برادر شهید (نظرعلی منصوریان): همیشه آرزوی دیدار با امام را داشت زمانی آیت الله دکتر بهشتی به گرگان می آیند. یادم می آید وقتی مردم جهت ملاقات با شهید مظلوم دکتر بهشتی کنار جاده سراسری کردکوی ـ گرگان صف طولانی بسته بودند، شهید خانعلی به هر طریقی بود از لابلای جمعیت خود را به ماشین آن شهید بزرگوار رسانده و دست مبارکش را که از پنجره اتومبیل بیرون بود را گرفته و بوسه زد. این عمل چنان در روحیه ی ایشان تأثیر مثبت گذاشته بود که مدام این لحظه را به یاد می آورد و می گفت: حال که توفیق زیارت حضرت امام نصیبم نشد خوشحالم که از نزدیک حضرت آیت الله دکتر بهشتی را زیارت کردم.
برادر شهید (گلعلی منصوریان): متواضع بود، خیلی با حجب و حیا بود. در امانتداری نمونه بود. به عنوان مثال یک روز وقتی کارگران مشغول درآوردن پی پل جاده بودند و بنده به عنوان سرپرست آن ها. در موقع بازدید از محل کار آن ها متوجه شدم که مقداری سکه نقره پیدا کردند. من سکه ها را از آن ها گرفتم و گفتم غروب با هم درمنزل ما تقسیم خواهیم کرد. و شب وقتی آن ها به خانه ما آمدند من رفته بودم مهمانی. موقع غروب سکه ها را که داخل یک زیرپیراهنی بسته شده بود تحویل شهید دادم و به او سپردم که اگر فلانی ها آمدند این بسته را بدهید تقسیم کنند. و او گفت: چشم و نپرسید که این بسته چیست و تا آمدن بچه ها آن را بازنکرد. جالب اینکه حتی تا قبل از آمدن بچه ها به خانواده هم چیزی نگفت وقتی همه جمع شدند. امانتی را به آنها داد و بسته را باز کردند تازه متوجه شد که داخل آن بسته چی بوده خواستند سهمی به او بدهند اما قبول نکرد و فقط سهم مرا گرفت و به من تحویل داد. گفتم: برای خودت گرفتی گفت: نه من نمی خواهم این پول وفا ندارد و همین هم شد که بعد از مدتی سکه ها را از ما گرفتند و به میراث فرهنگی بهشهر تحویل دادند.