نام پدر : محمدعلی
تاریخ تولد :1339/03/02
تاریخ شهادت : 1366/08/25
محل شهادت : فاو

وصیت نامه

 

*وصیت نامه شهید حسین مهدی زاده*

 

 

 «انهو خیر ناصرو معین والذین هاجروا فی سبیل الله ثم قتلوا؛ آثوا لیرزقونوهم الله رزقنا حسنا و ان الله لهد خیر الرازقین»

شما ای اهل ایمان با کافران از هر که به شما نزدیک‌تر است شروع به جهاد کنید و باید کفار در شما درشتی و نیرومندی و قوت و پایداری حس کند و بدانید که خدا همیشه با پرهیزکاران است (قرآن مجید).

با سلام و درود فراوان بر ائمه هدی و شهدای گرانقدر اسلام به خصوص سرور شهیدان حسین بن علی (ع) و با سلام و درود بی‌کران بر حضرت مهدی (عج) و نائب بر حق او حضرت امام خمینی و با سلام و درود فراوان بر رزمندگان و شهدای گرانقدری که جان خود را، زندگی خود را، وقت و کار و کوشش خویش را برای فی سبیل الله می‌گذرانند و شب و روز مشغول پاسداری برای دین خدا هستند.

اینجانب حسین مهدی‌زاده، اسم مستعار رضا علی فرزند محمد علی متولد 1339 شماره شناسنامه 7 محل تولد نرداکتی از روستاهای شهرستان بابل. پروردگار این نعمتی را که به ما ارزانی داشته‌ای تو را سپاس بسیار باد که ما را از راه کج به راه مستقیم هدایت کردی و خدایا بعد از گناهان بسیار این توفیق را نصیب من کردی که بتوانم کافران و مشرکان و ملحدان تو مبارزه و ستیز کنم البته ما همه از تو هستیم و باید به سوی تو باز گردیم اما چه بهتر که در راه تو این افتخار نصیب ما گردد که در قیامت در پیشگاهت رو سیاه نباشیم. خدایا این هدیه ناقابل را به بزرگی خودت از من بپذیر و مرا در آخرت رو سفید بگردان. پروردگارا من به یگانگی تو گواهی می‌دهم و تنها تو را می‌پرستم و از تو یاری می‌جویم. بار خدایا من محمد (ص) را یگانه مرد ایمان و تقوا می‌دانم و او را رسول تو پیغمبر تو و او را سرپرست خود و پیامبر خود می‌دانم و خدایا من حضرت محمد (ص) و حضرت فاطمه (س) و حضرت علی (ع) و یازده فرزندان پاک‌شان را ولی و امام خود قبول داشته و ایشان را سرپرست خودم می‌دانم. پروردگارا گواهی می‌دهم حضرت مهدی (عج) هستن و هر وقت خود اراده کردی او را خواهی فرستاد. خدایا، خدایا، قیام این ملت در راه تو است و برای توست. خدایا ایشان را جزء شهدای درگاهت قرار بده و تمام گناهان مرا ببخش. خدایا ملت ما را جزء پیروان حقیقی‌ات محشور بفرما. ای ملت شهیدپرور ایران، ای ملت شهیدپرور ایران، تقاضا‌ی من به عنوان یک مسلمان این است که هرگز دست از این آئین اسلامی و قرآنی بر نداشته و حرکت خودتان را لحظه به لحظه افزوده و هرگز از کمک کردن از جان و چه از مال به این آئین خداپسند دریغ ننمائید و حرکت‌تان را منسجم‌تر کنید و دشمنان دین خود را از این جهان تار و مار کنید و خط سرخ این انقلاب را در پیش چشم‌تان در نظر بگیرید و امام را همیشه جلودار این خط و این راه سرخ نگاه کنید و او را هرگز تنها نگذارید که همان ادامه دهنده‌ی راه انبیاء اولیلء و اوصیاء می‌باشد با کافران و مشرکان و منافقان داخلی و خارجی تا آخرین لحظه بجنگید که خداوند ناصر شماست و برای حضرت امام امت همیشه در نماز‌ها و دعا‌های‌تان دعا کنید و خداوند او را تا انقلاب حضرت بقیة‌الله نگه دارد. و سپاس و درود بر او باد که ما را از گمراهی و لجن‌زار پرستی نجات داد و ما توانسته‌ایم به وسیله رهبری او و به وسیله ره نهایی او تا اندازه‌ای خط اسلام و قرآن را بفهمیم. خدا او را تا انقلاب حضرت مهدی این دین و این جهان را نگه دارد و اما شما ای پیران اسلام، باید پرچمدار پرچم لا اله اله الله باشید و شما ای جوانان عزیز باید نگهبان و پاسدار پرچم اسلام باشید. خدای بزرگ شما را در کارهای‌تان یاری بفرماید و شما را در رسم زندگی و کارتان پیروز و موفق بدارد و اما شما ای خانواده‌ی گرامی از شما می‌خواهم غیبت نکنید، اگر غیبت کنید و برای از دست دادن یکی از افراد خانوادتان اگر در این کار دشمن خوشحال گردد، اینجانب ناراحت شده و روحم آزار می‌بیند. شما به خاطر این که من در این راه به شهادت رسیده‌ام خرسند و خوشحال باشید و اگر می‌توانید ادامه دهنده راه من باشید که در این صورت روحم شاد می‌شود. من از اواسط زندگی‌ام تاکنون هم دمی از خانواده نداشتم اما آرزوی یاری داشتم که یک نفر حداقل از خانواده ام در راهی که اسلام و قرآن می‌خواهد همدم من باشد و زندگی و کار و کوشش و راه و روش مرا یاری کند. من از شما می‌خواهم؛ ای خانواده عزیز، اگر مرا دوست دارید پیرو دین خدا باشید که در این صورت قلبم را آرامش داده‌اید. اما اگر غیر از این باشد من نمی‌خواهم حتی برای من مجلس سوگواری بگیرید من در صورتی می‌خواهم که برای من عزاداری بکنید و مجلس تشییع بگیرید که این اسلام و قرآن خدادادی را حمایت کنید و انقلاب اسلامی را، اسلامی دانسته و از آن پیروی کنید که این انقلاب نجات دهنده گمراهان می‌باشد. امیدوارم در زندگی‌تان همیشه به یاد خدا باشید و همیشه از یاد خدا غافل نباشید و کار و حرکت‌تان برای خدا باشد و سفارش می‌کنم به شما که هرگز از یاد امام امت غافل نباشید و این که یک آرزوی من از شما باشد و در مقابل حکومت قرآن هرگز مخالفت نکنید که عذابی سخت در پیش هست و از مادر مهربان و دلسوز خودم می‌خواهم که شیر خویش را حلالم کنید و مرا ببخشید چراکه من حقیقتاً نسبت به او فرزندی نکردم. و اما ای همسرم، من دیگر سفارش به تو نمی‌کنم ولی امیدوارم این راهی را که در پیش گرفتی موفق باشی و حتماً هم موفق هستی. همیشه به یاد خدا باش و در مرگ من نگران نباش. من در شرایطی قلبم آرام می‌گیرد و روحم آسوده می‌باشد که فرزندانی تحت تربیت و تعلیم تو دارند بزرگ می‌شوند. آنها را خوب تربیت کرده و به جامعه اسلامی تحویل کن و آنها را یک رزمنده فداکار به اسلام و قرآن و خط به بار بیاری من امیدوارم که خداوند تو را ببخشد. و من هم بسیار از تو شرمنده هستم که در این مدتی که با من زندگی کردی جداً راحت نبودی و در زندگی کردن با من بسیار سختی و رنج تحمل کردی. امیدوارم که مرا هم ببخشی اگر من تو را ناراحت کردم؛ با بزرگواری خودت مرا عفو کنی و تنها خواسته من از تو این است که فرزندان مرا خوب تربیت کنی و آن‌ها را به راه اسلام و خدا هدایت نمایی البته تا مادامی که در پیش تو هستم اگر خواستی به مأمن دیگری بروی سرنوشت فرزندانم را تباه مکن که من می‌دانم تو چنین مادری نیستی. ای فرزندان عزیزم امیدوارم که شما دلبندانم اگر بزرگ شدید تنها ایمان به خدا آوردن را پیشه خود کنید و در حرکت زندگی به یاد خدا باشید و همیشه در کارتان خدا را در نظر بگیرید و پیرو سرخ لا اله الا الله باشید و انقلاب اسلامی ایران را چون دین اسلام بپذیرید که خداوند ناظرتان می‌باشد. در رابطه با بدهکاری‌هایی که من دارم به این قرار می‌باشد.

 آقا علی کلاهگر؛ این خانه مسکونی که من در آن زندگی می‌کنم زمینش مال او می‌باشد اما تفاهم بر آن شد که من زمین را بخرم و در آن‌وقت زمین هم متری 200 تومان بود به اضافه 160 هزار تومان بابت ساختمان‌سازی به من کمک کردن و امیدوارم که خداوند ایشان را توفیق عنایت بفرماید من جدا پیش ایشان شرمنده هستم. 8000 تومان به سپاه بدهکار هستم که امیدوارم بعد از اینکه ولی جمع کردم بدهکاری‌ام را به سپاه پرداخت کنم و هر وقت دادم مسئله‌ای نمی‌باشد مقداری از قرض‌الحسنه‌ی بابل و کتی وام گرفتم و هنوز هم مقداری مانده امیدوارم که این مقدار را هم بدهید و 4000 تومان بابت، مادر، به مادر بدهکار هستم که امیدوارم پرداخت گردد. 300 تومان به محمدعلی کلاگر بنا بدهکار هستم که امیدوارم پرداخت کنید. 1000 تومان به احمد میرزاده بدهکار هستم امیدوارم پرداخت گردد. من از نظر وصیت مالی چیزی ندارم به جز همین زمین فعلاً دارم در آن زندگی می‌کنم. در روستای خودم 1100 متر زمین آبی دارم و به اضافه زمین خشک در باغمون در رودخانه دارم که امیدوارم برادران در این امر به فرزندان و همسرم کوتاهی نفرمایند. در این خانه حدود 140 تومان از پول من می‌باشد که در آن است و ساختن را هم خودم ساختم با کمک حاجی. از خودم فرشی دارم که ماشینی می‌باشد و یک موتور دارم و لوازمات دیگر را همسرم! کاملاً می‌داند و امیدوارم بابت این چیزها ناراحتی و درگیری پیش نیاید و امیدوارم در این راه ناغافل نمانند و به ایشون اذیت نشه. پسر من روح الله مهدی‌زاده فرزند بزرگم وصی من باشد و مادرش و فرزند کوچکتر من که مشخص نیست چند مدت دیگر به دنیا می‌آید ناظر که امیدوارم در رابطه با این مسئله هم کوتاهی نشود. من دیگر عرضی ندارم.

 

والسلام علیکم والرحمه الله و برکاته

 


وصیت نامه

اسکن وصیتنامه درقسمت تصاویرموجودمی باشد


زندگی نامه

بنام ا... پاسدار حرمت خون شهيدان 
شهيد حسين مهديزاده متولد 1339 ، فرزند محمد علي در محله مزداکتي مرزناک متولد شد در سن 13 سالگي پدر مهربانش را از دست داد و در اين سن نوجواني که احتياج زيادي به پدر که يار و همراه او در سختيهاي زندگي بود داشت از دست داد و سختيهاي زياد به زندگي ادامه داد بعد از يکسال به شهر آمد و به خاطر همين نتوانست ادامه تحصيل دهد. در منزل برادرش سکني گزيد اوائل آمدن شهيد به شهر مصادف بود با جريانات انقلاب که شور عجيبي در شهيد بوجود آمد و خود يکي از مبارزين فعال دوران قبل و بعد از انقلاب بود. هميشه در صحنه هاي سياسي کشور حضور فعال داشت بعد از انقلاب جنگ نافه است بر عليه مردم مظلوم ايران شروع و شهيد هم مانند ديگر اقشار مردم در بسيج شرکت و بعد از آموزش به جبهه اعزام شد توسط کوموله هاي مزدور دستگير شد و به اسارت رفت ولي باهوش که شهيد داشت از دست آنها فرار کرد و در حين فرار تير هم خورد اکثر زندگي ... اين شهيد در دوران جواني به جبهه اختصاص پيدا کرد و بعد از مدتي قصد ازدواج با دختري مذهبي و مومن را مي کند و بعد از اين ازدواج دوباره به جبهه رفت که بعد از يک يا دو ماه بعد از اعزام مجروح و موج گرفت به بيمارستان و بعد از بيمارستان به خانه آوردند دو سال بعد دوباره که حالش کمي بهتر شد و به جبهه رفت و اين بار جام شهادت را نوشيد و به لقاء ا... نازل شد زندگي پر از رنج و مشقت شهيد که همراه با کسب تقوي و پرهيزگاري و ايمان و خواندن نماز شبها و دعا و عزيله که سرچشمه از عشق بخداست سرانجام به آرزوي ديرينه خود که کسب شهادت بود نائل گرديد همه آرزو اين شهيد اين بود که فرزندانش ادامه دهنده راه او باشد.
والسلام عليکم و رحمه ا... و برکاته
 
عرفي شهيد حسين مهدي زاده 
« به نام .. راز ، قديم بي نياز ، حکيم چاره ساز و کريم بنده نواز »
با درود و سلام بيکران به ارواح بلند و ملکوتي شهيدان والامقام ، دلباختگان طريق الهي ، جان دادگان مسير حسيني ، و شيفتگان خط امام خميني که لحظه لحظه عمر مقدسشان را صرف پاسداري از ديانت الهي و حفظ شرافت انساني نموده اند ، آنانيکه نه زبان قادر به تمجيد و تمجيد از اوصاف و کمالات شان است و نه قلم توان مثبت جوانمردي هاي آنان را در زمينه هاي مختلف دارد ، با اين حال هر کسي موظف است تا با بيان گوشه اي از رشادها و خصوصيات شهيدان اسلام ، در زنده نگهداشتن ياد و خاطراتشان سلامي هر چند ناچيز داشته باشد و ما هم با اين نيت گوشه هايي از زندگاني پرفيش و برکت سردار رشيد اسلام زنده ياد شهيد حسين مهديزاده را به بيان تقرير و قلم تحرير بشرح ذيل ثبت و حک مي نماييم باشد که مورد توجه و علاقه خوانندگان قرار گيرد . 
شهيد مهدي زاده هم در خيل عظيم شهداي بخون خفته کربلاي ايران از جايگاه ويژه اي برخوردار است و برخورداري از خصوصيان ويژه اخلاقي ، تعهدات ديني و انقلابي و تخصص نظامي و ... وي را از چنين موقعيت برتري متنعم نموده است و ما در اين ... کوتاه بطوري خيلي مختصر به خصوصيات مذکور اشاره خواهيم نمود . 
« تواضع تا اين حد » 
در وصف خصوصيات اخلاقي شهيد جاويد حسين مهدي زاده همين بس که ايشان با اينکه در جبهه هاي نبرد از مسئولين و فرماندهان برجسته نظامي بوده ، هرگز در محل زندگي خود از آن حد شناخته شده نبوده و اين خود از افتادگي و فروتني سوداري حکايت مي کند که حاضر به بيان برجستگي هاي خود در ملاء عام نبوده و هميشه ميل به گمنامي دارد . در زادگاه خود فردي است همانند تمام افراد و در نگاه همه همسايگان و هم ولايتي ها اينگونه نمود پيدا کرده بود غافل از اينکه ايشان خود در جبهه هاي نبرد بسيار مشهور و متشخص است بنده ايشان را در محل زندگانيش بسيار متواضع ، متشرع ، فروتن و ساده پوش مثل همه افراد آن ديار مي ديدم اما وقتي در سال 65 به مريوان اعزام شدم ، مبهوت القاب و عناوين و مسئوليتش گشته ام مهدي زاده حالا طرف حساب تمام فرماندهان رده پائين تر از خودش ( فرمانده تيپ جندا... مريوان ) گيرنده هاي بي سيم تنها نام ايشان را دريافت نموده و به آوازي بلند اينچنين بيان مي کرد که از افغانستان به مهدي زاده ، از شوروي به مهدي زاده و ... . اينها عباراتي بودند که بطور متوالي و بصورت شبانه روزي از دستگاه بي سيم پخش مي شدند . و در عرض سه شب با تمام وجود در حيرتي عجيب فرو رفتم و تنها اين عبارت را به خودم گفتم که تواضع تا اين حد . 
شخصيت چند بعدي 
شهيد گرامي از ابعاد شخصيتي متنوعي بهره مند بوده است زيرا نه تنها با هم سن و سال و هم رتبه و مرتبه خود مي گفت مي خنديد بلکه تمام افراد از کوچک و بزرگ با ايشان مي گفتند و مي خنديدند بارها ايشان را در مراسم عروسي جوانان محل خندان ديدم و مثل ساير جوانان در مراسم محلي کشتي و ... در عروسي شرکت مي کرد و سپس با هدايت همان جوانان به سوي مسجد به زمزمه دعاي پرفيش کميل ي پرداخت ، وي تنها در نظرهاي جوانان محل جاي نداشت بلکه در باورهاي آنان بوده است والا کمتر کسي توان کشاندن جوانان در شب عروسي به محافلي چون دعاي کميل را داشته است بعداً دريافتم که او بظاهر براي کشتي گرفتن مي آمد ولي در باطن مي خواست بذرهاي مقدسي را بکارد و از کشتي بعنوان وسيله اي در جهت رسيدن به هدف کشت بذر مقدس استفاده مي کرد . اگر چه ايشان مثل بقيه انسانها يک شخص زاده شده بود ولي بمرور از ديگران سبقت گرفته و به شخصيت بر اندازه مبدل شد که از ابعاد مختلفي برخورد بوده است . 
 
در توصيف و معرفي شخصيت سياسي و تعهدات انقلابي ايشان همين بس که بارها در حمايت از امام خميني ( ره ) و انقلاب اسلامي يکتنه در مقابل خيل عظيمي از کوردلان منافق قرار مي گرفت و تا آنجائيکه مي توانست با زبان و گفتگو به حمايت از انقلاب و هدايت ضد انقلاب مي پرداخت و هرگز از تنها بودن در مباحثات خوفي نداشت و حتي اگر خطري هم از سوي ديگران ايشان را تهديد مي کرد کوچکترين هراسي را به خود راه نمي داد و بهترين شعارش اين بود که انسان يکبار متولد مي شود و يکبار هم مي ميرد پس زهي سعادت که در چنين راه مقدسي بميرد . در اداي دين خود به امام و انقلاب کبير امام روشنايي روز و تاريکي شب براي او فرقي نداشت از هر فرصتي که بدست مي آورد و تا حد توان خود از کيان ديني و انقلابي دفاع مي نمود تا جائيکه وقتي در ايام انجام خدمت وظيفه خود مدت کوتاهي را که اسير شده بود ( و حتي تيري به باسن وي اصابت کرده بود ) با وجود خطر جاني براي ايشان ، از بيان ذکر و نام ايام و انقلاب امام هيچ ابايي نداشت و به وعده و وعيدهاي دشمنان در منحرف کرده ايشان از خط انقلاب کوچکترين اعتنايي نداشت . بدرستيکه وي يکبار بدنيا آمد و يکبار هم شرافتمندانه از دنيا رفت و خاطرات شيريني را از خود بجا گذاشته است که از هر يک از آنها مي توان درسهاي زيادي گرفت . 
بسيجي و سرباز با دو شکا ولي فرمانده تيپ 
با توجه به پايبندي شهيد مهدي زاده به ديانت مقدس اسلام و دلبستگي وي به امام وانقلاب ، مي توان به ميزان شهادت و شجاعت وي پي برد فرمانده اي که با کمال دلسوزي از وجب و وجب خاک کردستان با دل و جان خود حراست و نگهباني مي نمود و در چنين ماموريت مقدس هميشه از ديگران سبقت مي جست و از اهداء و اعطاي هيچ چيزي مضايقه نمي نمود آري مي توان گفت که کردستان سرفراز مديون ... تعليم و افاضت تلقين سرفرازان لشکر توحيد بطور عام و سرداري چون  شهيد مهدي زاده بطور خاص مي باشد شهيدي که در زمان حيات و فرماندهي خود از خطرناکترين گذرگاه و کمين عبور مي کرد و حتي حاضر نبود که يک نفر بعنوان راننده کنارش باشد به صراحت يادم هست که در سال 1365 وقتي ما چند نفر بسيجي را به يک پايگاه و با محافظين و مراقبين خاص مي بردند ، مرحوم شهيد مهدي زاده بعنوان فرمانده تيپ جندا... مريوان در بدترين گذرگاه آن مسير بعد از پنچر شدن ماشين پاترول وي خود به تنهايي در آن وادي خطرناک به تعويض زاپاس ماشين خود مشغول بود و با ديدن وي رعب و وحشت سراپاي وجود ما را فراگرفته بود بطوريکه بي جهت مي لرزيديم . وي .. از تاريکي شب هراسي بود و نه از سردي و گرمي روز نه از تکنيک و تاکتيک دشمن مي هراسيد و نه از بيرحمي آنان خوفي داشت اينگونه خصايص تنها در دوران فرماندهي در او نبوده بلکه ذاتا ترسي ( جز ترس از گناه ) در وجودش پيدا نمي شد و آن وقتهايي که تحت فرماندهي ديگران مثل شهيد سجودي بوده ، از وجود وي براي دفع بدترين حملات استفاده مي شد و با وجود وي کمتر گشت اطلاعاتي دشمن قادر به شناسايي منطقه مي شد و يا حتي با تعداد معدودي از افراد مي توانست در مقابل عده زيادي از دشمنان مقاومت کند و با ابتکار عملهايي که در چنين اوقات از خود به تصوير مي کشيد عده قليل خود را در چشم دشمنان به توان مي رساند و با فعاليت مضاعف خود در تک تيراندازي در مکانهاي مختلف بر دشمنان غالب مي شد يا لااقل مانع نفوذ و پيشروي آنان مي گشت . بدرستي که وي بهترين دوست براي دوستان و قوي ترين دشمن براي دشمنان دين بود ، بهترين فرمانبر براي مافوق خود و برجسته ترين فرمانده براي فرمانبردانش بود . رئيسي بود که جزء مسئوليت چيزي را وظيفه خود نمي دانست . رياست کردن و دستور دادن ( بي جهت ) در ذاتش نبود . فرمانبران هميشه از عملش درس مي گرفتند نه از گفتار که وي هرگز حرفي را به زبان نمي آورد که قبلاً بدان عمل نکرده باشد . در شجاعت بي نظير بود و در سخاوت بي بديل . به حقيقت مي توان گفت که وي تنها مهدي زاده نبوده بلکه حيدرزاده و عليزاده ، حسن زاده و حسين زاده و ... بوده ، زاده بر حق تبار پاکان و پيرو شايسته سالار شهيدان ، عاشق راه جانان ، جان نثار راه يزدان ، پس يزدان بيامرزدش و سالار شهيدان شفاعتش بنمايد و ما ها را از پيروان واقعي طريق الهي و حافظين با لياقت مردم مردان خدا قرار دهد انشاءالله .