از برادران و خواهران مهربانم مي خواهم كه مرا مورد عفو و بخشش خود قرار دهند و برايم طلب آمرزش نموده و از فرزندانم دلجوئي كنند و از حال و احوال و روزگارشان جويا باشند.

12- در صورت رجعت اينجانب به پيشگاه خداوند متعال به فرزندم حسين ميري واجب است به جاي من به همراه مادر گراميش به سفر حج تمتع رفته و زيارت خانه خدا نمايد و براي من هم طلب بخشش نمايد.

13- اموال و اثاثيه تا دوران حيات همسرم متعلق به ايشان مي باشد و فرزندانم حق دخل و تصرف را ندارند.

14- به همسر و فرزندانم تكليف و واجب است از محل حقوق ماهانه من اول قسط ماشين پرايد به مبلغ 47000 تومان را پرداخت و بقيه حقوق را صرف هزينه زندگي نمايند.

ضرب المثل : پيشگيري بهتر از درمان است. يك جو پيشگيري بهتر از يك خروار درمان است.


زندگی نامه

شهيد ابوالفضل ميري

فرزند: عبّاس

بهار سال 1339 به دوّمين طلوع خرداد ماه رسيده بود كه صداي گريه ­اش در كاشانه «عباس» و «شهربانو» طنين ­انداز شد. كودكانه ­هاي «ابوالفضل» در كوي و برزن «ركاوند» از توابع بهشهر خاطره شد و دامان پرعاطفه پدر و مادر فداكار. تحصيلات وي به ديپلم رشته اَتومكانيك در هنرستان «شهيد چمران» همين شهر طي شد، امّا بعدها با ورود به دانشگاه امام حسين (ع) و طي دوره نظامي، تحصيلاتش را تا مقطع كارداني ادامه داد.

شهربانو از فرزندش، اين­گونه حكايت مي­كند:

«در كار خانه و كشاورزي كمك­ حال­مان بود. زماني كه خواهرش مي­خواست خانه بسازد، او سر ساختمان كمك مي­كرد و مي­گفت: زودتر كار ساخت خانه به تمام برسد و خواهرم صاحب­خانه شود.»

و امّا روايتي ديگر از خواهرش، «سكينه»:

«خيلي راجع به حق­ النّاس صحبت مي­كرد و مي­گفت: اگر در اين دنيا حقّ كسي را بخوريد، خدايي هست و قيامتي. علاوه بر آن به نماز نيز اهمّيت مي­داد و سعي در انجام واجبات داشت.»

حضور در تظاهرات، تكثير و توزيع اعلاميه­ هاي امام خميني، پوستر و تبليغ در راستاي بيداري افكار عمومي ازجمله فعّاليت­هاي سياسي اين نوجوان بابصيرت در روزهاي انقلاب به شمار مي­رود.

به گفته مادرش:

«تمام مباحث امام خميني را پيگري مي­كرد. حتّي براي تهيّه تلويزيون به چند شهر رفت تا بتواند به همراه دوستانش صحبت­هاي ايشان را گوش دهد.»

ابوالفضل از 25/3/1360 الي 24/10/1360 به عنوان بسيج ويژه مشغول خدمت شد، تا اين­كه در 25 دي ماه همين سال به عضويت سپاه درآمد. اين شيرمرد مازندراني از 2/5/1364 الي 18/3/1365 عهده­ دار مسووليت واحد سمعي – بصري در گردان تبليغات منطقه 3 گيلان و مازندران بود. در سال 1366 نيز به مدت 15 ماه به سِمَت دبير ستاد پشتيباني جنگ، در بهشهر منصوب شد. علاوه بر آن، مسووليت بنياد تعاون سپاه اين شهر را نيز به عهده داشت.

وي سرانجام در 30/11/1364 در فاو دچار عارضه شيميايي شد و در 19 آبان ماه سال 1380 به مقام شامخ شهادت دست يافت. سپس با وداع همسرش، «عذرا عالمي» و يادگارانش، «حسين، وحيد و علي»، در گلستان شهداي ملامجدالدين ساري آرام گرفت.