نام پدر : قنبرعلی
تاریخ تولد :1341/07/02
تاریخ شهادت : 1362/08/01
محل شهادت : مریوان

زندگی نامه

*زندگی نامه شهيد مصطفي مُلّاء*

 

نام پدر: قنبرعلي

طليعه حضورش در مهر 1341، شادي مضاعفي به كاشانه «قنبرعلي و زينب» بخشيد. «مصطفي» پنجمين ثمره زندگي اين زوج كشاورز و زحمتكش بود كه در روستاي «نشتارود» تنكابن، روزگار مي‌گذراندند.

مادرش در مورد زیبایی‌های رفتاری فرزندش می‌گوید: «با پدر و مادر رفتار بسیار خوبی داشت. در برخورد با دیگران، نهایت ادب را به خرج می‌داد. در انجام واجبات و حتی مستحبات می‌کوشید. در امر کشاورزی، کمک‌حال پدرش بود. او مارا به رعایت حجاب تشویق می‌کرد.»

به دليل انجام خدمت سربازي برادر در اصفهان، مصطفی ديپلم اقتصاد اجتماعي خود را در دبيرستان «صدر اصفهاني» اين شهر به پايان رساند.

او تحت تأثير انديشه­هاي امام خميني به صفوف تظاهرات­كنندگان پيوست و به تكثير اعلاميه­هاي ايشان روي آورد.

با تشكيل كميته، به مدّت يك‌سال در واحد نشتارود به فعاليت پرداخت.

در 15/11/1361 به عضويت بسيج تنكابن درآمد.

«رحمت­الله» از برادرش مي­گويد: «همواره با بازماندگان شهدا رفتار خوبي داشت. زماني كه عهده­دار فرماندهي پايگاه كلارآباد بود، ارتباط تنگانگي با اين خانواده­ها داشت و به آن­ها خدمت مي­كرد. در انتخاب دوست دقت می‌کرد تا با کسی مراوده داشته باشد که پایبند موازین اسلامی باشد. از دروغ و غیبت بدش می‌آمد و مدام ما را در این مورد سفارش می‌کرد و می‌گفت: تا جایی که می‌توانید قرآن تلاوت کنید و به یاد خدا باشید. اوقات بیکاری‌اش را بیشتر در بسیج می‌گذراند. یک اسپری رنگ خریده بود و شب‌ها که بیرون می‌رفت، شعارهایی را که منافقین علیه شهید بهشتی و اسلام می‌نوشتند، پاک می‌کرد. در انجام واجبات و ترک محرمات می‌کوشید و در هر شرایطی، مواظب حق‌الناس بود.»

مصطفي بعد از پوشيدن جامه پاسداري، به عنوان مربي در واحد توپخانه لشكر 25 كربلا مشغول به خدمت شد.

و سرانجام در 1/8/1362، طي عمليات والفجر 4 در مريوان و با حضور در تيپ قمربني­هاشم از گردان توپخانه، به مقام شامخ شهادت دست يافت. پيكر مطهّرش نيز با تشييع انبوه اهالي قدردان تنكابن، در بوستان شهداي زادگاهش به خاك آرميد.

و امّا روايتي از «مهدي حاجي‌آقايي» از پسرخاله‌اش مصطفی؛ «در يكي از شب­هاي عمليات والفجر 4، گردان ما يعني يارسول (ص)، يك قلّه مشرف به منطقه پنجوين را تصرف كرده بود. مصطفي ساعت 2 صبح با بي­سيم­چي گردان ما تماس گرفت و به اوگفت: به مهدي بگو كه با من صحبت كند. متأسفانه من گفتم كه همديگر را صبح مي­بينيم؛ امّا ديگر او را نديدم.»   


وصیت نامه

*وصیت نامه شهید مصطفی ملاء*

 

 اَلَذینَ آمَنوا یُقاتَلون فی سَبیلِ الله وَ الَذینَ کَفَروا یُقاتَلون فی سَبیلِ الله فقاتلوا اولیاء الشیطان ان کید الشیطان کان ضعفاء . آنانکه ایمان دارند در راه خدا پیکار میکنند و آنها که کافرند و در راه طاغوت ( افراد طغیانگر ) پس شما با یاران شیطان پیکار کنید و از آنها نهراسید زیرا نقشه شیطان (همانند قدرتش ) است و ضعیف است .

در طول تاریخ بشریت از زمان آدم تا کنون بین حق و باطل ایمان وکفر جنگ بوده است و باطل در طول حکومت ننگین خویش از قدرت و زور و تزویر استفاده نمودند و بدینوسیله سر کرده مردمی اکثراً بی سواد و فقیر ، مردم مستضعف و مظلوم بوده سوار می شوند و آنان را استعمار و استثمار می نمودند چون اجتماع را فاسد و بدینوسیله مردم را به عیش و نوش و پیروی از خوشیهای زودگذر مشغول می نمودند و این فساد را حق جلوه می دادند و از نادانی و عدم آگاهی آنان بوده و بر قدرت و شوکت تو خالی خودی افزودند و گاه چنان بر این قدرت تو خالی خود اطمینان داشته که خود را سلطان روی زمین می نامیدند قانون اجتماعشان که منشعب از اخلاق فاسد زشت و کثیف رو به زوال خودشان بوده و همه از آن قانون برادری و برابری مفهومی در برابر قدرت و پول ندارد گوشتهای مردار را حلال و به ناتوانان زورگویی مجاز بود و قانون همان ، قانون جنگل ((جاء الحق و زهق الباطل کان زهوقا )) آری سرانجام حق برنده شد و فریاد بر آورد خدا یکی است و از جنس انسان نیست ، کوه ، درخت ، ماه و خورشید هم نیست بلکه ماوراء کل قدرتهای روی زمین و آن قانون الهی که شمه ای از آن سعادت فلاح رستگاری و خوشبختی برای انسان می باشد .

با این اوصاف بین این دو همیشه جنگ است و همیشه حق پیروز و وجود باطل مانند کفی است بر روی هیچ قطره ای در مقابل حقیقت در خونی که در راه خدا کشته شود بهتر نیست ( اشرف الموت قتل الشهاده ) زندگی کلاس درس بیش نیست که انسانها باید در آن هر یازده امتحان پس بدهد انسان یکی و هر چه بهتر که این مردن در راه الله (خدا) باشد چنین انسانی خود را تنها  و بی پناه و سرگردان و پوچ و بی ارزش و یا به عکس خود را ذره ای وابسته به ابدیتی بی پایان و بی نهایت دوست داشتنی می یابد . شهادت مرگ سعادت آمیزی است که اغاز یک زندگی جدید را نوید می دهد .

آری ما باید بجنگیم و خون بدهیم که تا آنجا باشد برای این درخت ( جمهوری اسلامی ) و پیاده کردن احکام اسلام در عراق و دیگر کشورها و همچنین با خون خود بتوانیم مردم و برادران خود را از زندانهای کفّار آزاد و در آغوش کشند . آری برادران رزمنده در جبهه ها عابدان شب و روز شهیدان در صحنه های پیکارند این دلدارمان حسین (ع) همانند سرورشان جان خود را فدا کرده تا تشیع سرخ و خونین زنده و پاینده . آری در معبد عشق جان فدا باید کرد و همچنین سر به لقای یار باید رفت .

خانواده عزیزم امیدوارم که  همه شما در پناه امام زمان عج الله فرجه شریف و نائب برحقش خمینی بت شکن موید و منصور بوده و کردارتان و اعمالتان سیره پیغمبر و افکارتان حسنات خط سراط مستقیم امام و ایده تان برقراری حکومت اسلامی در جهان باشد .